محسن موسوی زاده 🌐
تاریخ پیوستن: ۱۲م مهر ۱۴۰۰
با درود فراوان
کاش دوستان بیش از هر چیز خود معنی شعر بیشتر و بهتر بفرمایند
سپاس
| آمار مشارکتها: | |
|---|---|
حاشیهها: |
۱۴ |
محسن موسوی زاده در ۳ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۸ شهریور ۱۴۰۱، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۳:
درود به شما
پیشنهاد میکنم مدیران سایت هر آنچه جدای از معنی نمودن شعر ها نوشته شده را پاک بفرمایید تا سخنان و نوشتههای بیهوده زمان دیگران را نابود نکند
محسن موسوی زاده در ۴ سال قبل، سهشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۴:۰۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۳:
یعنی من کاغذهای بنام مصر (پاپیروس) و کاغذهای کارخانهی کاغذ سازی بغداد را (بغداد کارخانهی کاغذ سازی بنامی داشت) پر از آه و فریاد های عاشقانه کردم
در بارهی این کاغذ ها در نوشتهی پیشین بیشتر نوشتم
محسن موسوی زاده در ۴ سال قبل، سهشنبه ۲۵ آبان ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۱۳:
کاغذ مصری یا پاپیروس
مصریان باستان از نزدیک ۲ هزار سال پیش از میلاد، از گیاه پاپیروس، که گونهای از نی است، کاغذی میساختند که به همان نام پاپیروس شناخته شد و امروزه به صورت واژهٔ Paper در زبان انگلیسی ماندگار شدهاست. در مصر سفلی جنگلهای بسیاری بودهاست که گیاه پاپیروس در آنها میروییدهاست. مصریان مغز این گیاه بلندقامت زیبا را میگرفتند و آن را قطعه قطعه میکردند بعد بفشار صفحاتی از آن درست مینمودند سپس با آلتی از عاج آنها را صیقل میدادند بعد آن صفحات را بهم میچسباندند و به این ترتیب مجموعههایی درست میکردند تا در نوشتن استفاده از آنها آسان باشد.[۱] این کاغذ را در بسیاری از مآخذ قدیمی «قرطاس» خواندهاند و سیوطی (متوفی سال ۹۱۱ ه'. ق. / ۱۵۰۵ م) یکی از امتیازات مصررا انواع قرطاس آن میشمارد.
کاغذ بغدادی: اولین کارخانه کاغذسازی در بغداد به وسیله فضل بن یحیی برمکی که قبلاً حکمران خراسان بود، ایجاد گردیدهاست. برادر فضل یعنی جعفر برمکی، وزیر هارون الرشید، اسناد رسمی دیوان خلافت را از پوست آهو به کاغذ تبدیل کرد. گوستاو لوبون در کتاب «تمدن اسلام و عرب»، اختراع کاغذ از پنبه و پارچههای کهنه را ابتکار مسلمانان میداند و مینویسد: کارگاههای کاغذسازی پس از بغداد، در شام و مصر دایر شد و در ۴۹۴ هجری در مراکش و حدود ۵۰ سال بعد یعنی در ۵۴۵ هجری در اسپانیا یا اندلس تأسیس شد و از اندلس به ایتالیا و سپس به فرانسه راه یافت.
محسن موسوی زاده در ۴ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۳۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۴:
کاش دوستان بیش از همه کوشش نمایند معنی گویای شعر ها را بنویسند تا شعر برای همگان گویاتر شود
گاهی همه کار فرهیختگان میکنند جز آنکه باید در نخست شدنی نمایند
محسن موسوی زاده در ۵ سال و ۱ ماه قبل، دوشنبه ۲۱ مهر ۱۳۹۹، ساعت ۱۵:۰۵ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۹:
درود به شما
به باور من این مصرع:
داشت می دانی و خوش در تک و تاز آمده بود
باید این گونه باشد
داشت میدانی و خوش در تک و تاز آمده بود
چون جایی که در آن می شود تک و تاز کرد و تازید میدان است
با همه ی این ها نمی دانم چرا هیچ کس و هیچ جا این را بدان گونه که گفته شد ننوشته اند با این که گویش می دانی هیچ معنی ندارد.
بزرگواری بفرمایید درستی یا نادرستی نوشتار و پیشنهاد نگارنده را بررسی نموده و مرا آگاه بفرمایید.
سپاس گزارم
محسن موسوی زاده در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۶:
این شعر از عطار است زیرا اگر مولانا دیدار هم با عطار داشته خردسال بوده است
محسن موسوی زاده در ۵ سال و ۷ ماه قبل، چهارشنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۹، ساعت ۲۰:۵۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۲۹:
این غزل بخشی از غزل عطار است که باید گفت بن مایه ی آن هم چون عطار زودتر می زیست از اوست
عطار
دیوان اشعار
غزلیات
ای غذای جان مستم نام تو
چشم عقلم روشن از انعام تو
عقل من دیوانه جانم مست شد
تا چشیدم جرعهای از جام تو
شش جهت از روی من شد همچو زر
تا بدیدم سیم هفت اندام تو
حلقهٔ زلف توام دامی نهاد
تا به حلق آویختم در دام تو
دشنهٔ چشمت اگر خونم بریخت
جان من آسوده از دشنام تو
گفته بودی کز توام بگرفت دل
جان بده تا خط کشم در نام تو
منتظر بنشستهام تا در رسد
از پی جان خواستن پیغام تو
وعده دادی بوسهای و تن زدی
تا شدم بی صبر و بی آرام تو
وام داری بوسهای و از تو من
بیشتر دل بستهام در وام تو
وام نگذاری و گویی بکشمت
از تقاضاهای بی هنگام تو
بوسه در کامت نگهدار و مده
گر بدین بر خواهد آمد کام تو
کی چو شمعی سوختی عطار دل
گر نبودی همچو شمعی خام تو
محسن موسوی زاده در ۵ سال و ۸ ماه قبل، سهشنبه ۲۰ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲۶:
درود
معنی بیت نخست
کار و کسب تن بدست آوردن مال و زر است و کار دل به دوستان افزودن
محسن موسوی زاده در ۵ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:
با درود به دوست ارجمندم سرکار خانم پیرایه یغمایی که شاعری گرانمایه نیز هستند در باره بیت:
ای کُه چه باد خوردهای ما مست گشتیم از صدا
باور نگارنده این است که همان باد درست است که نشان از صدایی است که به کوه می خورد و سپس ما برگشت آن را می شنویم به گمانم مولوی در این جا می فرماید ای کوه به تو چه آوایی خورده است که ما هتا (پارسی حتی) از شنیدن بازتاب آن هم مست می شویم.
به گمانم در جایی هم این فرزانه گفته باشد که ما بازتاب جهان را می بینیم و نه خود آن را
باز هم هر چه دوست بفرماید نکوست و گوش فرا می داریم:
سر ما و قدمش ...
محسن موسوی زاده در ۵ سال و ۹ ماه قبل، جمعه ۴ بهمن ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴:
درود به شما فرزانگان و فرهیختگان و سپاس از پدید آوزنده ی این وبگاه فرح زا
پیشنهاد می کنم برخی واژه های کرامند را با گذاشتن سرکش یا هر آنچه در خور است به گونه ی باشد که به دریافت چم (معنی) واژه کمک کند مانند این بیت:
ای که چه باد خوردهای ما مست گشتیم از صدا
که اگر این گونه نوشته شود بسیار نیکوتر خواهد بود:
ای کُه چه باد خوردهای ما مست گشتیم از صدا
محسن موسوی زاده در ۶ سال و ۳ ماه قبل، پنجشنبه ۳ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۲:
درود به همه ی دوستان ارجمند
من هم باور سرکار خانم گلی را دارم.
خوب است رواداری را پیشه کنیم و هر که سخن خود بگوید و دیگر را داوری ننماید.
سپاس
محسن موسوی زاده در ۶ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۱۹ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳۷۴:
کاش دوستان ارجمند بجا نوشتارهایی که تنها به افزایش متن بی بار می افزاید نوشتار هایی بنویسند که بیشتر راهگشا باشند تا زمان بیهوده نگذرد و بهره مندی هم بیشتر گردد.
محسن موسوی زاده در ۸ سال قبل، شنبه ۶ آبان ۱۳۹۶، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۸۲:
به نظرم بجای سد تبر می بایش صد تبر باشد و اگر این گونه است غلط املایی را تصحیح و اگر به گونه ای دگر است توضیح بفرمایید.
محسن موسوی زاده در ۲ سال و ۶ ماه قبل، چهارشنبه ۳۰ فروردین ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۵۲۶: