گنجور

حاشیه‌ها

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۵۴:

من همچو کسی نشسته بر اسب “رخام“
❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋

با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

تماشاگه راز در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۳:

معانی لغات غزل (273)
رفیق شفیق : دوست مهربان .
حریف : همدم، همراه، یار، همکار، هم حَرف .
حُجره : خانه، اطاق مدرسه .
شِکَنج : چین و شکن .
گو، پریشان باش : بگذار پریشان باشد .
خاطر : فکر، ضمیر، دل .
گرت هواست : اگر آرزوی داری، اگر میل داری .
زَبور : کتاب داوود پیامبر که با آواز خوش می خواند، مَزامیرِ داوود .
زَبور نواز : زبور خوان .
زبور عشق : (اضافه تشبیهی) عشق به زبور تشبیه شده .
نوگل : گل تازه، کنایه از معشوق برگزیده .
طریق خدمت : راه خدمتگزاری .
آئین بندگی : مقررات خدمتگزاری .
صید حرم : صیدی که در محدوده حرم زندگی می کند و در دسترس و مستظهر به حمایت صاحب خود است .
نظر بازی : چشم چرانی، نگاه کردن در خوبان و تماشای محبوبان .
شیوه نظر : طرز نگاه کردن، روشِ نگریستن .
نادر : بی همتا، کم نظیر .
حیران : شگفت زده ، سرگشته و حیران .
معانی ابیات غزل (273)
1) اگر دوست مهربانی هستی به پیمان خود پای بند و درخانه و گرمابه و گلزار با دوستت همراه و همدل باش .
2) چین و شکن زلف پریشان را به دست نسیم مسپار و مگو که (راضی مشو که) دل عاشقان پریشان باشد .
3) اگر آرزوی همنشینی با خضر پیامبر را داری مانند آب حیات از چشم اسکندر به دور باش .
4) کارِ هر مرغی نیست که ترانه عاشقانه و سرود و مَزامیر داوودی را بخواند. بیا و گل من باش تا چون بلبل برایت غزل خوانی کنم .
5) از برای خدا، ارائه طریق خدمت و راه و رسم و مقررات خدمتگزاری را به خود ما واگذار و تو سلطان ما باش (تا بتوانیم به نحو احسن خدمتگزار باشیم) .
6) بعد از این بر روی صیدی که د رمحدوده حرم و در پناه توست شمشیر مکش و از این کار برحذر و از رفتاری که با ما کرده یی پشیمان باش .
7) تو به مانند آن شمعی می مانی که همه مجلس را روشن نگاه می دارد، پس به مانند شمع، یکدل و یکزبان بوده و اندیشه و همّت پروانه خود را در نظر گیر و از این فداکاری شادمان باش .
8) نهایت دلبری و زیباترین شیوه دلستانی در شیوه صحیح نگاه کردن در زیبایان است. پس در طرز نگریستن ( و تشخیص) خود چنان باش که از ممتازان دور و زمانه باشی .
9) حافظ، چه کسی تو را مجبور کرده که جمال پرستی کرده و سرگشته شوی خاموش باش و از جور و ستمی که محبوب به تو روا می دارد این همه ناله و زاری مکن .
شرح ابیات غزل (273)
وزن غزل : مفاعلن فعلاتن مفاعلن فع لان
بحر غزل : مجتثّ مثمّن مخبون اصلم مُسبغ
*
از انجایی که منظور اصلی از شرح غزل های حافظ، رسیدن به نحوه تفکّر و برداشت صحیح از مشخصات اخلاقی و کشف ویژگی ها و عکس العمل های او در طول زندگی است، با رسیدن به این غزل که یکی از گویاترینِ این عوامل است، جای آن دارد که تا آنجا که سبب تطویل کلام نشود، درباره آن سخن گفته شود :
عاقبت پس از سال ها کشمکش و رقابتی که بین حافظ و بد اندیشان و رقیبان جریان داشت و منجر به تبعید او شد، روزی فرا رسید که شاعر به شهر و دیار خود برگشت .
خوانندگان محترم نباید دچار توهم شده و حافظ با شهرت و عظمت امروزی را ، در آن زمان د رخیال خود مجسم کنند بلکه باید به یک آزاده مرد فاضل و عارف و شاعر و زیرک و با شخصیت بیندیشند که با همفکران و یارانی چند کارگزاری دستگاه حکومتی را داشته و شخصی از لحاظ طرز تفکر، قائم بالذات و از لحاظ امور مادّی و معیشتی، نیازمند بوده و یک چند به سبب این که چرا محافظه کاری نمی کند ، چرا متظاهر و سیاسمتدار نیست، چرا دل و زبانش با هم یکی است و بالاخره چرا به اربابان ریاکارِ طریقت و شریعت می تازد مورد قهر و غضب حاکم وقت بوده و او به تازگی از تبعید باز گشته است .
این شاعر و کارگزار حکومتی، خواهی نخواهی در بازگشت خود از شاه و وزیر دیدار می کند و ما میخواهیم بدانیم که در این جلسه ملاقات بین طرفین چه سخن هایی ردّ و بدل شده است؟
اگر صورت مجلس آن جلسه در اختیار ما نیست! شاعر باهوش، مختصر این دیدار را در غزل بالا آورده و ما می توانیم به ایهامات این غزل توجه کرده و گوینده آن را چنانکه باید و شاید باز شناسیم :
1- در بیت اول شاعر خطاب به شاه شجاع در کمال صراحت و شجاعت پیشنهاد می کند که اگر تو دوست یکرنگی و مایل به ادامه دوستی با من می باشی باید درست پیمان باشی. باید رفیق حجره و گرمابه و گلستان باشی یعنی نباید زیر عهد و قول خود بزنی و همین که خَرَت از پل گذشت دوستان وهمراهان خود را به یکباره از یاد ببری .
2- باید تشکیلات اداری و حکومتی را به دست دوستان فاقد صلاحیت نسپرده و نباید از این که دوستان و اطرافیان تو پریشان احوال و آزرده خاطر می شوند، بی تفاوت باشی.
3- اگر مایلی که شخصیت و مقام تو چنان باشد که بعداً تو را به مانند خضر نبی یاد کنند باید از قدّاره بندهایی مانند اسکندر دوری گزینی و دوست و دشمن خود را بشناسی .
4- مرغی که انجیر می خورد و یا آواز می خواند نوک و حنجره اش با سایر مرغان تفاوت دارد. بیا و حرف و نصیحت بشنو و از این به بعد در کنار این دوستدار و این بلبل غزلخوان راه و رسم غزلخوانی و شیوه مردم داری را بیاموز.
5- آیین نامه و مقرّرات و طرز و نحوه کار کارگزاران و تدوین مقررات امور دولتی چیزی نیست که تو شخصاً مستبدانه و با امر و نهی از زیر دستان بخواهی. بیا و از برای خدا از این سیاست غلط دست بردار و اینگونه امور را به دوستان مطمئن و مجربِّ خود واگذار و خود به کار سلطنت بپرداز .
6- از این پس عهد کن که کبوتر حرم را صید نکنی و از کارهای ناشایستی که با من کرده یی قلباً پشیمان باش و سعی کن دیگر تکرار نشود .
7- تو حکم شمعی را داری که تمام زوایای مجلس را به یک میزان روشن می کند. بنابراین مانند شمع با یک زبانِ روشن و نورانی، روشنی بخش انجمن باش .
8- کمال معرفت در آن است که انسان پایان کار خود را با نظر عمیق خود بنگرد و راه از چاه بازشناسد بنابراین سعی کن در سیاست کشورداری کاری کنی که از نادران دوران به شمار آیی .
9- حافظ، اصلاً چه کسی به تو گفت که دنبال این کارها بروی تا این همه رنج و غم و محنت نصیب تو شود. دست بردار و به راه خود برو .
بیش از این احتیاج به شرح و بسط نیست و هر ساده دلی با تطبیق این ایهامات با ظاهر ابیات غزل، می تواند گوینده آن را کماهو حقّه بشناسد اینک این سخن پیش می آید که آیا به چنین گفته هایی و با این همه مضامین شگفت آور، می شود تنها به ذکر نام غزل عاشقانه اکتفا کرد؟ آیا می توان گوینده آن را که علاوه بر فضل و کمال و ادب و معرفت تا این درجه به دقایق امور کشورداری بصیر و واقف است یک شاعر مدّاح شاه شجاع نام نهاد؟ آیا شخصیّتِ مشابه دیگری مانند او را ما در طول تاریخ ادب فارسی خود سراغ داریم؟
شرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۹:

“بی“ خاک درت ز آب حیوان سیرم

❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋

با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۷:

من سر بنهم در رهت ای کان کرم
کامروز “من“ از تو ای صنم مست ترم
❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋

با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۶:

من زخم ترا به هیچ مرهم ندهم
“یک“ موی ترا بهر دو عالم ندهم
گفتم جان را بیار محرم “بدهم“
از گفتهٔ خود بیش دهم کم ندهم
❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋

با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۵:

با دهر فراق “پیشه“ می‌آشفتم

❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋

با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۳۲:

بگذر تو ز “خورشید“ که آن بر فلک است
خورشید نگر که در زمین می‌بینم
❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋

با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

نِیِستان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۳۲۵:

مردم “زغم“ عشق دمی در من دم
تا زندهٔ جاوید شوم زان یکدم
گفتی که به وصل با تو همدم باشم
گو “تا“ که کجا “شوم“ نداری همدم

❋ بدیع‌الزمان فروزانفر ❋
با سپاس فراوان از دست اندرکاران گرامی
سایت ارزشمند گنجور

علی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۳۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۰۳:

در هوس خیال او همچو هلال گشته ام
یعنی مثل هلال ماه لاغر شدم
در مصرع بعد هم چون نام قمر آورده شده محتمل تر همان هلال است

مهدی مهاجر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۴ دربارهٔ هاتف اصفهانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۳:

بیت اول مرا یاد این بیت از سعدی انداخت:
از تو با مصلحت خویش نمی‌پردازم
همچو پروانه که می‌سوزم و در پروازم
گر توانی که بجویی دلم امروز بجوی
ور نه بسیار بجویی و نیابی بازم

منوچهر در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۸۷:

مصرع دوم بیت اول را اینگونه شنیده بودم ای رازق رزق در گشایی بفرست

علیرضا جلیلوند در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۳۸ دربارهٔ سعدی » مواعظ » مراثی » در زوال خلافت بنی‌عباس:

با سلام دوستان عزیزمن احتمالا درست این است که بیشتر مترجمان نهضت ترجمه از حوضه دانشگاه جندی شاپور بودند ودر زمان مامون وهارون این کارها انجام شد ان دانشمندان از حوضه خراسان بودند به سبب دوری از مرکز خلافت اندیشه ازادتری داشتند نباید فراموش کنیم که عرق ملی وناسیونالست ایرانی با ظهور وبروز شاه اسماعیل بزرگ شروع شده بعداز حمله مغول تنها جند خانواده بزرک مثل نوبختیان لیثیان اسپبدان مازندران وفردوسی بزرگ بود که حدود ایران ساسانی را میدانستند درنتیجه نه به سعدی بزرگ ونه خواجه نصیر نمیتوان گفت عرق ملی نداشتند وباز هم نمیتوان گفت علوم از زمان سامانیان شروع شد وبا مرگ عباسیان تمام شد باید بدانیم چهار خلیفه اول عباسی تعصب مذهبی نداشتند به خصوص مامون که اجازه ترجمه کتب یونانی راداد اگر تاریخ طبری بزرگ را بخوانیم میگوید بیشتر از پنج هزار دانشمند در زمان عباسیان بعد از مامون به جرم زندقه سر بریده شدند سوختند به چاه افتاند مثل عبداله ابن مقفع بزرگ که تکه تکه شد ودر نهایت سوزانده شد یعنی مدرسه های دینی باز شد ومدارس علم بسته شد با ظهور کتاب تهافته الفلاسفه امام محمد غزالی وچون دستورات اسلام خیلی به شرایط زندگی بیابان نشینان اسیای مرکزی مثل غزنویان میخورد سیر تخریب علوم فلسفی شدت گرفت وعلوم خشک دینی جایگزین مدارس شد اما در کل زوال عباسیان باعث شد ایران از طرف غرب نفس بکشد وشرایط سیصد سال بعد برای انقلاب بزرگ صفویان اماده شود تا ایران بعد از هزار سال دوباره شاهنشاهی با شکوهی شود فراموش نکنیم دستگاه خلافت ازیکسو وترکان اسیای مرکزی از یکسو ایران را جون دولبه قیچی در بر گرفته بودند نتیجه میگیریم کار خواجه نصیر بزرگ وبا شکوه بوده وبه درستی لقب استاد بشر برازنده اوست همانگونه که استاد سخن برازنده حضرت سعدی بزرگ است بعد از جنگ نهاوند که اخرین جنگ ملی ما بود تا جنگ چالدران هزار سال چنگ ملی نداشتیم اگر جنگ چالدران را بخوانیم میبینیم شاه اسماعیل موفق شد همه اقوام ایران را با سرعت در جنگ چالدران وارد کندواین اغاز ناسیونالیست ایرانی بوده تا امروزممنون

ساسان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۲ دربارهٔ فردوسی » هجونامه (منتسب):

با سپاس از آقای پرهیزکاری
گمان کنم سروده ، این گونه درست تر باشد
درختی که تلخ‌است وی را سرشت
گرش بر نشانی به باغ بهشت
وراز جوی خلدش به هنگام آب
به بیخ انگبین ریزی و شهد ناب
سرانجام تلخی به کار آورد
همان میوۀ تلخ بار آورد

احسان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۱۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰۹:

بانگ جوشاجوش آمد بامدادان مر مرا
بوی خوش می‌آیدم از قلیه و بورانیی
این بیت نشان میده همسر مولانا دست پخت خوبی داشته :))

رامین در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۱۶ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱:

اینکه ابوسعید گبر را با بت پرست و کافر همراه اورده دوست نداشتم

سید علی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۲:۳۵ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۳۵:

اقا کمال اگه اشتباه نکنم .چرا جمع اشعارو مینویسید ؟

.. در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۱:۵۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۸۹:

هست سودای تو بر بالای تو..

میثم رییسیان در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، چهارشنبه ۲۸ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۳۸ دربارهٔ عطار » الهی نامه » بخش پایانی » (۱۴) حکایت بشر حافی که نام حق تعالی بمشک بیالود:

سلام.حکایت بسیار زیبایی است. به همه دوستان پیشنهاد خوندن میدم.
بِشْر(بُشْر) بن حارث مَروزی مشهور به بِشر حافی (150-227ق) از زهاد و از مشایخ صوفیه در قرن سوم قمری است. بشر را به دلیل اینکه کفش نمی‌پوشید، حافی(پابرهنه) لقب داده‌اند. او روزگاری را در بغداد به لهو و لعب گذرانده بود. برخی از مورخان در باب توبه اوآورده‎اند: بشر کاغذپاره‌ای را که اسم خدا بر آن نوشته شده بود، از سر راه برداشت آن را خوشبو کرد و در شکاف دیواری جای داد؛ شب در عالم خواب به او گفته شد که چون نام خدا را از زمین برداشتی و معطر کردی، خدا نیز تو را در دنیا و آخرت نیک‌نام می‌کند و همین خواب سبب توبه او شد. که عطار به ای داستان اشاره کرده است و این چنین آرزویی برای خود خواستار شد.
بنابر برخی منابع دیگر،بشرحافی تحت تأثیر سخنان امام کاظم (ع) توبه کرده است. هنگامی که امام کاظم (ع) از کنار خانه او می‌گذشت، صدای ساز و آواز از خانه او بلند بود. موسی بن جعفر از کنیزی که از منزل بشر بیرون آمد پرسید: صاحب این خانه آزاد است یا بنده؟ کنیز در پاسخ گفت: او آزاد است. امام فرمود: راست گفتی! اگر او بنده بود از مولای خود می‌ترسید. وقتی که کنیز وارد خانه شد، بشر را از برخورد امام کاظم (ع) با خود آگاه کرد (بدون آن که موسی بن جعفر را شناخته باشد). بشر با پای برهنه از خانه بیرون آمد و به دنبال امام کاظم (ع) راه افتاد و در نتیجه گفتگویی با وی، توبه کرد. درباره اینکه چرا کفش نمی‌پوشید، گفته‌اند: چون در دیداری که با امام کاظم (ع) داشت، پابرهنه بود، به احترام این ملاقات، کفش نمی‌پوشید. گفته شده است هنگامی که از او پرسیدند که چرا کفش نمی‌پوشی؟ در پاسخ گفت: آن روز که با خدا آشتی کردم، پای برهنه بودم و اکنون شرم دارم که کفش در پای کنم همچنین زمین بساط حق است و روا نیست که بر بساط او با کفش گام بردارم.

علی در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۴۳ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳ - در ستایش حضرت علی «ع»:

که نسر چرخ چو مرغایی است بر سر آب
مرغابی صحیح تر به نظر می رسد.

الرحمن در ‫۶ سال و ۳ ماه قبل، سه‌شنبه ۲۷ فروردین ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۶۰:

در خانه دل جستی در را ز درون بستی
مشکات و زجاجم من یا نور علی نورم
اشاره به آیه 35 سوره نور، این بیت و بویژه مصرع دوم با ترکیب بی نظیری بخشی از عظمت این آیه رو نشون میده.
پروردگارا ، با همه سربه هوایی ، دنیا طلبی و روزمرگی هایی که کم کم می‌رفت که دل و جانم را تسخیر کنند ، در وجود من رخنه کردی، آنطور که توجه من را به خودت جلب کردی و هیچ راهی به جز توجه به خودت برایم باقی نگذاشتی و مرا با عشق به سوی خود کشاندی، و اکنون نسبت به تو به مرحله ای از ادراک رسیدم ، منتهی نمیدانم که من مانند همان چراغدان و شیشه ای هستم که نوری (اشاره به خدا) درون من قرار گرفته و وجودم را به هدایتش روشنایی بخشیده یا اینکه من خود نوری هستم و نور دیگری در وجودم قرار گرفته و آگاهی و ادراک مرا صدچندان کرده.( تعابیر و تفاسیر زیادی از آیه نور وجود دارد ، از جمله تفسیر مشکات و زجاج به حضرت محمد(ص) و حضرت علی(ع) و نور علی نور به امامان که یکی پس از دیگری آمده آمد)

۱
۲۴۳۷
۲۴۳۸
۲۴۳۹
۲۴۴۰
۲۴۴۱
۵۴۸۶