سلحشور فاطمه در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸:
در ادبیات سرخی اشک به بقم و زردی چهره به زعفران تشبیه شده است. این واژه بقم که ماده رنگزای سرخی است در متن اشتباه نوشته شده است
سلحشور فاطمه در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۴:۱۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۰۸:
هر ساعت از دیدار تو بر زعفران بارم بقم لطفا واژه بقم را اصلاح نمایید
چیاکو آقازاده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۴۱ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
چیاکو آقازاده نوشته:
سلام خدمت دوستان، واقعا برام جای تعجب داره مطرح کردن همچین نظر هایی در مورد شعر رودکی بزرگ.
آقای مراقبتی عزیز واقعا خودتون می دونید چی میگین بانگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اولاً شرم داره واقعا بو رو به خاطر حس شعر در اول آورده چون حس بویایی اولین حسی هست که انسان خاطراتش باهاش بیشتر زنده میشه بعد اون موسیقیه یا به قول شما بانگ. رودکی بزرگ این رو در قرن چهارم درک کرده شما در قرن بیستو یک هنوز بر این واقف نیستید؟ خواهش میکنم برای نظر ها و تز هایی که مطرح می کنید یه مقدار فکر کنید.
دوماً بو ، جو ، مو ، اینا واج آرایی و وزن ظریفی به شعر داده
سوما حتما در طول عمرتون کنار یه جوی آب برید و عمیقاً نفس بکشید همه چی براتون روشن میشه
باتشکر
چیاکو آقازاده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۳۷ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
سلام خدمت دوستان، واقعا برام جای تعجب داره مطرح کردن همچین نظر هایی در مورد شعر رودکی بزرگ.
آقای مراقبتی عزیز واقعا خودتون می دونید چی میگین بانگ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
اولاً شرم داره واقعا بو رو به خاطر حس شعر در اول آورده چون حس بویایی اوایین چیزیه که انسان خاطراتش باهاش بیشتر زنده میشه بعد اون موسیقیه یا به قول شما بانگ. رودکی بزرگ این رو در قرن چهارم درک کردهشما در قرن بیتو یک هنوز بر این واقف نیستید؟ خواهش میکنم برای نظر ها و تز هایی که مطرح می کنید یه مقدار فکر کنید.
دوماً بو ، جو ف مو ، اینا واج آرایی و وزن ظریفی به شعر داده
سوما حتما در طول عمرتون کنار یه جوب برید و عمیقاً نفس بکشید همه چی براتون روشن میشه
باتشکر
علی صدر در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۳۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱:
شاه نشینی در شطرنج خوش نشینی است که با منطق رندان ناسازگار است. شاه فدایی می طلبد و سرباز آماده فذا شدن است.
طاها در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ عراقی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۹:
سلام به نظر میرسد که دم به معنای نفس و زمزمه کردن باشه
سجاد رشیدی پور در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۸:۱۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۹۷:
در بیت «به تیره رویی فقر ازسیه دلان بگریز/ چون خون مرده مسلم ز زخم نشتر باش»، کلمه اول مصرع دوم باید «چو» باشه.
رضا ثانی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۵۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۴۹:
ای مه صاحب قران از "بند" حافظ یاد کن صحیح تر به نظر می رسد به ویژه که در بیت اول به زنجیر کردن اشاره شده است.
بهرح جواهری در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۵۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۰:
بیت چهارم اشتباه نوشته شده، صحیحش اینه:
حالِ صورت اینچنین و حالِ معنی مپرس
روح مست و عقل مست و وَهم مست اسرار مست
(روح مست و عقل مست و خواب مست اسرار مست) هم خوانده شده در گروه سنتی شمس
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۰۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۸۴ - قصهٔ بازرگان کی طوطی محبوس او، او را پیغام داد به طوطیان هندوستان هنگام رفتن به تجارت:
@KashkooleGibi
▣ نجاتدهنده در گور خفته است
و خاک ، خاکِ پذیرنده ،
اشارتیست به آرامش . 【فروغ فرخزاد】
ــــــــــــــــــــــــــ
❉ النوم اخ الموت : خواب برادر مرگ است .
ـــــــــــــــــــــــــ
✓ انتظار داریم بعد از واژه ی گور صحبت از مرگ باشد ولی این واژه انگار در ذهن فروغ پس زده شده است
✓ انگار فروغ عامدانه به «برادر مرگ» اشاره می کند نه به خود «مرگ» .
✓ واژه ی خفته از قطعیت مرگ ، بسیار کاسته است هر چند لوازم آن مثل گور و خاک همچنان دل را می آشوبد .
✓ شاید فروغ هنوز انتظار داشته است که نجات دهنده از گور برخیزد .
✓ خفتن در گور با تعابیری مثل خاک پذیرنده و اشارت به آرامش ، عمق و بعد یافته است .
✓ فروغ نمی گوید خاک بلعنده یا خاک خورنده بلکه صفتی به آن داده است که انگار خاک پذیرنده (گور) ، مهمانداری است که به پیشواز آمدن و استقبال زودهنگام علاقه دارد .
✓ گویا در غیاب نجات دهنده این خاک پذیرنده (گور) است که می خواهد گرفتار را به آرامش برساند ولی از دهانِ کریه خود سخن نمی گوید بلکه به آن رنگ آغوش پذیرنده را زده است .
✓ انگار فروغ دوست دارد سرنوشتی مثل نجات دهنده داشته باشد .
✓ گویا طنزی سیاه در سرنوشت نجات دهنده مندرج است . زیرا سخن از نجات و نجات دهنده وقتی معقول است که گرفتاری در کار باشد ، و تا وقتی گرفتار را نجات ندهد خفتنِ او خفتنِ بی گاه و بی وقتی است .
✓ کاش خفتنِ بی گاه نجات دهنده مثل مرگ نابه هنگام آن طوطی بود که در جهت آموزش به طوطی بازرگان روی دارد کاش ...
احمد آذرکمان . دی ماه 97 . حسن آباد فشافویه
پیوند به وبگاه بیرونی
آرا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۶ دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۲۱ - بوی جوی مولیان آید همی:
ریگ آموبا درشتی های او
زیر پاچون پرنیان آید همی
آب جیحون باهمه پهناوری
خنگ ما را تا میان آید همی
بادرود....فیلم سینمایی دیدم ساخت کشورشوروی سابق درحدود50سال قبل،که دوبیت بالا به انشای نگارش شده ،درآن خوانده می شد
Raa در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۶:
سپاس فراوان، بابک عزیز.
حجت الله ماله میر در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۷۸:
همه عزیزان نقطه توجه خود را بدست ذهن داده و در تفسیر افتاده اند مولانا میگوید من و شما آن شادی هستیم اگر یافته ای دیگر تفسیر ندارد اگر نیافته ای چه داری اثبات میشعر مولانا اشاره است به انکه عرفان عمل است نه تفسیر وجدا برای اگر میخواهید شعر را فهم ذاتی کنید یا سماع یا ذکر یا نیکی و بخشش ولا غیر
بابک چندم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۴۰ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
بخش اول که باز رفت در حبس،
ولی نام عمر همان عربی عُمَر است و ربطی هم به عُمر نیشاپور ندارد!!! که همانند شهر بی شاپور یادگار شاپور اول ساسانی اند...
اینها را در قصه های هزار و یک شب و امثالهم نجویید...
سوما در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۳۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۹ - حراج عشق:
واقعا که این شعر زیباست
فقط معنی بیت آخر چی میشه دقیقا؟
ممنون
بابک چندم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۲۹ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۴:
@ جاوید کاویان
دوست عزیز
تقویم آریایی؟ آنهم هفت هزار ساله ؟ از کجا سبز شد؟
دو تقویم (گاه شماری) از ایران کهن داریم: یکی زرتشتی که سی روز ماه نامهای ایزدان دارند و دوم تقویم هخامنشی که همگی ماه ها نامهای ایزدان را ندارند مانند ماه چهارم (گرما پادا، زمان گرما) یا ماه دوازدهم (ویاخنا، معنی آن ناشناخته است) ولی ماه هفتم (باگا یادیش، بغا یادیش->پرستش باگا یا بغا= خدا ) ماه نهم (آتی یادیا-> آدی یادیه = ستایش آتش ، آت(th)ور-> آذر)...
گاه شماری ایرانیان بر مبنای سال خورشیدی/شمسی بوده بر خلاف سالهای سامی که قمری بوده اند...
همچنین تحت تاثیر گاه شماری ایلامی/عیلامی در جنوب ایران، آشوری و بابلی از بین النهرین، و مصریان شکل گرفته...
ماه سی روزه از مصر و هفته هفت روزه از بین النهرین آمده...
جهت کسب اطلاعات بیشتر گاه شماری دکتر معین توصیه می شود...
بابک چندم در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۲۶:
@ Raa
چونی -> چه گونه ای، چه طوری، چه حالی داری
در مصرعات 1،2،4 علامت پرسش ( ؟) اضافه کن...
رضا ساقی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۷۱:
ز دلبرم که رساند نوازش قلمی
کجاست پیک صبا گرهمیکند کرمی
نوازش قلمی : نامه ی ازروی لطف ومهربانی
پیک صبا: باد صبا رابط میان عاشق ومعشوق است که به پیک تشبیه شده است.
معنی بیت: ازدلبرمن(احتمالاً شاه شجاع ِ خوش قدوبالا محبوب دل حافظ) چه کسی نامه ی مهرآمیزی می آورد؟ کجاست باد صبا؟ اگر پیک صبا همیشه به ما لطف داشته وپیام معشوق رامی آورد الان کجاست تاپیامی نامه ای برای من بیاورد؟
صبا کجاست که این جان خون گرفته چو گل
فدای نکهت گیسوی یار خواهم کرد
قیاس کردم و تدبیر عقل در ره عشق
چو شبنمی است که بر بَحر میکشد رقمی
قیاس: مقایسه کردن چیزی باچیزی دیگر،ارزیابی وسنجش
تدبیر عقل: راهکارعقل،چاره اندیشی عقل
بَحر: دریا
رقمی: خطی، نوشته ای،نقاشی کشیدن، اثری
معنی بیت: راهکاروچاره اندیشی عقل درمسایل عشق را موردسنجش وارزیابی قراردادم چنان بی تاثیرو ناکارآمدبودند که گویی قطره ی شبنمی بر روی دریا اثری بگذارد!
ای که از دفتر عقل آیت عشق آموزی
ترسم این نکته به تحقیق ندانی دانست
بیا که خرقه ی من گر چه رَهن میکدههاست
ز مال وقف نبینی به نام من درمی
رهن: گرو
معنی بیت:
بااینکه (من ازمنظرشریعت گناهکار وشرابخواره ام و) خرقه ی من درقبال گرفتن شراب درگروِ میکده هاست (امّا من درقیاس بامتشرّین ِ ریاکارکه اموال موقوفی راتصاحب کرده اند به خودمی بالم ازاین جهت که) حتّایک درم ویک پشیزناچیز نیزازاموال وقفی تصاحب نکرده ام بیا ودرمورد این ادّعای من تحقیق وبررسی کن وببین.
فقیه مدرسه دی مست بود وفتوی داد
که می حرام ولی به زمال اوقاف است
حدیثِ چون و چرا درد سر دهد ای دل
پیاله گیر و بیاسا ز عمر خویش دمی
حدیثِ چون و چرا: درسی که باچون وچرا وجرّوبحث مطرح باشد، کنایه ازمباحثِ دروس دینی که با مباحثه وگفتگوطرح می شود.
معنی بیت:
مدرسه ودروس دینی دردِ سر تولید می کند بهترآن است که به جای کتاب ودرس ومدرسه، پیاله ی شراب بدست گیری و لحظاتی فارغ از مشاجره ومباحثه، درآرامش وآسودگی خاطربیاسایی.
بخواه دفتراشعاروراه صحراگیر
چه وقت مدرسه وبحثِ کشف کشّاف است؟
طبیبِ راه نشین دردِ عشق نشناسد
بروبه دست کن ای مرده دل مسیح دَمی
طبیب راه نشین: طبیبی که با دوره گردی به طبابت می پردازد. البته دراینجا "راه نشین" به جهت تحقیرطبیبِ مدّعی آمده است.
بروبه دست کن: بروپیدا کن وبه اودسترسی داشته باش
مرده دل: دل مرده، دراینجا کسی که ازدوری معشوق ملول وافسرده شده است.
مسیح دم: کسی که نفس ِ شفابخش و عیسوی داشته باشد کنایه ازمعشوق
معنی بیت: ای عاشق ملول وافسرده، درد تو ازدوری معشوق است وطبیب دوره گرد قادربه علاج این درد نیست سعی کن به معشوق خویش دسترسی پیداکن که نفس معشوق برای عاشق ِدلمرده، همانندِ نفس حضرت عیسی برای مردگان است وروح وجان تازه می بخشد.
بارغمی که خاطرماخسته کرده بود
عیسی دمی خدابفرستاد وبرگرفت
دلم گرفت ز سالوس و طبل زیر گلیم
بِه آن که بر در میخانه بَرکشم عَلمی
سالوس: فریب دهنده وحیله گر
طبل زیرگلیم: کسی که موضوع برمَلاشده ای را پنهان سازی کند. کنایه از پوشیده کاری درحالی که همگان بر آن آگاهی یافته اند.
بَرکشم: برافرازم، بلند کنم
عَلَم: پرچم وبیرق
معنی بیت:
دلم از فریبکاری مکّاران وعمل ِ زشت پنهان کارانی که دیگران رانادان می شمارند وحقایق رامی پوشانند گرفت بهترآن است که خود من نیزپنهانی شراب ننوشم و به کوی میکده علمی برافرازم تا همگان بدانند که من شرابخواره وساکن میخانه هستم.
خدای رامددی ای رفیق ره تامن
به کوی میکده دیگرعَلم برافرازم
بیا که وقت شناسان دو کون بفروشند
به یک پیاله میِ صاف و صحبت صَنمی
دوکَون: دنیا و آخرت
صحبت صنمی: هم نشینی با دلبر ومعشوقی
معنی بیت: وقت شناسان وآنها که ارزش وقت رابه خوبی می دانند دنیا وآخرت را به یک پیاله شراب وهم نشین شدن با دلبری می فروشند بیا وارزش وقت رابدان وبه عیش وعشرت بپرداز
حالیامصلحت وقت درآن می بینم
که کشم زخت به میخانه وخوش بنشینم
دوام عیش و تَنعّم نه شیوه ی عشق است
اگر معاشر مایی بنوش نیش غمی
تنعّم: برخورداری ازنازونعمت
شیوه: روش، راه و رسم
نیش: زهروتلخی
معنی بیت: درطریق عشق چنین نیست که همواره ازنازونعمت بهرمندباشی اگردراین طریق گام گذاشته وباماهمراه وهمنشین شده ای خودراآماده کن که گهگاه باید نیش غمی نوش جان کنی
نازپرورد تنعّم نبرد راه به دوست
عاشقی شیوه ی رندان بلاکش باشد
نمیکنم گلهای لیک ابر رحمت دوست
به کِشته زار جگرتشنگان نداد نمی
ابر رحمت: لطف ومرحمت دوست به ابری تشبیه شده است.
نَمی: رطوبتی، آب اندکی
معنی بیت:گله وشکایت نمی کنم امّا ابر لطف ومرحمت معشوق،حتّا نم ناچیزی بر کِشتزار تشنه ی جگر سوختگان وعاشقان نبارید!
چرابه یک نی ِقندش نمیخرند آن کس
که کرد صد شکرافشانی از نی ِقلمی
نی قند: نی شکر، به یک نی ناچیزوکم ارزش
"شکرافشانی" کنایه ازاشعار وغزلیّاتِ شیرین همچون شکراست
نیِ قلمی: نی کِلکی ، قلمی که از نی تهیّه شده باشد. هنوز نیزقلم خوشنویسی ازنی ساخته می شود.
معنی بیت: درشگفتم که چرا به کسی که ازنی ِقلم ِ خویش صدها غزل شیرین وناب تراوش کرده حتّا یک ساقه نیشکر بی ارزش نیزبه عنوان شیرینی وپاداش نمی دهند!
منم آن شاعرساحرکه به افسون سخن
ازنیِ کِلک همه قند وشکرمی بارم
سزای قدرتوشاها به دست حافظ نیست
جز از دعای شبی و نیاز صبحدمی
معنی بیت: پادشاها،حافظ جزآنکه برای تونیم شب دعا کند وسحرگاهان به رازونیازعاشقانه بپردازد کار شایسته ی دیگری نمی تواندانجام دهد که درخورقدرومنزلت توبوده باشد .
هرصبح وشام قافله ای ازدعای خیر
درصحبت شمال وصبا می فرستمت
جواد جمشیدی در ۶ سال و ۷ ماه قبل، یکشنبه ۹ دی ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۱ دربارهٔ عارف قزوینی » تصنیفها » شمارهٔ ۱۱ - باد فرحبخش بهاری:
این تصنیف را خانم "مرجان وحدت" در آلبوم "دشت آبی" اجرا کرده اند.
کوشا در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۰ دی ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۲۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۸: