تا دامن از من کشیدی ای سرو سیمینتن من
هر شب ز خونابه دل پر گل بود دامن من
جانا رخم زرد خواهی جانم پر از درد خواهی
دانم چهها کرد خواهی ای شعله با خرمن من
بنشین چو گل در کنارم تا بشکفد گل ز خارم
ای روی تو لالهزارم وی موی تو سوسن من
ای جان و دل مسکن تو خون گریم از رفتن تو
دست من و دامن تو اشک غم و دامن من
من کیستم بینوایی با درد و غم آشنایی
هر لحظه گردد بلایی چون سایه پیرامن من
قسمت اگر زهر اگر مل بالین اگر خار اگر گل
غمگین نباشم که باشد کوی رضا مسکن من
گر باد صرصر غباری انگیزد از هر کناری
گرد کدورت نگیرد آیینهٔ روشن من
تا عشق و رندیست کیشم یکسان بود نوش و نیشم
من دشمن جان خویشم گر او بود دشمن من
ملک جهان تنگنایی با عرصه همت ما
خلد برین خار زاری با ساحت گلشن من
پیرایه خاک و آبم روشنگر آفتابم
گنجم ولی در خرابم ویرانه من تن من
ای گریه دل را صفا ده رنگی به رخسار ما ده
خاکم به باد فنا ده ای سیل بنیان کن من
وی مرغ شب همرهی کن زاری به حال رهی کن
تا بر دلم رحمت آرد صیاد صیدافکن من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به عشق و فراق میپردازد. او از درد و غم جدایی میگوید و بیان میکند که چگونه دلش از رفتن معشوقش به شدت رنجیده است. او دوسِت دارد در کنار او باشد و از زیباییهای او بهرهمند شود. شاعر به تضاد بین شادی و ناراحتی در عشق اشاره دارد و از احساس ناامیدی و تنهایی خود صحبت میکند. همچنین، او میگوید که زندگیاش بدون عشق معنایی ندارد و دعا میکند که در کنار معشوقش باشد تا بتواند از غمها رهایی یابد. در نهایت، او به ظرایف عشق و دشواریهای آن پرداخته و آرزوی آرامش و رحمت دارد.
هوش مصنوعی: هنگامی که تو دامن خود را از من دور کردی، ای دختر زیبا و خوشتن، هر شب دامن من پر از گل بود که ناشی از درد دل و احساسات من بود.
هوش مصنوعی: عزیزم، اگر بخواهی رنگ رخسارم زرد شود، بدان که قلبم پر از درد و غم است. میدانی با من چه کردی ای شعلهای که به آتش کشیدی زندگیام را.
هوش مصنوعی: بنشین و با من باش تا مانند گلی شکوفا شوم، تو چهرهات مانند باغ لاله است و موی تو همچون گل سوسن من است.
هوش مصنوعی: ای جان و دل، تو خانهی من هستی و من از رفتنت اشک میریزم. دست من در دامن تو و اشکهای غم من در دامن من ریخته شده است.
هوش مصنوعی: من کیستم، فردی هستم بیپناه که با درد و غم آشنا هستم. هر لحظه برای من سختی و مصیبت به وجود میآید و این مشکلات همچون سایهای همیشه در اطراف من حضور دارند.
هوش مصنوعی: فرقی نمیکند که زندگی چه سختیها و تلخیهایی به من بدهد، چون من در کنار محبوبم آرامش دارم و همین برایم کافی است.
هوش مصنوعی: اگر باد سرد و تند غباری را از هر جا بهوجود آورد، آینهٔ روشن من تحت تأثیر قرار نمیگیرد و کدر نمیشود.
هوش مصنوعی: تا زمانی که عشق و دلسرایی در زندگیام وجود دارد، حال و هوای من همانند یکدیگر است؛ خوشی و ناخوشیام یکی است. من به خودم ظلم میکنم، حتی اگر او نیز برای من دشمن باشد.
هوش مصنوعی: این جهان برای ما کوچک و محدود است، در حالی که ما با تلاش و آرزوهای خود میتوانیم به بهشتها و زیباییهای بالاتر دست یابیم، حتی در میان دشواریها و ناکامیها.
هوش مصنوعی: من راز و رمز زمین و آب را در خود دارم و نور خورشید را نمایان میکنم، اما در عین حال، به نوعی ویران و خراب هستم و این ویرانی مربوط به وجود من است.
هوش مصنوعی: ای دل، اشکهایت را تسلی بخش و آرامش بده. رنگی به چهرهام ببخش و مرا به خاکی که در راه فناست بسپار. ای سیل ویرانگر، بر من بتاز.
هوش مصنوعی: ای پرنده شب، همراهم باش و به حال دل زاری کن تا صیاد، با رحمتش، بر دلم تأثیر بگذارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۸ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.