گنجور

حاشیه‌ها

مسعود رضایی بیاره در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۹:۰۲ دربارهٔ اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۵۵ - تمامی سخن:

وشت این نامه و فرمود تا زود
بدو بردند، نظم نامه این بود:

 

غلامرضا رهنمایی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۸:۲۵ دربارهٔ شاطر عباس صبوحی » مخمّسات:

درخصوص بیانات استاد عزیز ناشناس :
حضرت مولوی می فرماید :
کز نیستان تا مرا ببریده اند
در نفیرم مرد و زن نالیده اند.

 

مسعود رضایی بیاره در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۵۸ دربارهٔ اوحدی » منطق‌العشاق » بخش ۱۴ - نامهٔ دوم از زبان عاشق به معشوق:

مرا نا دیده عشقت بر کجا بود؟
وگر دیدی نمیدارد ترا سود

 

علیرضا پیشگو در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

امروز14اردیبهشت92در باره ی شعر و تصنیف مرثیه مانندی برای استاد لطفی تار نواز می گشتم ازین خوشتر ندیدم.غمگین ترین تصنیف را لطفی برای عارف نواخت.مرثیه ای به زیبایی به یاد عارف چه کسی برای او خواهد ساخت

 

داتیس خواجه ئیان در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۶:۲۱ دربارهٔ عطار » منطق‌الطیر » بیان وادی عشق » حکایت مفلسی که عاشق ایاز شد و گفتگوی او با محمود:

در بیت یازدهم یک فاصله لازم است تا بیت معنادار شود:
هست این سر، مایه سرمایگی... یعنی این سری که دارم مایه و سرمایه من است در راه عشق.
به قول آقای امیر در بیست سی و پنجم هم جان بداد صحیح است و لازم است فاصله برداشته شود تا واژه یکپارچه ایجاد شود.

 

داتیس خواجه ئیان در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۵:۵۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۰:

چه غزل عجیبی است، در یک سفر نسبتأ طولانی شبانه چنان مشغولم کرده به خود که «خبر از عامم نیست».
اول از همه سوگند دادنهای سعدی به چه زیبایی از چشمان یار به چشمداشت خویش:
«به دو چشم تو [قسم] که چشم از تو به انعامم نیست»... قسم به دو چشم تو که چشم به اِنعام و توجهی از طرف تو ندارم.... ، چه لطف کنی و چه نداری، دوستت دارم.
و سپس همپایی سوگندش به خدا و به سراپای یار که استفاده از «دوست و دشمن» و «اندیشه و دشنام» متعارض در معنابخشی یک بیت: «که از دوستی‌ات، خبر از دشمن و اندیشه ز دشنامم نیست»
دوم: سوگند می‌خورد این بار به چشمان خود (به همین دیده) در برابر سوگندی که در بند قبلی بیان کردم، به چشمان معشوق «به دو چشم تو که ...»
سوم: چهار بار «بینایی» در یک بیت: «چشم از آن روز که برکردم و رویت دیدم، به همین دیده سر دیدن اقوامم نیست». به ترتیب چشم، دیدم، دیده و دیدن که چهار بار بینایی را در یک بیت آورده. به یاد حافظ که شش بار هلال و مشتقات دایره را در یک بیت آورده است: «هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش، که باشد مه، که بنماید، ز طاق آسمان ابرو». به ترتیب شش نیم دایره: هلال، طغرا، ابرو، مه، طاق آسمان، دوباره ابرو». قدرت نمایی می‌کنند شاعرانمان با استفاده از عناصر همگون در یک بیت کوتاه.
چهارم: بیت سوم چقدر مرا یاد بیت دیگری از حافظ انداخت:
سعدی: «میل آن دانه خالم نظری بیش نبود، چو بدیدم ره بیرون شدن از دامم نیست» (آمدم یک نظر آن خال چهره را ببینم، وقتی دیدمش دیگر اسیر دام شدم و گرفتار)
و حافظ به چه زیبایی: « به تماشاگه زلفش، دل حافظ روزی، شد که بازآید و جاوید گرفتار بماند».
و پنجم: مقطع «سعدیا نامتناسب حَیَوانی باشد، هر که گوید که دلم هست و دلارامم نیست» اشاره‌ای است بر مطلع غزل دیگر این شیرین سخن که: «دل نخوانند که صیدش نکند دلداری»!
درخواست: ای کاش سایت خوب گنجور اعراب‌گذاری را اضافه کند تا زحمت خواندن و فهم را برای خوانندگان کم کند. ادبیات فارسی بدون اعراب‌گذاری و کمک به خواندن صحیح، مشکل می‌شود. چنین قند شیرینی را مشکل نکنیم، گرچه «همه دانند که در صحبت گل خاری هست» :)
این هم تأملات من بر این غزل ناب سعدی، که اکنون در قطار و در حال سفر نوشته‌ام. سپاس از کلام سحرآمیزش که نفهمیدم «یک لحظه بود این یا شبی کز عمر من تاراج شد، ما همچنان لب بر لب و نابرگرفته کام را» .....

 

بهزاد علوی (باب) در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، یکشنبه ۱۴ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۵:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷۷۲:

در تایید نکته ای که گشودید... اگر شعر مولانا را با لهجه محلی خودش بخوانیم ... امکانا همان معنای تصحیح گشوده شود
ایکاش هر چه زود تر ممکن میشد که اشعار مولا را با صدای خودش و از دهان خودش می شنیدیم

 

جمقباد شعله در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۹:۴۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴:

در مصرع دوه بیت هشتم اینگونه اگرباشد قرین به درستی است:
غمزه گوید دور باش و جلوه می گوید بیا
با احترام

 

سعید در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۵۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۷:

همین یک پند سعدی را بکار ببندیم نیمی از گرفتاریها درست میشود.

 

سعید در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۸:۴۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب چهارم در تواضع » بخش ۲۲ - حکایتِ جُنید و سیرتِ او در تواضع:

نگاه سعدی خیلی عارفانه و روشن بینانه است. با چنین روحی و اندیشه ای حتما درون آرامی داشته.
شعر بسیار زیبایی بود. در همه حکایات سعدی تاکید به فروتنی، بخشندگی و دستگیری از زیر دستان داره که خیلی مورد نیاز امروز ما هم هست.
اگر روزی فرزندی داشته باشم حتما با سعدی بزرگش میکنم.

 

سعید در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۴:۵۳ دربارهٔ خواجوی کرمانی » دیوان اشعار » صنایع الکمال » حضریات » غزلیات » شمارهٔ ۴۰:

درود بر حضرت خواجو و به این غزل بسیار عرفانی و زیبا...

 

انصاری در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۲:۵۰ دربارهٔ فروغی بسطامی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۲:

سلام
تو بیت اول (نگاهدار) درسته نه نگاه دار (نگاه+دار = ؟؟؟)
نگاهدار به معنی پاسداشت و ایمن سازی و حفظ حریم و حرمت دل

 

محمد حسین در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۸۶:

سلام متشکر از زحمات شما
پرسیده اند چرا کلمه ی (اغراق) هم قافیه نمی باشد ؟
چون آخر ابیات عربی را باید با صدای کشیده خواند ( آ- آو - ای) و یا به سکون .
در این شعر سعدی کلمه ی ( اغراق )را باید به صورت اغراقی خواند تا قافیه درست گردد . یا حق

 

کامران منصوری جمشیدی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، شنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۱:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۷:

یک بیت در برخی نسخ در این غزل اضافه گردیده :
اگر از وسوسه نفس و هوا دور شوی
بی گمان ره ببری در حرم دیدارش
بنظر نادرست و الحاقی می آید هم به لحاظ فلسفه حافظی و هم به لحاظ بیان دور از اصل است

 

دکتر ترابی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۲۲:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴:

نخست همگان را به شنیدن آواز گرم علی رضا افتخاری سفارش میکنم که بخشهایی از این غزل را با شور و حالی عارفانه خوانده است.
دو دیگر که درگشت و گذار وادی عشق، گلستان عشق، از خلیدن خار غم در پای و دامن رهرو گزیری نیست، نک که خار غم عشق در دامنم آویخته است ، رفتن به گلستان عین کوته نظری است.
منم این بی تو، که سودای تماشادارم؟
کافرم گر سر باغ و دل صحرا دارم
که نه بر ناله مرغان چمن شیفته ام
که نه سودای گل و لاله حمرا دارم
.............

 

عباس مشرف رضوی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۴۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:

خیمه سلطان وان گاه فضای درویش
به
خیمه سلطنت آنگاه و فضای درویش

 

عباس مشرف رضوی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۱۶:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۹:

تفاوتها در ضبط:
افسر خاقان وان گاه سر خاک آلود
به
تاج خاقانی و وانگاه سرخاک آلود
سعدی ار نوش وصال تو بیابد چه عجب
به
سعدی ار نوش وصال تو بیابد نه عجب
(معنی صحیحتر می نماید)
چون میسر شدی ای در ز دریا برتر
به
چون میسر شدی ای قطره دریا پرتو
(عبارت قابل توجه: "قطره دریا پرتو")

 

بهرام در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۷:۵۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » آغاز کتاب » بخش ۶ - در آفرینش ماه:

حکیم طوس واقعا حرف نداره

 

علی در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۶:۰۷ دربارهٔ عطار » اشترنامه » بخش ۱۰ - آغاز كتاب اشترنامه:

بیت 10 بایستی اینگونه نوشته شود:
ره روان رفتند و تو درمانده ای
حلقهٔ در زن،‌ که بر درمانده ای
بیت 22 نیز «گشتند» به اشتباه «کشتند» نوشته شده
در بن این بحر بی پایان بسی
غرق گشتند و نیامد خود کسی
بیت 39
اندرین ره رازها برگفته اند
درّ معنی را بمعنی سفته اند
بیت 48
باز بعضی تن ضعیف و جان نزار
خرقه ای در فقر کردند اختیار
بیت 68
برگذر زین چار طبع و شش جهت
تا ببینی کل جان، در عافیت
بیت 70
گر درین رهها، نهی تو راه بین
بازمانی دور افتی از یقین
بیت 83 (ماقبل آخر)
چاره ای در رفتن این ره بجوی
قافله رفتند و ما در گفت و گوی

 

ناز بانو در ‫۹ سال و ۱۲ ماه قبل، جمعه ۱۲ اردیبهشت ۱۳۹۳، ساعت ۰۰:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » بیست و هفتم:

آن را که خدا بدست یارش ، فکر کنم درست باشه

 

۱
۴۱۷۸
۴۱۷۹
۴۱۸۰
۴۱۸۱
۴۱۸۲
۵۰۴۹
sunny dark_mode