گنجور

حاشیه‌ها

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۴ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

کافران اندر مری بوزینه طبع
آفتی آمد درون سینه، طبع
هر چه مردم می‌کند، بوزینه هم
آن کند کز مرد بیند دم به دم
او گمان برده که : " من کردم چو او
فرق را کی داند آن استیزه رو؟
این کند از امر، و او بهر ستیز
بر سر استیزه رویان خاک ریز
ساحران بارگاه فرعون برای ستیزه( مری= مراء : جدل و ستیزه ) با موسی(ع) میمون‌وار سعی می‌کردند از موسی(ع) تقلید کنند. همین سرشت بوزینگی آفت وجود آنها شده بود. بوزینه و بوزینه‌صفتان سعی می‌‌کنند کار انسان را تقلید کنند و گمان می‌کنند که کارشان با کار انسان یکسان است و فرق ماهوی آن را درک نمی‌کنند. آنها درنمی‌یابند که کار انبیا و اولیا به فرمان خداوند است ولی کار آنها از روی تقلید و لجاجت. پس تو بر سر چنین افرادی ستیزه‌جو ومقلد خاک بریز و طردشان کن.

مهدی کاظمی در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۱ - حکایت بقال و طوطی و روغن ریختن طوطی در دکان:

جمله عالم زین سبب گمراه شد
کم کسی ز ابدال حق آگاه شد
این موضوع آن قدر برای مولانا مهم است که می‌گوید همه مردم عالم به خاطر این که فرق بین خود و اولیاء خدا را تشخیص ندادند و کارهای آنها را مانند کارهای خود پنداشتند، گمراه شدند. فقط عده‌ی کمی از حقیقت ابدال حق (اولیاء حق) و راز و رازدانی آنها آگاه شدند.
همسری با انبیا برداشتند
اولیا را همچو خود پنداشتند
گفته: " اینک ما بشر، ایشان بشر
ما و ایشان بسته خوابیم و خور"
گمراهان و ظاهربینان که از اسرار انبیا و اولیا بی‌خبرند، ادعای برابری با آنها می‌کنند و همان‌گونه که در قرآن از قول آنان آمده است: "اِن انتم الا بشر مثلنا" (سوره‌ی ابراهیم آیه 10) خطاب به انبیا می‌گفتند که شما هم انسانی مانند ما هستید و همچنین می‌گفتند: "این چه رسولی است که مانند ما غذا می‌خورد و در بازار و معابر راه می‌رود؟" (آیه 7 سوره فرقان) یعنی اینها هم مثل ما به خواب و خور وابسته‌اند.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۴۴ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش بیست و دوم » بخش ۳ - الحکایه و التمثیل:

در آن شب شیخ او را دید خواب
که پیش شیخ آمد دیده پر آب
من فکر میکنم این بیت این طوری درست است:
در آن شب شیخ او را دید در خواب
که پیش شیخ آمد دیده پر آب

پژمان در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۳۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۶ - نعت اول:

در علم نجوم قدیم کل هستی را نه فلک می دانستند و در ورای آن هفت آسمان وجود داشت و در مرکز این حجم کروی عظیم، فلک شمس وجود دارد و پیامبر در این مجموعه مانند خورشید است و شاعر برای افزایش بار زیبایی معنوی به جای شمس از شمسه استفاده کرده که ظریفدوزی و گلابتون دوزی را به یاد بیاورد. پیامبر چون نقشی زیبا خورشید و مرکز کاینات است.

پژمان در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » مخزن الاسرار » بخش ۶ - نعت اول:

در مورد شمسه نه مسند هفت آسمان

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷:

جناب روفیا! در مقابل شما سخن گفتن بی ادبی است و سکوت بهین کار در برابر شماست. اما جسارتا عارضم که جواب سوال شما-اگر چه قاعدتا از باب تجاهل العارف می نماید- مثبت است. می توان مدرسه نرفت و قبل از ابجد خوان بودن، پروفسورها را هم ضربه ی فنی کرد. کمی چاشنی رندانه می خواهد و حضرات فلاسفه ی کافر فرموده اند بهترین دلیل بر امکان یک چیز، واقع شدنش است(ادل دلیل علی امکان الشیء وقوعه).....و الکلام ذو شجون.

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

فراموش کردم که در ادامه ی بافتن خزعبلاتم بگویم این جا هم که فرموده «دار فنا»، مقصود واقعی از آن، دنیا نیست و مقام ما قبل از وادی درماندگی مطلق است. یعنی فنای باللهی که بعدش بر اثر توجه معشوق کل، بقای به او خواهد آمد؛ رزقنا الله و ایاکم!

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

بیت آخر در حقیقت جواب برای پرسش مستور در بیت ما قبل آخر است. یعنی در اوج درماندگی مراتب کمال، انسان به جایی می رسد که قانونی برای درمانش نیست و راهی بر شفایش وجود ندارد الا طلب با تمام وجود از جانب عاشق و توجه معشوق کل به وی، و «پرسیدنی» که در مقطع غزل آمده به عقل ناقص بنده اشاره به همان قانون شفابخش نهایی دارد. این بود انشای من!

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲:

قانون و شفا دو کتاب مشهور به ترتیب در علم طب و علم فلسفه اند که نویسنده ی هر دو ابن سینا می باشد. حافظ اگر چه به پورسینا ارادتکی دارد و البته گاهی هم طعنه ای خفیف بر وی می زند ولی از این بیتش استفاده نمی شود که لزوما بلند پایه بوده هر چند در واقع بلند پایه هست و اشاراتی از اشاراتش در اثبات همین باب ما را بس! بعدش جناب المثنی، غلت و غلط هر دو به یک معناست. می توانید به معاجم لغوی کهن رجوع نمایید.

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

آقا فرهاد، به نظر بنده اتفاقا بیش از هر چیز این ساقی نامه های عارفان هستند که نیازمند پیش نیاز می باشند. مگر اینکه حافظ عزیز را عارف ندانید که ان بحث دیگری است. خوب است علاوه بر اطلاعات تاریخی اطلاعات عرفانی هم کسب کنیم و بعد اظهار نظرهای کلی بنماییم. موفق باشید.

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۲۰ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

دست شما درد نکند استاد بابک. بله من حقیر هم باید سواد فارسی نوشتنم را بالا ببرم. از غلط گرفتن شما ممنونم... ببخشید ممنون هستم. به امید خدا شما همه حاشیه را چک خواهید کرد و همه غلطها را پیدا خواهید کرد. یا علی

جمشید در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۹:۴۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

با سلام.
در مصرع آخر، کلمه "این دریا" صحیح می باشد.
با تشکر

سروش در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۰۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۲ - نعت پیغمبر اکرم (ص):

با سلام باید خدمت اقارضا عرض کنم که اصلا نظامی با پیامبراکرم هم عصر نبوده اگرم از گنجه خارج میشد نمیتونست ایشان رو زیارت کنه نظامی سالها پس از رحلت پیامبر به دنیاامد.

بابک در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۰۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

hamishe bidar گرامی،
چنین تصحیحاتی توصیه می شود:
خودتون--> خود و یا خودتان
بهتره--> بهتر است
هستین--> هستی و یا هستید
اینتوری--> این طور و یا این گونه
ندین--> ندهی ویا ندهید
مدرک مهکمتری--> مدرکی محکم تر
اونی که--> آن که
نمیکنن--> نمی کنند
قبل نظر دادن--> قبل از نظر دادن
معلوماتت را ببر بالا جانم--> معلومات(ت) خود را بالا ببر جانم
مگین(میگن؟) -->می گویند
هست--> است
اساتیتی--> اساتیدی
داره--> دارد

ناصر در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۱۷ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۷:

با رباعیِ 92 خاقانی در گنجور 99درصد اشتراک داره!
دانی ز جهان چه طرف بربستم؟ هیچ!
وز حاصل ایام چه در دستم؟ هیچ!!
شمع طربم؛ ولی چو بنشستم هیچ..
آن جام جمم؛ ولی چو بشکستم هیچ...
خاقانیه یا خیّام؟؟؟!

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۶ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

آن شعر تازی از ابن عربی بود. ترجمه ی منظومش نیز که گذاشته شد، از شمس مغربی نائینی است. مطلعشان این است: کلما اذکره من طلل.....اگر بینی در این دیوان اشعار....

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۲ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۰۴ دربارهٔ حافظ » مثنوی (الا ای آهوی وحشی):

نوشته اید: "ای کاش ما یاد می گرفتیم بیشتر فکر کنیم و کمتر حرف بزنیم" جانا! سخن از زبان ما می گویی. من و شما که ابجد عرفان را نیز نمی دانیم-از نظر دادن هایمان مشخص است- نباید سلبا و ایجابا در امور تخصصی دخالت کنیم و بهترین راه این است که چون پسته ی دهان بسته، با خنده ی بیجا تهی بودن خود را آشکار نساخته و خود را مضحکه ی دیگران قرار ندهیم. نمی خواهم بگویم لزوما سخن آقثای علیزاده درست است ولی با توجه به جایگاه حافظ که در نزدیکی های قله ی عرفان اصیل قرار دارد، اگر قرار باشد ظواهر اشعار حافظ را بگیریم یا به دقایق فلسفی و حقایق عرفانی شعرش بگرویم این حالت دوم نزدیکتر به واقع است. مثلا همین شعر الا ای اهوی وحی... نه طبق نظر من مدعی دینداری و شمای مدعی بی دینی، که از نظر اهل فن، یک شعر نفیس معرفتی است و به عالم چهارم از عوالم چهارگانه ی معرفت شهودی ارتباط دارد که آن را تجلی ذاتی می گویند. راستی طاهره خانم! واقعا حکایت جالبی را تعریف کردید. اگر شما علاوه بر این مثنوی نسبت به سایر اشعار حافظ نیز این اندازه حافظه ی گیرایی داشته باشید گل وحودتان در ازل با مقداری از غبار خاک وجودی حافظ همنشین بوده است!

Hamishe bidar در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۸ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:

جناب ایزدجو شما با شمردن کلمات عربی فتوا دادید که شعر از فردوسی نیست؟ شما که به گفته خودتون کم سواد هستین بهتره اینتوری فتوا ندین. مدرک مهکمتری از یک ادعای بچگانه دارید یا فقط میخواهید کم نیاورید؟ از اونی که شما نوشتید من فکر کردم چیزی از ادب فارسی میفهمید "در ابتدا بگویم این شعر از فردوسی نیست که آن حکیم هیچگاه این مقدار لغت عربی در اشعارش نمی آورد ، که الحاقی ست . پس این شما هستی که به حکیم توسی اهانت کرده ای"
اساتید ادب هم مثل شما ادعا نمیکنن. جناب قبل نظر دادن معلوماتت را ببر بالا جانم. تحقیقات من مگین این شعر فردوسی هست. البته نظر اساتیتی مثل شما جای خود داره. شب خوش!

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴:

نمی دانم در ابتدای دیوان فرصت شیرازی یا در جایی دیگر خوانده ام که فرصت تصمیم داشت در کنار حافظ دفن شود. روزی به همین نیت در کنار گور پر نور حافظ به دیوانش تفال زد و این غزل آمد. فرصت هم به گریه افتاد و... قبرش هم نزدیک مزار حافظ عزیز است.

محدث در ‫۹ سال و ۱۱ ماه قبل، چهارشنبه ۱ مهر ۱۳۹۴، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۹:

شنیده ام که روزی زنده یاد حافظ اسد از سوریه به ایران آمده و وقتی در شیراز بود بر سر مزار پو انوار لسان الغیب حضور یافته بود. وقتی برایش گفته بودند که حافظ غیب گو! تشریف دارد اصرار کرده بود که من هم می خواهم تفال به دیوانش بزنم. همراهان نپذیرفته بودند ولی دم به دم بر اصرار حافظ اسد افزوده شده بود تا اینکه تفال زدند و این آمد: فلک به مردم نادان دهد زمام مراد:)))
نمی دانم دیگر برای حافظ اسد ترجمه اش کردند یا مترجم الکی برایش این را ترجمه کرد که قدم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست!.... خلاصه دوستان حافظ عزیز ما به هم اسم هایش هم رحم نمی کند و با کسی تعارف ندارد!!!! اما صد رحمت به حافظ اسد، الان به راستی اگر حکام فعلی عرب بر سر مزار حافظ حاضر می شدند حافظ با دیوانش جوابشان را می داد؟ از قبر بیرون می امد و دیوانش را آتش می زد و پا می گذاشت به فرار...!

۱
۴۱۸۹
۴۱۹۰
۴۱۹۱
۴۱۹۲
۴۱۹۳
۵۵۴۷