ای دوست، دزد حاجب و دربان نمیشود
گرگ سیه درون، سگ چوپان نمیشود
ویرانهٔ تن از چه ره آباد میکنی
معمورهٔ دلست که ویران نمیشود
درزی شو و بدوز ز پرهیز پوششی
کاین جامه جامهایست که خلقان نمیشود
دانش چو گوهریست که عمرش بود بها
باید گران خرید که ارزان نمیشود
روشندل آنکه بیم پراکندگیش نیست
وز گردش زمانه پریشان نمیشود
دریاست دهر، کشتی خویش استوار دار
دریا تهی ز فتنهٔ طوفان نمیشود
دشواری حوادث هستی چو بنگری
جز در نقاب نیستی آسان نمیشود
آن مکتبی که اهرمن بد منش گشود
از بهر طفل روح دبستان نمیشود
همت کن و به کاری ازین نیکتر گرای
دکان آز بهر تو دکان نمیشود
تا زاتش عناد تو گرمست دیگ جهل
هرگز خرد بخوان تو مهمان نمیشود
گر شمع صد هزار بود، شمع تن دلست
تن گر هزار جلوه کند جان نمیشود
تا دیدهات ز پرتو اخلاص روشن است
انوار حق ز چشم تو پنهان نمیشود
دزد طمع چو خاتم تدبیر ما ربود
خندید و گفت: دیو سلیمان نمیشود
افسانهای که دست هوی مینویسدش
دیباچهٔ رسالهٔ ایمان نمیشود
سرسبز آن درخت که از تیشه ایمن است
فرخنده آن امید که حرمان نمیشود
هر رهنورد را نبود پای راه شوق
هر دست دست موسی عمران نمیشود
کشت دروغ، بار حقیقت نمیدهد
این خشک رود، چشمهٔ حیوان نمیشود
جز در نخیل خوشهٔ خرما کسی نیافت
جز بر خلیل، شعله گلستان نمیشود
کار آگهی که نور معانیش رهبرست
بازارگان رستهٔ عنوان نمیشود
آز و هوی که راه بهر خانه کرد سوخت
از بهر خانهٔ تو نگهبان نمیشود
اندرز کرد مورچه فرزند خویشرا
گفت این بدان که مور تن آسان نمیشود
آنکس که همنشین خرد شد، ز هر نسیم
چون پر کاه بی سر و سامان نمیشود
دین از تو کار خواهد و کار از تو راستی
این درد با مباحثه درمان نمیشود
آن کو شناخت کعبهٔ تحقیق را که چیست
در راه خلق خار مغیلان نمیشود
ظلمی که عجب کرد و زیانی که تن رساند
جز با صفای روح تو جبران نمیشود
ما آدمی نیم، از ایراک آدمی
دردی کش پیالهٔ شیطان نمیشود
پروین، خیال عشرت و آرام و خورد و خواب
از بهر عمر گمشده تاوان نمیشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان نکات اخلاقی و فلسفی میپردازد. شاعر در ادبیاتی زیبا میگوید که انسان باید درونی پاک و خالص داشته باشد و تنها ظاهری زیبا کافی نیست. او به دشواریهای زندگی اشاره میکند و تأکید میکند که برای رسیدن به حقیقت و دانش، باید تلاش کرد و درستی را در زندگی پیگیری کرد. همچنین به این نکته اشاره میکند که انسان باید در برابر حوادث و چالشها استوار باشد و خود را در مسیر حق و راستی قرار دهد. شاعر با استفاده از تصاویری از طبیعت و زندگی روزمره، فلسفهاش را با عمق و زیبایی بیان کرده و انسان را به خودشناسی و کوشش در راه حقیقت دعوت میکند.
هوش مصنوعی: ای دوست، اگرچه گرگ در لباس و شکل یک سگ چوپان ظاهر شود، اما هرگز نمیتواند نقش او را بازی کند یا به او تبدیل شود. حقیقت وجودی او تغییر نمیکند.
هوش مصنوعی: به جسم و ظاهر خود چرا رسیدگی میکنی، در حالی که دل و روح تو همچنان آباد و سرزنده است و هرگز از بین نمیرود؟
هوش مصنوعی: به دنبال راهی برای ایجاد پوششی باش که با احتیاط و مراقبت ساخته شده باشد، چرا که این لباس، لباسی است که برای دیگران قابل دستیابی نیست.
هوش مصنوعی: دانش مانند یک گوهر ارزشمند است که عمر طولانی دارد. باید آن را با قیمت بالایی تهیه کرد، زیرا بهراحتی پیدا نمیشود و بیقیمت نیست.
هوش مصنوعی: انسان آگاه و روشنضمیر کسی است که از ترس درهمریختگیهای ناشی از مشکلات و تغییرات زمانه نگران نیست و به راحتی از چالشها عبور میکند.
هوش مصنوعی: زندگی همچون دریا است و تو باید کشتی خود را محکم نگهداری. دریا هرگز از طوفان خالی نمیماند و باید برای مواجهه با چالشها آماده باشی.
هوش مصنوعی: وقتی به سختیهای زندگی نگاه میکنیم، نمیبینیم که پشت آنها چیزی جز خودمان نیست. کارهای دشوار به این راحتی حل نمیشوند.
هوش مصنوعی: مکتبی که شیطان بدطینت آن را ایجاد کرده، برای تربیت روح بچهها مناسب نیست و نمیتواند محل آموزش صحیحی باشد.
هوش مصنوعی: تلاش کن و به کار بهتر و نیکتری بپرداز، زیرا برای تو دکان آز و امتحان نمیشود.
هوش مصنوعی: تا وقتی که دشمنی و کینه تو برپاست، دیگ جهل همیشه داغ و در حال جوشیدن است و نمیگذارد دانش و خرد به سراغ تو بیاید.
هوش مصنوعی: اگرچه شمعها بسیار زیاد باشند و نورهای بیشماری را انتشار دهند، اما آنچه که واقعاً مهم است و منبع روشنایی است، دل آدمی است. با وجود هزاران زیبایی و جلوه، جان انسان نمیتواند از این دل جدا شود.
هوش مصنوعی: اگر چشمت به نور صداقت و اخلاص روشن باشد، آنگاه نور حقیقت از دید تو پنهان نمیماند.
هوش مصنوعی: دزد با طمعی که به تدبیر ما داشت، خاتم را برداشت و با تمسخر گفت که هرگز نمیتواند به دیو سلیمان تبدیل شود.
هوش مصنوعی: هر داستانی که به خواستههای نفس نوشته شده باشد، نمیتواند پایه و اساسی برای اعتقادات و ایمان واقعی باشد.
هوش مصنوعی: درختی که در برابر تیشه و آسیب در امان است، همیشه سرسبز و شاداب باقی میماند. امیدی که از ناامیدی دور باشد، همواره خوشبخت و شاد خواهد بود.
هوش مصنوعی: هر مسافری نمیتواند به شوق و انگیزهای که دارد، به هدف برسد؛ و هر کسی نمیتواند به مانند موسی که فرزند عمران بود، دستاوری بزرگ داشته باشد.
هوش مصنوعی: دروغی که گفته میشود، نتیجهای واقعی و حقیقی به همراه نخواهد داشت. حتی اگر ظاهر چیزی خوب باشد، در نهایت به حقیقت نخواهیم رسید.
هوش مصنوعی: تنها در درختان نخل، خوشههای خرما به دست میآید و تنها برای خلیل (ابراهیم) است که شعلههای گلستان روشن میشود.
هوش مصنوعی: فردی که آگاهی و دانش او به روشن کردن معانی و مفاهیم کمک میکند، به عنوان یک تجار و بازرگان واقعی شناخته نمیشود، اگر تنها به ظاهر و عنوان خود تکیه کند.
هوش مصنوعی: طمع و آرزو که به سوی خانه میآید، برای منزل تو نمیتواند نگهبان شود و به خاطر تو میسوزد.
هوش مصنوعی: مورچه به فرزندش نصیحت کرد و گفت: این بدان خاطر است که مورچه نباید تسلیم راحتطلبی شود.
هوش مصنوعی: کسی که با افراد حکیم و دانا معاشرت میکند، در برابر هر چیزی مثل پر کاهی بیسر و سامان نمیشود.
هوش مصنوعی: در این دنیا، دین به رفتار و اعمال تو وابسته است و کارهایی که انجام میدهی باید با صداقت همراه باشد. این مشکل و دردی که داری، با گفتگو و بحث حل نخواهد شد.
هوش مصنوعی: کسی که واقعا حقیقت و معانی عمیق را درک کرده باشد، دیگر در مسیر زندگی به مسائلی بیاهمیت و خردهچالشها توجهی نمیکند.
هوش مصنوعی: ظلمی که به آن عجب میورزید و زیانی که به جسمت رساندند، تنها با ترمیم و پاکی روح تو قابل جبران است.
هوش مصنوعی: ما انسان نیستیم، انسان از سرزمین ایراک تنها دردی را میکشد و پیالهٔ شیطان را نمینوشد.
هوش مصنوعی: پروین، فکر کردن به خوشی و آرامش و استراحت و لذت بردن از زندگی برای عمر از دست رفته، درست نیست و به هیچ وجه قابل جبران نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
کاری ست در سرم که به سامان نمی شود
دردی ست در دلم که به درمان نمی شود
می کن به ناز خنده که دیوانه تر شوم
دیوانگی من چو به پایان نمی شود
رخسار می نمایی که خوش لذتی ست، آنک
[...]
آن نوجوان ز جور پشیمان نمیشود
وین پیر بت پرست مسلمان نمیشود
کارم ز دست عشق بمردن کشید دل
از کار خود هنوز پشیمان نمیشود
یکشب نمیشود که زغم دست یاربم
[...]
از خط گرفته آن مه تابان نمی شود
این مور بار دست سلیمان نمی شود
بر روی خویش تیغ چرا می کشی عبث
این دل سیه به تیغ مسلمان نمی شود
از ماهتاب خواب سبک می شود گران
[...]
تا بر رخ تو زلف پریشان نمی شود
آشفته خاطریم به سامان نمی شود
ارباب جستجوی به راهش سپرده اند
آن پای را که رزق مغیلان نمی شود
کو لمحه ای که پنجهٔ مژگان شوخ او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۶ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.