گنجور

حاشیه‌ها

جواد در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۴۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:

چون جهان زهره ندارد که ستیزد با شاه
الله الله که تو با شاه جهان نستیزی.
در جایی‌ شنیدم که منظور مولانا از شاه جهان همین لحظه و اکنون است که بر ما می‌گذرد و خود را به اشکال گوناگون نشان میدهد، ،خشم، کین، شادی ، رنج، و . و. و ....این تعبیر بسیار زیبا است.

جواد در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:

هم به بغداد رسی‌ روی خلیفه بینی‌
گر کنی‌ عزم سفر در همدان نستیزی.
والله بشخصه فکر می‌کنم در همدان ماندن از بغداد رفتن و روی خلیفه عرب را دیدن به مراتب بهتر است، مگر اینکه منظور از خلیفه و بغداد چیز دیگری باشد که بنده از درک این عاجزم.

جواد در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:

با سلام و تشکر از مسئولان این سایت.
کلمات عربی‌ این قطعه‌ بسیار بجا بکار بره شده اند چون به شخصه معنی آنها را نمیدا نستم گفتم شاید بتواند برای دیگر خوانندگان نیز مفید باشد
رطل گران = پیمانه وزن
عجمی = منسوب به فارسی زبانان
سمعنا و اطعنا = شنیدن و اطاعت کردن
زوبعی = شیطان صفتی

ناشناس در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۶۲:

با سلام و تشکر از مسئولان این سایت.
کلمات عربی‌ این قطعه‌ بسیار بجا بکار بره شده اند چون به شخصه معنی آنها را نمیدنستم گفتم شاید بتواند برای دیگر خوانندگان نیز مفید باشد
رطل گران = پیمانه وزن
عجمی = منسوب به فارسی زبانان
سمعنا و اطعنا = شنیدن و اطاعت کردن
زوبعی = شیطان صفتی

سراینده تازه کار در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش » بخش ۶:

با درود فراوان،
من در فهمیدن این بیت اندکی ایراد دارم:
چو چشم زمانه بدوزم به گنج
سزد گر سپهرم نخواهد به رنج
اگر راهنمایی بفرمایید، بسیار سپاسگزار می شوم.

روفیا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۰۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳:

ن آ جان
کرد فضل عشق انسان را فضول
زین فزون جویی ظلوم است و جهول

امیر در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۴:

سلام. ازآنجا که ایهام دراین غزل بی بدیل جناب حافظ دمادم استفاده وتکرار گردیده٬به نظر این کمترین ٬درمصرع دوم بیت دوم همگون تراست اگرکه بجای بگشایند ازبفشانند استفاده گردد٬
زه زلف عنبرین جانها٬چوبفشانند٬بفشانند.
عطرزلف افشاندن شخص سبب جان فشانی میگردد.

فرهنگ در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۶:

لطفا مصرع اول از بیت پنجم رو تصحیح بفرمایید ( ای ز نظر گشته نهان ...) صحیح هست، (از نظر گشته نهان) هم وزن شعر رو بهم زده هم با نسخه ها مغایر هست بعنوان مثال جلد اول کتاب غزلیات شمس ص 174 با گزینش و توضییح محمد رضا شفیعی کدکنی

مسعود حاتمی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

لطفا اطلاعات مبنای اشتباه ندهید چون در این صفحه بمانند یک دایره‌المعارف ثبت میشود و ممکت است بعدها مورد استناد افراد دیکر قرار گیرد.

مسعود حاتمی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۷:

من دیدم دوستان نوشته‌اند روی خم می را بخاطر اینکه هوا نکشد، گل میگرفته‌اند. اشتباه نکنید. برای سرکه باید چنین کنند ولی برای خم شراب باید هر روز بتوانند در آن را برداشته و هم بزنند. اصلا با همین هم خوردن و انتقال هوا است که تخمیر صورت می‌گیرد.

آقابابا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۷۵:

به نام خدا
به قول ظریفی ما نه تنها باید شعر بخوانیم که اولی تر آنست که شعرهایمان را زندگی کنیم.حقیقتا وقتی در احوال تاریخ گذشته بر جهان و عمر اندک در اختیار مستغرق میشوم به این نتیجه میرسم که
«در این خاک در این خاک در این مزرعه پاک
بجز مهر به جز عشق دگر تخم نکاریم»
مدتی که این عشق ورزی به همنوع و حتی موجودات را تمرین میکنم ،چنان متلذذ و متبسم و زلال هستم که گاه سنگ از پشت نمازم پیداست.

علی از قم در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۹:

سلام ، عشق و ارادت قلبی خودم را نثار عزیزانی میکنم که خالصانه در جهت اعتلای فرهنگ ، هنر و ادب سرزمینمان تلاش میکنند .سایت بسیار خوبی دارید ،متشکریم . این غزل سعدی بسیار زیباست و الحق که استاد شجریان هم در اجرای موسیقی حق آنرا خوب ادا نموده اند

مجتبی خراسانی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۶ - تفسیر رجعنا من الجهاد الاصغر الی‌الجهاد الاکبر:

بسم الله الرحمن الرحیم
سلام بر مهدی کاظمی
این قدم حق را بود کو را کشد/غیر حق خود کی کمان او کشد
بیتی از جلال الدین در غزلیات به خاطرم آمد، عرض می کنم:
خاموش کن و چندین غمخواره مشو آخر/آن نفس که شد عاشق اماره نخواهد شد
سپاس از شما

بینوا در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۹:

جناب سعدی
با سپاس از توضیحتان . بتا = بهل تا = بگذار تا
با ارادت

سیامک در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

منظورم: ای که هستی ، ره ما را مبند میباشد

سیامک در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۷:۳۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۴:

به نظر میرسد که بیت آخر باید:
او که هستی، ره ما را مبند باشد.

فرشاد سمایًی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۳:۳۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » گلهٔ یار دل‌آزار:

با دیدن وخواندن این شعر یاد عشق از بین رفته ام شقایق میفتم خیلی زیباست

حسین در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۳:

خسرو خاور شاید منظور خورشید است
و اگر اینطور باشه چقدر زیباست
شاید گشودن گره ابرو یار هم اشاره به ماه دارد که دوش کمان را گشوده و ماه کامل بوده و دلبری کرده
از اول هم چون برون امده ره شب زنده داران زد

مهدی کاظمی در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۲:۱۶ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۷۸ - یافتن رسول روم امیرالمؤمنین عمر را رضی‌الله عنه خفته به زیر درخت:

کرد خدمت مر عمر را و سلام
گفت پیغامبر سلام آنگه کلام1426
ان فرستاده قیصر روم به عمر سلام کرد و عرض ادب نمود که بگفته پیامبر اول سلام باید و بعدش گفتگو ...........
پس علیکش گفت و او را پیش خواند
ایمنش کرد و به پیش خود نشاند
پس جواب سلامش را داد و اورا پیش خودش نشاند و ارامش کرد
لاتخافوا هست نزل خایفان
هست در خور از برای خایف آن
نترس بودن قسمت کسانی است که ترس از خدا دارند و این پاداشی برای خداترسان است
هر که ترسد مر ورا ایمن کنند
مر دل ترسنده را ساکن کنند
هرکسیکه از خداوند بترسد البته که خداوند دل اورا ایمن سازد و دل ترسان و نگران اورا ارام خواهد کرد
آنک خوفش نیست چون گویی مترس
درس چه‌دهی نیست او محتاج درس
انکسی که بجهت ترس از خدا از هیچ کس و هیچ چیز بیم ندارد (هییییچ) چگونه میشود به او نترسیدن را اموخت که او احتیاجی به دلداری دادن های اشخاص نیست .... و دلش ارام است به یاد خداوند و به عشق خداوند
آن دل از جا رفته را دلشاد کرد
خاطر ویرانش را آباد کرد
ان فرستاده را ارام و دلشاد کرد و خاطر مشوشش را ارامی بخشید
بعد از آن گفتش سخنهای دقیق
وز صفات پاک حق نعم الرفیق
سپس با سخنانی دقیق از صفات پاک و بیمانند حق تعالی گفت انکه نیکو رفیقیست و خدایی بی بدیل ........
09216557471... ......,
وز نوازشهای حق ابدال را
تا بداند او مقام و حال را
و از بنده نوازی و الطاف ویژه حق تعالی نسبت به عاشقانش کلام بمیان و اورد و مثال زد تا او بداند تفاوت مقام عاشقان و حال دیگران و افراد معمولی رو
حال چون جلوه‌ست زان زیبا عروس
وین مقام آن خلوت آمد با عروس
در این مثال ..حال ...مثل وقتییه که همه میتونن عروس رو ببینن و مقام وقتییه که میشود با عروس در خلوت شد و مختص به خاصان و مقربین و انان که محرمند است
جلوه بیند شاه و غیر شاه نیز
وقت خلوت نیست جز شاه عزیز
زیبایی را و جلوه کردن را هم شاه میبیند و هم غیر از شاه ولی در خلوت جز شاه نیست

طاهر در ‫۱۰ سال قبل، سه‌شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۰۱:۳۰ دربارهٔ سلمان ساوجی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۸۷:

ازان می در قدح خندد که می را هست "ازو" رنگی
در این مصرع مشکل املائی پیش اومده.

۱
۴۱۷۸
۴۱۷۹
۴۱۸۰
۴۱۸۱
۴۱۸۲
۵۶۵۲