گنجور

حاشیه‌ها

صالح یزدی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۵۲ دربارهٔ ملک‌الشعرا بهار » منظومه‌ها » چهار خطابه » خطابهٔ دوم:

علیرضا در مورد مصرع اول بیت ۲۳ کاملا درست نوشته. چرا اصلاح نمی‌کنید؟

عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳ در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۷:

به نام خدا
برخی دوستان تعابیر عجیب و غریبی از این غزل لسان الغیب ارائه داده اند از جمله این که حافظ مقام ملک را برتر از انسان می داند یا اینکه حافظ خود را از جنس شیطان می داند و شاهد مدعا را هم بیت من ملک بودم و ... آورده اند.
هر سخن حافظ را باید با دیگر سخنانش کنار هم نهاد و نتیجه گیری کرد و نیز باید با اصطلاحات جناب حافظ آشنا بود.
در این بیت حافظ، انسان را هم نشین ملک می داند چون قبل از خلقت آدم، روح مجرد خصوصیتی چون خصوصیت ملک داشته است و وقتی آن روح در کالبد آدم وارد می شود موجود جدیدی خلق می شود که والاتر از ملک است و دیگر نمی تواند هم نشین آنها باشد:
من ملک بودم و فردوس برین جایم بود
آدم آورد در این دیر خراب آبادم
خراب آباد از نظر حافظ چه معنایی دارد؟ آیا معنی منفی است یا مقامی والاتر از بهشت دارد؟
در دیوان حافظ 24 مورد کلمه خراب و سه بار خراب آباد آورده شده است. (به غیر از خرابات)
خراب آباد در سخن حافظ جایی است که عاشقی که لایق است و پذیرش بار امانت عشق را دارد در آن وارد شده است و این مقامی است که آسمان و زمین و ملک نتوانستند آن را بپذیرند.
إِنَّا عَرَضْنَا الأمَانَةَ عَلَی السَّمَاوَاتِ وَالأرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَیْنَ أَنْ یَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الإنْسَانُ (احزاب 72)
همین سخن را حافظ به بیانی زیبا مطرح می کند: (غزل کامل را در دیوان حافظ ملاحظه بفرمایید.)
در ازل پرتو حسنت ز تجلی دم زد
عشق پیدا شد و آتش به همه عالم زد
جلوه‌ای کرد رخت دید ملک عشق نداشت
عین آتش شد از این غیرت و بر آدم زد
مدعی خواست که آید به تماشاگه راز
دست غیب آمد و بر سینه نامحرم زد
می بینیم که حافظ نه تنها ملک را بالاتر از انسان نمی داند بلکه آن را بدون عشق و نامحرم و مدعی می داند چون در روز ازل، ملائک ادعاهایی در باره انسان داشتند که شرح آن مجالی دیگر می طلبد و کم و بیش می دانیم.
و نهایتا حافظ به این بیت می رسد:
حافظ آن روز طربنامه عشق تو نوشت
که قلم بر سر اسباب دل خرم زد
دل خرم در برابر چه چیزی قرار دارد؟ مشخص است که دل خراب. حافظ شرط عاشق شدن و لیاقت عشق را خراب شدن دل می داند که این خرابی، عین خرمی و طرب است و جای چنین شخصی قطعا در بین غیر عشاق نیست. این شخص باید در مرتبه ای دیگر باشد.
هر که آمد به جهان نقش خرابی دارد
در خرابات بگویید که هشیار کجاست
حافظ اساس هستی و وجود انسان را در خرابی و بودن در این خراب آباد می داند:
اگر چه مستی عشقم خراب کرد ولی
اساس هستی من زان خراب آبادست
و خراب بودن را نه تنها یک وجه منفی نمی داند بلکه آن را یک لطف و بخشش ازلی می داند که شاملش شده است:
مگر گشایش حافظ در این خرابی بود
که بخشش ازلش در می مغان انداخت
برای روشن تر شدن مفهوم خراب و خراب آباد، چند بیت از ایشان را مرور می کنیم:
*چه گویمت که به میخانه دوش مست و خراب
سروش عالم غیبم چه مژده‌ها دادست
*بیا بیا که زمانی ز می خراب شویم
مگر رسیم به گنجی در این خراب آباد
*به یاد چشم تو خود را خراب خواهم ساخت
بنای عهد قدیم استوار خواهم کرد
*غلام نرگس مست تو تاجدارانند
خراب باده لعل تو هوشیارانند
*زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام باده گلگون خراب کن
*گنج عشق خود نهادی در دل ویران ما
سایه دولت بر این کنج خراب انداختی
*گر چه رندی و خرابی گنه ماست ولی
*عاشقی گفت که تو بنده بر آن می‌داری
چشمت به غمزه خانه مردم خراب کرد
مخموریت مباد که خوش مست می‌روی
حافظ نه تنها به خاطر از دست دادن بهشت ملول نیست بلکه شادی هم می کند و همه آن نعمات را با خاک کوی دوست برابر نمی کند
سایه طوبی و دلجویی حور و لب حوض
به هوای سر کوی تو برفت از یادم
باغ بهشت و سایه طوبی و قصر و حور
با خاک کوی دوست برابر نمی‌کنم
امیدوارم این مختصر باعث شود تا اندکی از دیدگاه حافظ به قضایا بنگریم و از پیشداوری و تحمیل نظرات خود بر جناب حافظ بپرهیزیم.

پیوند به وبگاه بیرونی

آیدی مدیر کانال @abbasi2153

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۶ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

مطهره بانو
فریب جهان قصهٔ روشن است
آنچه ما گمان می کنیم همان نمی شود . سرنوشت قصه ی دیگر دارد ،

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۲:۱۰ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را:

خسرو جان
نیامد گه پرسش و سرد باد
هنوز زمان تحقیق و سؤال و جواب و آه و ناله و افسوس نیامده

سعید سلطانی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۱:۲۲ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۲:

انس هر کس در این جهان چیزی ست
انس خاقانی از جهان خلوت
...

عباس در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۵۴ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » ترکیبات » شرح پریشانی:

سلام دوستان گرانی تر از جان
من شخصا ازاین همه زحمت و ذوق بی شائبه در گنجور لذت می برم و درسها یاد گرفته ام .اما تصور می کنم وزن شعر «دوستان شرح پریشانی من گوش کنید » از وحشی بافی, با فاعلاتن شروع می شود .اگر اشتباهی سهوا صورت گرفته لطفا اصلاح فرمایید

حسین در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۰:۲۲ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب سوم در عشق و مستی و شور » بخش ۹ - حکایت:

کرم بین و لطف خداوندگار
گنه بنده کرده است او شرمسار

خسروساسان در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۹:۲۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۳ - کابوس ضحاک و پیشبینی موبدان برآمدن فریدون را:

درود بر همه دوستداران فردوسی بزرگ. دوستان معنی این مصرع چیست:
نیامد گه پرسش و سرد باد

رضا ثانی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۵:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۵:

ما محرمان خلوت انسیم سر مپوش
با یار آشنا سخن آشنا بگو

ایرانی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۱:۴۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:

ادامه دوستان محترم خواهش میکنم تلاش نفرمایید نشان دهید که هدف حافظ بزرگ چه بوده است واینرا به حساب رندی او بگذارید حافظ مسلما یک عارف بزرگ بوده و مفاهیم عارفا نه را به سبکی بسیار رندانه سروده است اگر گمان عمومی غیر از این بود هرگز دیوان جافظ به دست ما نمیرسید و سالها و قرن ها قبل از من و شما به آتش کشیده میشد بدرود

آرش احمدی خلجی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، یکشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۰۰:۴۱ دربارهٔ کمال خجندی » مستزاد:

Нигина Амонкулова نگینه امانکولوآ به نام مستزاد این شعر را خوانده است.
در آنجا "یارا به نگاهی" را "باری به نگاهی"
و "آن کیست که تقدیر کند حال گدا را" را
"آن کیست که تحریر کند حال گدا را" می خواند.

مطهره در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۵۵ دربارهٔ حافظ » ساقی نامه:

سلام. منظور از "فریب جهان قصه‌ی روشن است" چیست؟

نگین در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۱۸:

آیینه رویا آه از دلت آه
تقریبا به صورت نفرینی لطیفه
چیزی که باعث پوشاندن آیینه میشه بخاره
و این دوبار آه گفتن حافظ به این منظوره
در واقع پاسخی به جور و جفای معشوقه

محمدعلی طهماسب زاده در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۲۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:

بنا بر شواهد تاریخی، محمد خوارزمشاه در سال 610 هجری با ختا صلح اختیار کرد. پس سفر سعدی به کاشغر در این سال کمی مشکوک به نظر می آید. زیرا سعدی خود به سال 610 کودکی پنج ساله بوده است. نه مردی کامل که اشعارش تا ترکستان نیز رسیده باشد، هر چند شمس قیس
رازی در کتاب المعجم که به سال 630 هجری نوشته شده‌، هیچ شعری از سعدی را نقل نمی‌کند، در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی داشته است. پس این داستان هم مانند بت سومنات رنگ و بوی تخیلی دارد.

محمدعلی طهماسب زاده در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۳:۱۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۷:

به عقیده یان ریپکا، محتمل‌ترین فرضیه برای تولد سعدی بین 610 تا 615 می‌باشد که توسط عباس اقبال، مورخ و ادیب معاصر، طرح شده‌است؛ هرچند حتی با این فرض نیز عمر سعدی بسیار طولانی می‌شود. تاریخ مرگ سعدی را در منابع گوناگون، یکی از سال‌های 690 تا 695 هجری قمری ذکر کرده‌اند. اما مورد اعتمادترین روایت که سعید نفیسی طرح می‌کند، این است که وی در 27 ذیحجه سال 690 هجری درگذشته است.
سعدی در گلستان حکایتی نقل می‌کند راجع به سفر خود به کاشغر در سالی که محمد خوارزمشاه با ختا صلح اختیار کرد. بنا بر شواهد تاریخی این رخداد در سال 610 هجری بوده‌است. وی در این سفر با پسری زیباروی که در حال یادگیری صرف و نحو عربی بود، هم‌کلام می‌شود. پسر از وی درخواست می‌کند شعری از سعدی برایش بخواند و سعدی هم فی‌البداهه ابتدا شعری عربی و سپس شعری فارسی برای او می‌خواند. پسر نحوی بعداً که متوجه می‌شود این شخص، همان سعدی است، از او تقاضا می‌کند که مدت بیشتری در آنجا اقامت کند؛ اما سعدی به‌رغم میل باطنی، تقاضای او را نمی‌پذیرد. سعدی در این سال، سن کمی داشته‌است و غیرممکن بوده که آوازه‌اش در شهر کاشغر در ترکستان شرقی به این درجه رسیده‌باشد. از سوی دیگر، شمس قیس رازی در کتاب المعجم که در سال 630 هجری نوشته شده‌است، هیچ عبارت یا شعری از سعدی را نقل نمی‌کند؛ در حالی که به آثار بسیاری از دیگر شاعران آن دوران اشاراتی دارد. از این رو سفر به کاشغر و ملاقات با پسر نحوی، احتمالاً تخیلی است

رامین در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۲:۰۲ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۹:

دوست گرامی آقای سیدمسعود
هر انسانی در طول زندگی دستخوش تغییر و تحول است و این تغییرات نباید نادیده گرفته شود، شعرا نیز از این قاعده مستثنا نیستند.
فراموش نفرمایید که شعر آینه باورها، احساسات و روحیات شاعر است.
همچنین مفاهیم ادبی آمیخته با عرفان مباحثی پیچیده هستند و صدور رای پیرامون انها، آن هم به ضرس قاطع کمی دشوار است.

ا در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۴۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۶:

حکایت همین روزها نیست ؟

مهرداد در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۲۰:۳۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

واقعا زیباست.
(در امواج سند)
شعر امواج سند لحن حماسی و با صلابتی داره خوندنش خالی از لطف نیست
به پاس هر وجب خاکی از این ملک
چه بسیار است آن سرها که رفته
ز مستی بر سر هر قطعه زین خاک
خدا داند چه افسرها که رفته

اایرانی در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۸:۱۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۹:

تمام زیبایی اشعار حافظ این است که هر کس به تعبیر خودش از آن برداشت کند و باین روش اصرار و عمد داشته است میفرماید شعر رندانه گفتنم هوس است او بسیار زیرکانه اشعارش را سروده این بحث های گنجور را که می بیند کیف میکند شما دوستان هم سعی نکنید یکدیگر را قانع کنید زیرا اینکار توهین به حافظ است یعنی تو نتوانسته ای رندانه شعر دو پهلو بگویی و من مچت را گرفتم

م.حیران در ‫۶ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۷، ساعت ۱۶:۵۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۱۲:

از بیت ششم شعر دیگری با این شعر خلط شده است لطفا اصلاح بفرمایید

۱
۲۵۱۵
۲۵۱۶
۲۵۱۷
۲۵۱۸
۲۵۱۹
۵۵۱۸