گنجور

حاشیه‌ها

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۹:

ابتدا میگوید که چون تصویر یا وجه و اندکی از جمال حق در جان و دل تو شکل بگیرد مراد دل تو حاصل شده ودیگر دنیا و مادیاتش برایت اهمیت ندارد و گر مراد دل برآید دنیا رنگ میبازد

شاهین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۳ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۲۶:

غوکاندر رو اصلاح کنید : غوکان در

پارسا در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:

این آهنگ رو محمد عبداللهی به زیبایی خونده :
t.me/mdabdolahi
instagram : @Md.abdolahi
Beeptunes : پیوند به وبگاه بیرونی

الناز در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

سرکار خانم یا جناب آقای 7
از کجا می فرمایید که منظور از خصم در بیت سوم، همان دلبر هست که منظور نظر سعدیست؟

میثم ح در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵۵:

با سلام به همه دوستان و ادیبان. نکته ای ذهن من رو درگیر کرده. بارها و بارها این شعر رو گوش می کنم و فقط یک چیز در آن دیدم. که دارای اهمیتی بود که می بایست جای با متخصصان ادیب در میان می گذاشتم.
با تمام احترام به تحلیل های ادبی و معناهای مختلف که در این صفحه و صفحه های دیگر خواندم، اشتباه یا عدم درک در اصل شعر را متوجه شدم. این فقط یک شعر نیست . این خواب معنا داری است که مولانا دیده و معنا و فهم این خواب موجب سرودن این شعر شده که در ابیات اول و آخر به آن اشاره شده. در بیت اول مصرع اول سودا نه دارواست نه مخدر است بلکه ماجرای خواب که سودا به معنای دگرگونی است که معنای غم انگیز آن دل را چون دوزخ سوزان و چشم ها را چون جیهون گریان می کند. علاقه مندان می توانند به کتاب های تعبیر خواب معتبر رجوع کنند. مولانا به علم تعبیر خواب آگاهی داشته. و برای همین بیت اول این چنین سروده شده. در بیت دوم چه دانستم اشاره به حداقل ناخودآگاه سیل می کند که او را در خواب می برد و درون کشتی در خون می اندازد. که دراینجا سیل تعبیری از لشگریان یا ملت یا حکمتی دارد که بر سرزمین غالب می شود و مولانا در کشتی می افتاد که معمولا معنای سران آن لشکر و یا حکومت که باید نجات گر باشند ولی در خون خودشان هستند و موجی از همان دریا که گروهی از همان ملت و یا لشگر کشتی را در هم می شکند چنانچه تخته تخته های آن به گونه های مختلف درگون می شود که سرانجام آن دولت است که دارای آن از هم‌پاشید و هر کدام به سویی می رود ، نهنگی سر از آب بر میاورد که بزرگی از میان ملت یا لشگریان بالا تر میاد و آب تمام دریا را می خورد که به معنای پادشاهی تمام سر زمین است که آن دریای بی پایان خشک شد چون هامون ،به ظلم حکومت اشاره می کند و نابودی سرزمین و خشک شدن چون هامون اشاره به زمان حادثه می کند که در خواب زمانی اتفاق افتاده که هامون خشک شده است. و در بین بعد میگه چون این تبدیل ها آمد باز به اشاره خواب معنا دار هست که همه اینها معنا داره و دوباره میگه از دریا و هامون اثری نماند و چون و چرایش رو نمی دونم. و در بی بعد دوباره میگه چه دانستم های بسیار است که اشاره به فهم معنای خوابش داره اما چه دانستم ..... اصلا به بند صورت بند افیون که به معنای مخدر و یا هرچیز دیگر باشد نیست. بلکه منظور خوردن مقدار کمی کف کثیف دریا در خواب بوده که به معنا کسب مال حرام و یا گناه است که مولانا سر در نمی آورد که چطور حادثه که در زمان او نیست مال حرام خورده درآن یا گناهی او در آن مرتکب شده. و نقطه مجهولی برای خودش است. خوب چه دانست که روزی شعر و اشعارش شود جشن و مراسم و گاهی به وسیله اون مال حرام.

۷ در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۳۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

ای که از کوچه معشوقه ما میگذری
بار دیگر مگذر گر که شوی بی پدری

سعید در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۲۱:

لطفا بیت اول رو اصلاح کنید
«هر که آمد در جهان بی‌کس‌تر از ما می‌رود»

شاهین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:

شیعه و سنی و ...؟ این وصله ها به حضرت حافظ نمیچسبد ای نوکِ بینی بینان بس کنید حافظ بزرگ تر و عاقل تر از آن است که خویش را به محدودیت های طفلانه ی عوام بسپارد
به قول شاعر و عارف نامی ایران زمین جامی :
ای مغ‌بچه از مهر بده جام می ام// کآمد ز نزاع سنی و شیعه قی‌ام// گویند که جامیا چه مذهب داری؟// صدشکر که سگ‌سنی و خرشیعه نیم

محسن موسوی زاده در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:

کاش دوستان ارجمند بجا نوشتارهایی که تنها به افزایش متن بی بار می افزاید نوشتار هایی بنویسند که بیشتر راهگشا باشند تا زمان بیهوده نگذرد و بهره مندی هم بیشتر گردد.

۷ در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۳ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

هر آن که با رخ منظور ما نظر دارد
به ترک خویش بگوید که خصم عربده جوست
کسی که برای دلبر ما تیز کند باید دست از جان بشوید زیرا که دلبری خونریز است.
خصم:دشمن(دلبر ستیزه جو)
به ترک خویش بگوید:خویش را ترک بگوید،دست از جان بشوید.
نمونه:جای پرهیز است در کوی شکرریزان گذشت
یا به ترک دل بگو یا چشم با روزن مکن
...

خلاف دوستی کردن به ترک دوستان گفتن
نبایستی نمود این روی و دیگر باز بنهفتن
...
بسم از قبول عامی و صلاح نیکنامی
چو به ترک سر بگفتم چه غم از کلاه دارم
...
سهل باشد به ترک جان گفتن
ترک جانان نمی‌توان گفتن
هر چه زان تلخ‌تر بخواهی گفت
شکرین است از آن دهان گفتن
...
دلی دو دوست نگیرد دو مهر دل نپذیرد
اگر موافق اویی به ترک خویش بگویی

مجید در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۶:

سالها از پی مقصود به جان گردیدیم
یار در خانه و ماگرد جهان گردیدیم
هم سراپرده قدرش ز مکان بیرون بود
آن ما در طلبش کون و مکان گردیدیم

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۸:

از عظمت وبزدگی انسان میگوید که تن و جان و دل را تواند به اختیار آورد و اینکه عده ای تنها از دور نطاره گرهستند .

خالد شهیم در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۴۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر چهارم » بخش ۸۰ - بیان سبب فصاحت و بسیارگویی آن فضول به خدمت رسول علیه‌السلام:

باده نه در هر سری شر میکند
بی حد دست کاری شده این نسخه مثنوی شریف....
شرم باد بر کسی که دست کاری کرده

الناز در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۳۲ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۱:

بیت سوم کاملا غلط خوانده میشه.
به ترک خویش بگوید با ضمه بر روی ت بایستی خوانده بشه و همینطور عربده جو، صفتی هست برای خصم.
معنای بیت این هست که هر کسی که منظور نظر سعدی را ببینه، به یار ترک تبار خودش( علیرغم اشتهار دلبران ترک به زیبایی) خواهد گفت که تو خصمی عربده جو بیش نیستی در مقابل یار سعدی.

مهدی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۷ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۴:

لطفا اساتید تفسیری بر این غزل بنویسند تا شاگردان تنبلی مثل بنده استفاده کنند.
پیشاپیش تشکر می کنم.

رضا در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۰۰ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۳:

وزن شعر اشتباه است. صحیحش این چنین است: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن

رضا در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۹۳۳:

وزن شعر اشتباه است. نوشته اید: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن. این گونه صحیح است: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن یا مستفعل مستفعل مستفعل فعلن

علی ت در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۴۳ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:

خوب است توجه کنیم که داستان های مولانا جنبه ی نمادین دارند و بحث در مورد خوبی یا بدی روستایی بودن یا شهری بودن کاملا بیهوده است.
ای برادر قصه چون پیمانه ایست
معنی اندر وی به سان دانه ایست
دانه ی معنی بگیرد مرد عقل
ننگرد پیمانه را چون گشت نقل

میثم رییسیان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۱۳ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۶) حکایت ایّوب پیغامبر:

سلام.وقت بخیر
شیخ بسیار زیبا تفاوت دو داستان تاریخی را در چهار بیت ابتدایی نشان داده است، و خلاصه، مشیت الهی را در بیت پنجم به زیبایی به تصویر کشیده است. آه کشیدنی که موجب نجات ایوب و آه نکشیدنی که زکریا را در زمره انبیای الهی نگه داشت. به امید برآورده شدن دعای شیخ در دو بیت انتهایی، ان شاالله مطلب ذکر شده برای دوستان مفید بوده باشد.
بزرگی گفت ایّوب پیمبر / که چندین سال گشت از کِرم مضطر
زچندان رنج آهی بود مقصود / چو کرد آهی نجاتش داد معبود
ایوب علیه السلام هنگامی که در شدیدترین گرفتاری قرارداشت با خدا سخن گفت وعرض کرد:
پروردگارا! بدحالی و مشکلات به من رو آورده، و تو مهربانترین مهربانان هستی.
طبق روایت دیگر، ایوب علیه السلام هم چنان صبر و مقاومت می‌کرد، حتی از خدا نمی‌خواست که گرفتاری او را رفع کند، بلکه همان را پسندیده بود که خداوند بر او پسندیده بود. تا این که روزی همسرش رُحْمه از بیرون آمد و غذایی برای ایوب آورد، ایوب علیه السلام از او پرسید این غذا را از کجا تهیه کردی؟ او در پاسخ گفت:«مقداری از گیسوانم را فروختم و با پول آن غذا تهیه کردم.» این جا بود که دل ایوب علیه السلام سخت به درد آمد، چرا که پای ناموس در کار بود، عرض کرد:«خدایا! در برابر همه ناگواریها صبر کردم، و این صبر را تو به من عطا فرمودی، ولی اینک به من مرحمت کن.» ایوب این سخن را در حالی می‌گفت که از روی تواضع، خاک بر سر و صورت خود می‌ریخت، اینجا بود که خداوند درهای رحمت را به رویش گشوده و درهای ناگواریها را بر رویش بست.
زکریا ارّهٔ بر سر به زاری / بدو گفتا اگر آهی برآری
کنم از انبیا بسترده نامت / مزن دم، تا کند ارّه تمامت
حضرت زکریا(ع) یکی از پیامبران الهی است. زکریا و عمران، دو شخصیت بزرگ بنی اسرائیل بودند، و علاوه بر رابطه مکتبی، رابطه خویشاوندی (باجناق) نیز بودند. عمران صاحب دختری به نام مریم شد، ولی زکریا(ع) دارای فرزند نشد، زیرا همسرش نازا بود. مطابق تواریخ، عمران پدر مریم(ع)، قبل از تولد مریم(ع) از دنیا رفت،چون آثار عظمت از چهره مریم(ع) دیده می‌ شد، گفتگو در میان دانشمندان بنی اسرائیل در گرفت، هر کدام از آنها می ‌خواست این افتخار نصیب او شود. سرپرستی زکریا(ع) نسبت به مریم(ع) قطعی شد، و در واقع حضرت زکریا(ع) از همه شایسته ‌تر به سرپرستی مریم(ع) بود، زیرا علاوه بر مقام نبوت، شوهر خاله مریم(ع) نیز بود. سالها بود که حضرت زکریا(ع) از تنهایی و نداشتن فرزند که یار و یاور او باشد رنج می ‌برد، و با امیدی سرشار به خدا دل می‌ بست و از خدا می‌ خواست که او را تنها نگذارد. سرانجام خداوند او را از تنهایی بیرون آورد، و یحیی(ع) را به او داد، و زندگی او و همسرش را با داشتن چنین فرزندی نورانی، سامان بخشید. هنگامی که حضرت مریم(ع) به قدرت الهی بدون شوهر باردار شد شیطان وسوسه‌ گر به میان بنی اسرائیل رفت و این تهمت ناجوانمردانه و بسیار زشت را به مردم القاء کرد که اگر مریم(س) باردار شده، کار زکریا(ع) است. همین تهمت نا جوانمردانه باعث شد که عدّه‌ای از اشرار تصمیم گرفتند حضرت زکریا را به قتل برسانند . زکریّا گریخت و به بوستانی که در نزدیک مسجد بیت المقدس بود وارد شد و در آن جا تنه درختی باز شد و به زکریّا پناه داد.ابلیس گفت: او کنار این درخت آمد و جادو کرد، بر اثر سحر و جادوی او تنه این درخت شکافته شده او به درون این درخت رفت. نشانه ‌اش همین قسمت عبای او است که در بیرون درخت مانده است.آنها تبر تهیه کردند و هم چنین ارّه آوردند و آن درخت را قطع کرده سپس با ارّه قطعه قطعه کردند، به این ترتیب حضرت زکریا (ع) مظلومانه در میان آن درخت در سن صد و پانزده سالگی به شهادت رسید و به خواست خداوند آهی بر نیاورد.

محسن در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، یکشنبه ۱۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۶:

بیت آخر فوق العاده ست، درود بر سعدی که زبان حال عشاقه

۱
۲۴۵۵
۲۴۵۶
۲۴۵۷
۲۴۵۸
۲۴۵۹
۵۴۹۳