Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۲ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
رضا جان میدانستی که اینها که فرمودی گناهان کبیره در کتب مقدس هم هستند.
1. Superbia (Hochmut) کبر
2. Avaritia (Habgier) حرص
3. Luxuria (Wollust) شهوت
4. Ira (Zorn) خشم
5. Gula (Völlerei) ولع و خوری پر
6. Invidia (Neid) حسادت
7. Acedia (Trägheit des Herzens) عداوت
ناشناس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۰۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
ناباور گرامی هم همین را گفته بود که از او ایرادگرفتی
کجای کاری عزیزم
زهرا حکیمی بافقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۵۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۴:
علاوه بر مورد یاد شده ی فوق، در خصوص نبود پدیده ی طلاق در شاهنامه،از دیگر مواردی که اهمیت نهاد خانواده در شاهنامه را می رساند، می توان به موارد زیر اشاره نمود:
توصیف مقام خانواده ی نبوت، هدف مند شدن کار و تلاش اشخاص، ارتباط اشخاص با دین، رسیدن به آرامش، وجود زنان دارای ازدواج مجدد، تأکید بر تشکیل خانواده با دیده ی باز، مشورت با فرزند در امر ازدواج، کوشش برای برپایی بنیاد خانواده، شرح داستان های اجتماعی_خانوادگی، مطابقه هایی از آموزه های اخلاقی اسلام در شاهنامه، و ضرب المثل های تربیتی _ خانوادگی شاهنامه. توضیح بیشتر رجوع شود به:
بررسی نهاد خانواده در شاهنامه. زهرا حکیمی بافقی. اصفهان: بهچاپ. 1391.
رضا تنها در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۴:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب:
گامهای مولانا بسوی اسمان بسیار بلند است و همراهی با او برای من عوام
امری است دشوار . در باب گناه_ همیشه بیدار عزیز _حافظ پیامبر گناه شناسی است و چقدر زیبا فرموده است مباش در پی ازار هرچه خواهی کن _که در شریعت ما غیر ازاین گناهی نیست .وقتی به بیت لسان الغیب می نگرم هفت رذایا اخلاقی که مولانای عزیزدر دفتر ششم به ان پرداخته در ذهنم تداعی می شود .چرا که سر منشا هفت رذیلت اخلاقی در مردم ازاری است .این هفت دروازه به سوی دوزخ شامل غرور ،حرص،ولع،شهوت،حسادت،خشم و عداوت است .اژدهای هفت سر دوزخ بود _حرص تو دانه ست و دوزخ فخ بود
زهرا حکیمی بافقی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی داراب دوازده سال بود » بخش ۴:
نبود پدیدهی طلاق:
اهمیت و تقدیس نهاد خانواده در شاهنامه تا بدان پایه است که در برابر پنجاه و پنج مورد ازدواجی که صورت پذیرفته، حتی یک مورد طلاق نیز دیدهنمیشود. تنها یک نمونه انصراف از روابط زناشویی وجود دارد که البته میشود آن را به گونهای، همسرآزاری بهشمارآورد و آن نمونه، مربوط به ناهید دختر فیلقوس، قیصر روم، و همسـر داراب است که داراب، پس از پیوند زناشویی، او را بدان بهانه که بدبوی دهان بود، به خانهی پدر بازفرستاد :
دل پادشــــا سرد گشت از عروس فرستــــاد بـــازش بر فیلقوس
(ج6 ،ص379 )
بررسی نهاد خانواده در شاهنامه ی فردوسی. زهرا حکیمی بافقی. اصفهان: به چاپ. 1391.
قیس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۵۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۳ - اشارت به بت:
نمی دانم از چه جهت در قسمت اول متن بنده قسمت هایی از مطالب حذف گردید!! ولی به هر جهت تصحیح می کنم: اگر اربابش آیینه را به او نمی داد، فریاد و فغان می کرد که می خواهم خود را ببینم و اگر آیینه را به او می داد باز هم فریاد و فغان برمی آورد که این چه چهره ی زشتی است که من دارم!.
قیس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۸ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۳ - اشارت به بت:
جناب سعدی در شعر زیر اشاره ی لطیفی به این نکته کرده اند که شاهدان زیباروی چون آیینه اند و آنها که اندیشه ی ناپاک در دل دارند و از (درون) زشت و ناموزونند نباید در شاهد(و به طور کلی در هر چیز زیبا) نظر کنند زیرا چشمانشان بجای مشاهده ی زیبایی تجلیات جمال الهی، به ظهور شهوات و سودهای شیطانی خود می افتد که در باطن آنهاست و با دیدن شاهد، از ایشان زشتی به ظهور خواهد رسید {شاهد آیینه است ، آن کس را که روی خوب نیست ※ گو نظر بسیار در آیینه ی روشن مکن} {رستگار باشید}
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
"آخر جان من کسی که هوای می و مطرب می کند که همزمان یاد اائمه نمی افتد"
قیس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۳ - اشارت به بت:
یک نکته اندر معنی شاهد بازی: در کمدی طوفان ، آخرین اثر شکسپیر غول زشت رویی است به نام کالیبان که به اصرار از اربابش که یک جادوگر بود درخواست می کرد تا آیینه اش را به او بدهد تا چهره ی خود را در آن ببیند...، اگر اربابش آن را به او نمی داد، فریاد و فغان می کرد که <> و اگر رخصت می داد باز هم فریاد و فغان می کرد که <> و می خواست آیینه را بشکند...
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۳۷ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک:
درمنطقالطیرِ عطار میخوانیم:
شیخ سمعان پیرعهد خویش بود
در کمال از هرچ گویم بیش بود
واقعاً که این داستان آدم را به تنبه می آورد
قیس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۹ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۶۲ - تمثیل در اطوار سیر و سلوک:
دین عشق={ از کعبه کلیسا نشینم کردی ※ آخر در کفر تو بی قرینم کردی ※ بعد از دوهزار سجده بر درگه دوست ※ آخر ای عشق چه بیگانه ز دینم کردی}= مبادا تنها به عقیده ای خاص پایبند بوده و عقاید دیگران را کفر بدانی ، که در این صورت زیان می بینی و بلکه علم به حقیقت مساله را از دست خواهی داد...، پس باطن خود را هیولا و ماده ی تمام صورت ها گردان ، از آن جهت که خدای تعالی برتر و والاتر از آن است که در انحصار عقیده ای خاص واقع شود. چه خود می فرماید: <> {فصوص الحکم؛ ابن عربی} <<رستگار باشد عزیزان}
دکتر اندیشه قدیریان در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۲۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۱۲۵ - مکرر کردن برادران پند دادن بزرگین را و تاب ناآوردن او آن پند را و در رمیدن او ازیشان شیدا و بیخود رفتن و خود را در بارگاه پادشاه انداختن بیدستوری خواستن لیک از فرط عشق و محبت نه از گستاخی و لاابالی الی آخره:
در بیت 13، واژۀ «لیک»، «لک» تایپ شده و لازم الاصلاح است.
دکتر اندیشه قدیریان در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۳:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » ترجیعات » چهل و یکم:
در بیت هشتم، «آسیایی» به صورت «آسیابی» تایپ شده که لازم الاصلاح است.
ناشناس در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۴۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
بیدار گرامی
اول متر کن بعد پاره کن
باعجله قضاوت کردی
آن ناباور میگوید این غزل ربطی به آئمه ی اطهار ندارد
حافظ از می و مطرب می گوید نه از امام و معصوم
این غزل در ارتباط با ائمه گفته نشده
تو هم به جای تائید ناباور ، به او اعتراض میکنی
یک ببخشید به ناباور عزیزمان بدهکاری
رضا در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۲:۰۷ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۶:
سلام و عرض ادب خدمت تمامی دوستان وزن این شعر به اشتباه درج شده وزنش مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن میباشد
---
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
شمس شیرازی در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۴ دربارهٔ شیخ محمود شبستری » گلشن راز » بخش ۲۵ - جواب:
جناب ناشناس
خدا نکناد که من قصد ریشخند داشته باشم،اگر چنین برداشت کرده اید ببخشایید.
اما خوب است پیش از فرستادن دیدگاهتان یکبار دیگر بخوانید .
جسارت است اما اوقات ها جمع در جمع است.
Hamishe bidar در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۳:
جناب ناباور، شما شنیدید که آن خاندان طهارت خود از می میگویند، جانم؟
جناب امیر المومنین علیهالسلام فرمود:
ان لله تعالی شرابا لاولیائه، اذا شربوا سکروا، و اذا سکروا طربوا، و اذا طربوا طابوا، و اذا طابوا ذابوا، و اذا ذابوا طلبوا، و اذا طلبوا وجدوا، و اذا وجدوا و صلوا، و اذا وصلوا اتصلوا و اذا اتصلوا لا فرق بینهم و بین حبیبهم.
همانا خدا را برای اولیایش شرابی است که چون بنوشند مست گردند، چون مست شوند، به وجد آیند، چون به وجد آیند پاک شوند، چون پاک شوند آب شوند (=ذوب شوند)، چون آب شوند طلب کنند، چون طلب کنند بیابند، چون بیابند برسند، چون رسیدند پیوند خوردند، و چون پیوند خورند دیگر جدایی و فرقی میان آنان و حبیبشان وجود ندارد.
با احترام!
امین در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۱:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۸:
شما بعضی از قسمت های شعر را ستنسور کردید
مثل بیت 5 که میگوید:اگر این شراب خام است اگر این فقیه پخته
شما به جای فقیه نوشته اید حریف
تو بیت 6:بفتد ---> نوشته اید یه اشتباه نفتد
لطفا شعر رو درست کنید
بازم اشکالاتی داره.ولی بخام بگم یه صفحه میشه
با نسخه تصلی مطابقتش بدیر
Sepehr در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۰:۵۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۴۸:
Ya Hagh
زهی خورشید در خورشید انوار
Man tasavor mikonam keh Salek bayad ba jamaat (anvar) salekan sama konad
Sepehr
رضا تنها در ۹ سال و ۱۱ ماه قبل، جمعه ۶ آذر ۱۳۹۴، ساعت ۱۵:۲۷ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹ - داستان آن کنیزک کی با خر خاتون شهوت میراند و او را چون بز و خرس آموخته بود شهوت راندن آدمیانه و کدویی در قضیب خر میکرد تا از اندازه نگذرد خاتون بر آن وقوف یافت لکن دقیقهٔ کدو را ندید کنیزک را به بهانه به راه کرد جای دور و با خر جمع شد بیکدو و هلاک شد به فضیحت کنیزک بیگاه باز آمد و نوحه کرد که ای جانم و ای چشم روشنم کیر دیدی کدو ندیدی ذکر دیدی آن دگر ندیدی کل ناقص ملعون یعنی کل نظر و فهم ناقص ملعون و اگر نه ناقصان ظاهر جسم مرحوماند ملعون نهاند بر خوان لیس علی الاعمی حرج نفی حرج کرد و نفی لعنت و نفی عتاب و غضب: