میکاییل ساحلی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
همینطور مصرع دوم بیت چهار. بنده چندان اطلاعاتی از ادبیات ندارم اما ابه عنوان یک مبتدی احساس می کنم این دو مصرع اشکال وزن دارند. ممنون می شوم راهنمایی ام کنید.
میکاییل ساحلی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۲۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
با سلام و خسته نباشید، ممکنه نحوه خواندن مصرع دوم بیت اول رو توضیح بدین؟ نمی تونم صحیح و موزون مصرع رو بخونم. متشکرم
سوسن فتایی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۳:۱۸ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
آقای کاظم درست می گویند
نشیه ی (من در تایپم "همزه" ندارم و به جای آن از "ی" بهره می برم.
مجتبی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۵۷ دربارهٔ ملکالشعرا بهار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹ - ای وطن من:
اجرای زیبای مرحوم بسطامی با آهنگسازی استاد مشکاتیان را بشنوید در آلبوم "وطن من". روحشان شاد.
مجتبی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۹۶۳:
واقعا جالبه
تسلط بی نظیر بر دستگاههای موسیقی!
شایق در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳:
با سلام سعدی در این غزل مقام رضا را توضیح میدهد رضا بودن به گفتن نیست بلکه در عمل مشخص میشود که چه کسی راضی به رضای خداوند است بخصوص در سختیها البته در اسایش گر چه معمولا اضهار رضایت میشود اما حرص و طمع و عدم بخشش و زیاده طلبی نشانه عدم رضایت است و در سختیها نیز نا شکری و بیتابی و ناسزا و .. ولو در وجود انسان بدون علایم اشکار باشد باز نا رضایتی است و خلاصه بقول خود سعدی به عمل کار بر اید
احمد علی غلامی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۰:
پیوستگی اندیشه از گذشته و تداوم بیان مفاهیم معرفتی ( خصوصیت ایرانی ) با بیان کاملتر در این غزل به خوبی دیده می شود.
استفاده از اندیشه گذشتگان و بهبود مفاهیم و بیان تازه در این غزل مشاهده می گردد.
آنچه این عزیز بزرگوار ما نوشته اند دقیقا صحیح می باشد لسان الغیب البته در این غزل از بزرگوارانی چون سعدی شیرازی، عمادفقیه، خواجوکرمان بهره جسته است ولی بیانی تازه تر و روشن تر از مفهوم " نظر" در این سیستم فکری می باشد.
سعدی:
کیست آن کش سر پیوند تو در خاطر نیست یا نظر با تو ندارد، مگرش ناظر نیست
عمادفقیه:
شب و روزم به جز ازیاد تو درخاطر نیست بلکه درخلوت دل غیرتو خودحاضر نیست
خواجوکرمانی:
هیچکس نیست که منظور مرا ناظر نیست گرچه بر منظرش ادراک نظر قادر نیست
( تاریخ: 8 / 5 / 1394 )
۷ در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۲۰:۰۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۰:
خرم آن روز که بازآیی و سعدی گوید
آمدی وه که چه مشتاق و پریشان بودم
مطلع غزل پیشین با مقطع این غزل:
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل ۳۷۹
۷ در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۱:
تو را ببینم و خواهم که خاک پای تو باشم
مرا ببینی و چون باد بگذری که ندیدم
دو هفته میگذرد/گذشت کان مه دوهفته ندیدم
به جان رسیدم از آن تا به خدمتش نرسیدم
مه دوهفته=مه چارده
Majid در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۹:۴۶ دربارهٔ عبید زاکانی » موش و گربه:
سلام دوستان به نظر من باید بیشتر به این شعر توجه کنید همانطورکه صبا گفت این شریعت است که باعث گناه درون ما میشود و در جمله بالا هم دوست عزیزی گفته که پنج پنج یعنی همان نماز و شریعت و ...حال بدانید دوستان ما یکلار به توسط مسیح از شریعت ازاد شدیم ولی دوباره توسط اسلام گیر شریعت افتادیم ایا این خواست خدا بود؟ تمام شعرای قدیمی ما از این مسایل مطلع بودن چون مطالعه در زمانهای گذشته جرم نبود اما حال اگر شما کتاب پیامبران گذشته خود را بخوانید جرم است کافرید .حافظ در غزل 86،143خود خوب به این مسایل اشاره دارد که خداوند عیسی را برای چه میان ما فرستاد و او تنها انسان بیگناه و پاک بود که کشته شد به خاطر گناه ادم و حوا که ما بر روی زمین گناه را همراه خود داریم.لطف کنید به خودتان و مطالعه کنید ممنون
احمد علی غلامی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
یکی ازعرفانی ترین بیانات حافظ در این غزل دیده می شود. برای درک بهتر این غزل، مطالعه کتاب احیاء علوم الدین امام محمد غزالی به خواننده کمک بسیار خواهد کرد. بنظرم خلاصه و جان کلام امام محمد غزالی در خصوص رابطه محبت، لذت نظر، معرفت و رضایت کاملا در این غزل ارائه شده است. ( تاریخ: 8 / 5 / 1394 )
ali در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۸:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴۵:
از دید تسلیم و اقرار به جهان می نگریم و با فضای پزیرش این لحظه همراه شویم
ادب دوست در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۴۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۸:
جناب ترابی در جایی از فلات فرهنگی ایران نوشته بود
اصطلاح زیبایی است در آنروزها در هیچ بخشی از جهان ملت به معنی امروزی وجود نداشت
مفهوم ملت و کشور و وطن پرستی مفاهیمی تازه اند اما؛
قلمرو زبان فارسی در آنروزگار بسیار دور تر از روم هم رفته بوده است .
سیدی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:
در بیت ششم به جای او که کمینه گداست بهتر و درست تر است درج شود او که کمینش گداشت. یعنی ماه که کمترین گدای آستان محمد (ص) است
بابک در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
با درود،
***شخصیت و کاراکتر اصلی در سراسر این غزل "باده" است، و نه عاشق و نه معشوق.
--دلدار به کنار او آمده و "بنشسته" و نه آنکه در بالین او خرامیده و او را در آغوش گرفته!
(هیچ جای هم صحبت از کوچه آمدن و در زدن این دلدار نیست، او می تواند از همین اطاق یا اطاق پهلویی، پشت بام، زیر زمین و یا حتی در خواب آمده باشد.)
--در بیت سوم صحبت از خواب است، و اشاره به غفلت و نا آگاه بودن.
*خوانش بیت چهارم به گونه ای دگر، و برای اختصار خوانش نخست را شامل نمی شود،
-باده شبگیر، باده ای که شب(سیاهی، تاریکی، ظلمت، غفلت و نا آگاهی) را در خود می گیرد و می زداید، و حاصلش نور و روشنایی است.
-در مصراع دوم از بیت چهارم و در میانه غزل:
کافر (توقف، و بدون کسره) عشق بود گر نشود باده پرست
که اشاره به مقام "می" دارد که حتی خود عشق کافر بوَد گر پرستش این بادهء از غفلت بیدار کننده نکند.
-در بیت بعد (پنجم) دقیقاً به این "تحفه" اشاره می کند، و آنکه زاهد غافل و نا آگاه بر آن خرده می گیرد.
-در بیت ششم باز هم اشاره دقیق به "می" و حال دیگر در کشیدن آن.
*در بیت آخر یک مجهول و معما، آن توبه چیست؟
آیا نزدیکی با آن دلدار؟ که در هیچ جای غزل بدان اشاره نمی کند.
و یا چنان که سراسر غزل را پیموده و در مدح آن گفته :شکستن توبه و باز در کشیدن آن بادهء از غفلت بیدار کننده.
همواره شاد و پایدار باشید
مرید حافظ در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۵۹:
جناب "پیروی" ادب شناس !
"آزادی بیان" جای خود
شما "مودب" باش اگر ممکنه
سرور در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰۸:
سلام.
حمید رضا گوهری عزیز.در دوره های مختلف سرزمین های افغانستان پاکستان تاجیکستان ازبکستان سرز مین های عرب و ترک نشین و آذری نشین درتسلط پادشاهی های مختلف قرار میگرفتند که یکی از پاسارگارد و یکی از شوش یکی از غزنی و یکی از خراسان و خوارزم و یکی عرب یکی ترک بودند که بر سرزمین هایی که تبار و نژاد اریایی داشتند حکومت میکردند و نام های مختلف بخود می گرفته و نام اران را بر اون تبار اریایی می نامیدند.
نیای بزرگ خوارزمشاهیان از اهالی غرجستان در سرزمینی کوهستانی در شرق بادغیس افعانستان کنونی بوده که به امارت خوازرم که منطقه ای در ازبکستان و ترکمنستان رسید و از انجا حکومت خوارزمشاهیان را در سال 454 هجری شروع کرد و تا سال 608 ادامه داشت. خوارزمشاهیان در اصل ترک تبار بودند. شهر بلخ در سال 602-603به تصرف خوارزمشاهیان در امد مولانا در سال 604در شهر بلخ بدنیا امد. در سال 610 همزمان هجوم چنگیز خان پدر مولانا از بلخ خارج شد. و در سال 626 در قونیه سکنی گزید که در ان زمان قونیه تحت تصرف خوارزمشاهیان نبوده. بعد از خوارزمشاهیان سلسله ایلخانیان را داریم که از فرزندان چنگیز خان معول بوند که در سال های 654 تا 750 بر بخشهای زیادی از جمله افغانستان ایران و ترکیه حکومت می کردند.
بنابراین می توان گفت در دوره حیات مولانا خوارزمشاه ترک تبار در زمان ولادت ولی در خوارزم که در ازبکستان کنونی می باشد و در جوانی با اینلخانیان که از نوادگان چنگیز بودند وباز ترک و در اوااخر حیاتش با امیر تیمور که باز از ترکان بودکه توانست سرزمین ایرانن افعانستان امپراطوری عثمانی و بخشهایی از هند را تصرف کنند و هرات و سمرقند را پایتخت خود قرار دادند.
پس بهتر بدانیم در سرتاسر زندگی مولانا جکومت های ترک تبار بر مناطقی که مولانا زیست داشته مسلط بودند که نامشان هم ایران نبوده و افعانستان هم نبوده ترکیه هم نبوده بلکه به این سرزمین ها حمله شده و انها در لوای حکومت های ترک زبان زمان خودشون قرار دادند گرچه خود مولانا از قوم تاجیک هست که زبانشان هم فارسی است.پس نمی توان گفت سفر مولانا از یه منطقه از ایران به یه منطقه دیگه از ایران بوده. چون حکومت ها از فارس نبوده.
بنابراین نمی توان گفت مولانا ایرانی بوده چون نام اون حکومت های زمان مولانا ایران نبوده و ایران هم فقط به بخشی از مناطقی که الان ایران گفته می شود و کفته میشده و حکومت های اون زمان هم فارس و یا تاجیک نبودند و البته صد البته ترک هم نبوده با اینکه از سال 626تا زمان وفات در قونیه بودند و حتی یه شعر ترکی هم از مولانا نداریم. مولانا از قومیت تاجیک بوده ولی تاجیکستانی نیست چون قوم تاجیک هم در افعانستانند هم در تاجیکستان.
اونچه که مهمه اندیشه جهانی مولاناست از قومیت و مذهبو و مرز گذشته. بهتر اینقدر نگیم ایرانی بوده یا افعانی بوده یا ترک بوده که کم کم این حساسیت ها کم بشه و اندیشه مولانا در پس ملیتش پنهان نشه.
محمد حسن در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۳۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۸ - پاک کردن آب همه پلیدیها را و باز پاک کردن خدای تعالی آب را از پلیدی لاجرم قدوس آمد حق تعالی:
مصراع (سوی اصل اصل پاکیها رو)
اصلاح شود به (سوی اصل اصل پاکیها روم)
کمال در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، پنجشنبه ۸ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۲:
باسلام
فالی دررابطه بااین غزل:
ای صاحب فال،حافظ به شمااین مژده را
می دهدکه دروجودوزندگی شماتحولی،،
عظیم اتفاق افتاده است وبه زودی ،،،،،،،،،
ناراحتی هاوآرزوهای شمارنگی دیگربه،،،،
می گیرد،رسیدن سال جدیدرابه فال،،،،،،،
نیک گرفته وامیداست شماهم انسان،،،،،
جدیدونوشوید،البته به شرط آنکه ،،،،،،،،،،
ارتباط خودراباخدافراموش نکنید،،،،،،،،،
اوست کلیدحل تمامی مشکلات.
روزخوش
سعید در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۹ مرداد ۱۳۹۴، ساعت ۰۰:۵۳ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۸۱ - جوجهٔ نافرمان شاعر نامشخص: