شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۹ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶:
دیده ی دل هست و مسکون و به سامانم نمود
ahmad در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۳ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:
mitarsam az an bang barayad roozi sahih mibashad, mitarsam az an keh sarihan ghalat ast.
افشین یوسفی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۵۰ دربارهٔ رودکی » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۴:
با عرض سلام،این دو بیتی رو من به این صورت در چند منبع مختلف ملاحظه کردم:
گر بر سر نفس خود امیری مردی
ور بر دگری خرده نگیری مردی
مردی نبود فتاده را پای زدن
گر دست فتاده ای بگیری مردی
و این شعر بار هم به نقل از همون منابع منتسب است به عارف و پهلوان نامی ایران زمین پوریای ولی....اگر احتیاج باشه میتونم اسم منابع رو در اختیارتون بگذارم
با تشکر
شجاع الدین شقاقی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۷:۴۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۶:
خیس ِ باران
خیس ِباران ِ دٓوا ، تیمار و درمانم نمود
ره نمود و بهر ِیاری ، امر و فرمانم نمود
بارش ِباران مُدام ، خیس ِباران دیده ایم
دیده ی دل هست و ساکن ، او به سامانم نمود
روفیا در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
درباره حذف آقای لیام نظر بنده اینست که از نظر علمی کاری نادرست است .
اگر هر نویسنده ای ضوابط سایت را رعایت نکرد به راحتی میتوان حاشیه اش را حذف کرد نه خودش را .
کما اینکه اگر من باشم همین کار را هم نمیکنم .
نیروهای مخالف ، تا دنیا دنیا بوده ، بودند و هستند و خواهند بود .
هرگز کسی نتوانسته با روش قهری نیروی مخالفش را حذف کند .
چو در بندی سر از روزن بر آرد ...
بر عکس ، همه این نیروها باید در فضایی سالم به تعامل برخیزند تا نتیجه کنش ها و واکنش ها را بررسی کنیم بلکه به جایی برسیم .
به عنوان مثال گردانندگان سایت شخص لیام را حذف کردند . چندین نفر دیگر به نشر شعر او دست یازیدند .
آیا اندیشه لیام حذف شد ؟
ما که ایم اندر جهان پیچ پیچ
چون الف از خود چه دارد هیچ هیچ
ما که ایم که اندیشه لیام ( خانم ، آقا ؟ ) را و علل پیدایش آنرا انکار کنیم ؟؟؟
وانگهی با فیلتراسیون گسترده سیستماتیکی که همواره در جوامع گوناگون وجود داشته و دارد ما هرگز به شناخت درستی از محیط پیرامون خود نمی رسیم .
هرگز به درستی نمیفهمیم کودکمان در چه محیطی درس میخواند ؟
همسایه مان براستی همان است که ادعا میکند ؟
همکارمان چقدر میتواند خطرناک باشد ؟
در یک جامعه بسته ما حتی خودمان خود را فیلتر میکنیم .
دیگر خودمان را خوب نمیشناسیم !
آیا من واقعا همینی هستم که دیگران خیال میکنند ؟
همه چیز نقاب بر چهره دارد .
همه چیز دروغین و به قول انگلیسی ها fake یا phony میشود .
زیبایی الکی ، عشق الکی ، پول الکی ، علم الکی ...
بانوان برای به دست آوردن زیبایی الکی دست به جراحیهای الکی میزنند ، مردان برای جلب عشق الکی زیبارویان الکی با پول های الکی اتومبیلهای الکی میخرند و دانشمندان الکی برای به دست آوردن موقعیت های الکی مدارج علمی الکی را طی میکنند . شعرای الکی در مدح شاهان الکی اشعار الکی میسرایند .
چه کسی چنین دنیای الکی ای را دوست دارد ؟؟
همه ما عاشق راستی هستیم .
نیک زاد محمد رضا در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۴ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب هشدهم: در همّت بلند داشتن و در كار تمام بودن » شمارهٔ ۲۵:
بسمه تعالی
این رباعی ترجمۀ ادبی و شاعرانه ای است از آیۀ شریفۀ 69 عنکبوت « والذین جاهدوا فینا لَنهدیّنهم سُبُلَنا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ المُحسنینَ » .
و یاد آور عبارت معروفِ «خواستن توانستن است» می باشد.
همیشه شاد و پیروز باشید.
امید در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۸۳:
وااااااای چه قد خوبه
روفیا در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
ناباور و بابک گرامی
خوب میدانید که تعاریفی که از مفاهیمی مانند عقل و ذهن وجود دارد گونه گون و قراردادی است .
من تعریف آکادمیک عقل و ذهن را نمیدانم .
نیازی هم ندارم بدانم .
من فقط میدانم که عقل چیز خوبی است .
به آدم های اطرافم نگاه میکنم .
میبینم آنها که درست نگاه میکنند ، درست می اندیشند ، درست حرف میزنند و درست رفتار میکنند ، روزگار را در صلح و آرامش سپری میکنند .
اینها از نظر من عاقل تر هستند .
و کسانی که در مشاهده جهان و در روش اندیشیدن و کلام و رفتار سهل انگار و بی بند و بار هستند در ستیز با خود و جهان پیرامون خود هستند .
اینها از نظر من از موهبت عقل کمتر برخوردار هستند .
ذهن نمیدانم چه تعریفی دارد . ولی به گمانم همه تصورات و تخیلات و اندیشه های ما در فضایی به نام ذهن صورت میگیرد .
فضایی غیر مادی که هر چه بازتر باشد عقل در آن مجال بیشتری برای رشد دارد . فضایی که نه دیدنی است نه بوییدنی نه لمس کردنی نه شنیدنی و نه چشیدنی ،
ولی در عین حال همه این حالتها را میفهمد و تجسم و ارزیابی میکند .
برخی از آن به دل تعبیر میکنند .
دلی که نه طول دارد نه عرض نه رنگ ولی هنگامی که یک گل زیبا یا چهره زیبا را میبیند میرود !!
هم طول را میفهمد هم عرض را هم زیبایی و هم زشتی را ...
این ذهن یا دل یا قوه تشخیص درونی ما نباید مستقل از ضریب هوشی و هوش هیجانی و اطلاعات و دانش و عقل ما باشد .
و اما درباره چسباندن عقاید خود به اسلام :
ناباور گرامی همه همین کار را میکنند .
بخشی از قرآن تاویل پذیر است . خوب من چه کنم ؟ آن را به علمای دین بسپارم ؟
علما را چگونه انتخاب کنم ؟
مگر همه آنها متفق القول و العمل هستند ؟
یا دو تای آنها حداقل ؟؟
حسین الهی قمشه ای را انتخاب کنم یا بن لادن یا آیه ا... صانعی ؟
علمای تشیع یا تسنن یا تصوف یا ....
یا شاید باید بروم تمام عمرم را صرف مطالعه زندگی این علما کنم تا بفهمم کدام عادلتر است ؟
تازه اگر این منم که باید تشخیص دهم کدامشان عادلتر است پس من عدالت کامل را میفهمم . پس من خود از همه عادلتر میتوانم باشم .
پس آخر کار که دوباره به خودم رسیدم !!!
از شما چه پنهان من این راه دور و دراز را نمیروم .
من آن قسمتهایی از قرآن یا هر کتاب و انسان بزرگی را که نمیفهمم به اندیشیدن درباره اش ادامه میدهم تا روزی که بفهمم .
ولی این بدان معنی نیست که قسمتهایی را که برایم قابل فهم است را reject میکنم .
نه ، از این طعامی که پیش رویم هست قسمتهای قابل هضم آنرا تناول کرده و از آن برخوردار میشوم . تعصبی ندارم که نه چون اعراب با ما چنان کردند من اصلا به کتابشان و فرهنگشان وقعی ننهم .
همانطور که تکنولوژی را از شیطان بزرگ و متوسط و کوچک خریدیم هر اندیشه به درد بخوری را از هر کسی که شد میخریم .
و اما درباره باور به نظم جهان که فرمودید همه باورمندند ،
پس این همه افسردگی و یاس و خشم چیست ؟
چرا آدمهای بسیاری در دنیا ناخرسند هستند ؟
اگر به وجود نظم و عدالت یک ناظم کاردرست باور داشتند که همه خوش و خرم بودند .
همه میگویند که باور دارند ولی :
از مقلد تا محقق فرق هاست
این یکی چون کوه و آن دیگر صداست
merce در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
کوکب بانو ، ناباور گرامی ، لیام عزیز ،آقا پیام و ایزد جوی گرامی منتظر تماس شما هستم
یوسف در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۶ - در ستایش ممدوح:
-
دگر سرو دیار قم نظامی
کزو ملک سخن دارد تمامی
-
زخاک تفرش است آن گوهر پاک
ولی در گنجه مدفونست در خاک
-
یوسف در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش دوم: خردنامه » بخش ۶ - در ستایش ممدوح:
نظامی ز گنجینه بگشایی بند
گرفتاری گنجه تا چند چند
-
چو دُر گر چه در بحر گنجه گمم
ولی از قهستان شهر قمم
-
به تفرش دهی هست «تا»(طا) نام او
نظامی از آنجا شده نامجو
لیلی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:
با سلام مطالب همه بزرگواران رو خوندم و استفاده بردم غزل بسیار زیبا و پر معنی بود و همینطور تفاسیر جالب ! کمی هم با هم مهربون باشید ...مگه جنگه
ناباور در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
بابک گرامی
نظر را از صاحبنظران میخواهند
ممنونم که از من پرسیدی ولی باید مزه ی عقل را چشیده باشم تا شرحش بدهم؟
میدانی نظر شارحین در همین لغتنامه ی دهخدا فراوان است
کاش منظور نهایی را مشخص میکردی تا تکلیف خودمان را بدانیم
با احترام
جمشید پیمان در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۵ - در سابقهٔ نظم شرفنامه:
با سلام، بیت شانزدهم: "مگر جاودان از من آموختند" غلط تایپ دارد و کلمه جاودان باید به جادوان تصحیح شود: مگر جادوان از من آموختند.
Kazem Gharibi در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۸:۲۷ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۵:
در بیت نخست ناقوس نماد کفر است. معمولا در ازمنه گذشته، مسلمانان پیروان دیگر ادیان را در حد کافر در نظر میگرفتند. بنابر این ملزومات دینشان را نیز اسباب و ابزار کفر به حساب میآوردند. میگوید به قدری کفر من عیان است که ناقوس که خود نماد کفر است به فریاد از کفر من است و ایمان من از روی تاسف و افسوس به حال کفرآمیز من لب به دندان میگزد.
حرکت و جنبش و رفتار مردم در دنیا متأثر از نفس تاریک ایشان است. همان گونه که مردنگی فانوس از گرمای شمع میان آن به حرکت در میآید و تصاویر منقوش روی آن به جنبش میآیند. توضیح آن که نوعی فانوس بوده که شبیه به فانوسهای کاغذی چینی مردنگی از کاغذ داشته و این مردنگی ثابت نبوده. هنگامی که آن را روشن میکردند، گرما سبب چرخش آن میشده و تصاویر آن شبیه به تصاویر پویانمایی امروزی به نظر میرسیده. به آن فانوس خیال نیز میگفتند. این که من عیب خود را میبینم، مرا در میان هنرمندان متمایز کردهاست، همانطور که طاووس نیز از نگریستن به پاهای زشت خود و دیدن عیوب خود بیشتر منفعت میبرد تا با نگریستن به زیبایی پرهایش. وحشت ما در قیامت بهخاطر نامه زشت اعمالمان است که همراه ماست، همانطور که نامه جاسوسی که همراه جاسوس یافت میشود مجوز قتل او را صادر میکند.
بابک در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۷ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
پوزش از دوستان که "درود بر شما" حذف شد.
بابک در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۶:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
ناباور عزیز
اگر اجازه دهی برای مدتی ولو کوتاه باور، دیدگاه، و عقاید یکدیگر را رها کرده و تمرکزی کنیم بر پرسش این حقیر.
آیا شما دیدگاه و نظری داری که تمایل به اشتراک گذاردن آن داشته باشی؟
روفیا عزیز
با سپاس از پاسخ و همچنین شجاعت و دلیری شما در بیان نظراتتان.
اما آیا پاسخ خود به پرسش ذیل را کافی و قانع کننده می بینی؟
..."عقل و ذهن را از دیدگاه خود برای این حقیر یک تشریح "کامل" بکنید..."
---
پیشتر هم باید خدمت همه دوستان عرض می کردم که هدفم نه مچ گیری و خیط کردن و من می دونم تو نمی دونی و حالا دیدی نمی دونستی و و و .... نیست.
بلکه فقط آنکه ببینیم هر کدام از ما حقیقتاً از آن چه می دانیم؟ و آنرا چه اندازه می شناسیم.
سید یحیی فخرالدینی در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۴ دربارهٔ اقبال لاهوری » زبور عجم » بخش ۹۴ - زندگی در صدف خویش گهر ساختن است:
با عرض سلام و احترام به زحمتکشان سایت گرانسنگ گنجور و نیز با کسب اجازه از اساتید اهل فضل و ادب
تقریبا در تمام نسخه های چاپی که از علامه اقبال دیده ام، در مصرع دوم بیت سوم، واژه ی "داو" بکار رفته که البته هم معقول تر است و هم جزء واژگان مستعمل شاعر نیز بوده است.
واژه ی "داو" به معنای "نوبت بازی" است
در بازی ها و مسابقه های گروهی، و چندنفره مثل تیراندازی یا بازی ورق یا تیله بازی و قمار و ... هرکدام از شرکت کنندگان طبق ترتیبی که مقرر شده، نوبت و فرصتی برای تلاش و بروز خویش و انجام عمل دارند. این نوبت را "داو" گویند
ناباور در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۸:
روفیا خانم
درود بر شما
شما دارید اسلام را معنی میکنید یا عقاید خودتان را به اسلام می چسبانید؟
اسلام میگوید اعمال شرعی خودت را انجام بده تا در آن دنیا از لذات بهشت بر خوردار شوی . نه یکجا که در جای جای قرآن
اینها همه وعده است و بستگی دارد تا ما چقدر به وعده دهنده ایمان داشته باشیم
هیچ کس هم نیامده تا بگوید آن دنیا یا در بهشت چه خبر است
میفرمایید :اسلام از نظر من یعنی وقتی چنین نظم قاهری در ساختار جهان میبینم باور کنم که خالق این نظم از من هوشمندتر است و در برابر آن سر تعظیم فرود آورم
چه ربطی به اسلام دارد . کجای اسلام به شما ثابت میکند که نظم قاهری در ساختار جهان هست الا آنکه شما را تشویق میکند که بپذیرید با چند آیه که میتوان با بی ایمانی آنهارا رد کرد ویا با ایمان پذیرفت
هر عقل سالمی نظام جهانی را پذیرفته و قوانین پیشرفته ی بشری نیز برین نظم صحه گزارده
حال شما چه مسلمان باشی چه نباشی
من این تبلیغ را فهم نمی کنم ، که برای اثبات حقانیت اسلام
از آنچه که قبل از اسلام هم پذیرفته شده و در قوانین بشری جا افتاده بوده استفاده شود
جنبه های دیگری هم در اسلام هست که میتوان در تبلیغ به کار برد
کدام دین و یا تفکری گفته که به قانون فضایی که در آن زندگی میکنید احترام نگزارید؟
یا کدام اندیشه ای برین است که انسان از نظم حاکم بر جهان هوشمندتر است؟
شما اگر اینها را فقط از اسلام گرفته اید خوشا به حالتان
ولی من میبینم که هم مسلمان وهم غیر مسلمان نیز برین عقید اند
با احترام
اخّاذ المآخذ در ۱۰ سال قبل، سهشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۵: