ساخت بغراقان به رسم عید بغراقانیی
زهره آمد ز آسمان و میزند سرخوانیی
جبرئیل آمد به مهمان بار دیگر تا خلیل
میکند عجل سمین را از کرم بریانیی
روز مهمانی است امروز الصلا جانهای پاک
هین ز سرها کاسه زیبا در چنین مهمانیی
بانگ جوشاجوش آمد بامدادان مر مرا
بوی خوش میآیدم از قلیه و بورانیی
میکشید آن بو مرا تا جانب مطبخ شدم
مطبخی پرنور دیدم مطبخی نورانیی
گفتمش زان کفچهای تا نفس من ساکن شود
گفت رو کاین نیست ای جان بهره انسانیی
چون منش الحاح کردم کفچه را زد بر سرم
در سر و عقلم درآمد مستی و ویرانیی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به وصف جشن و معنویت عید بغراقانی میپردازد. او از آمدن زهره و جبرییل به عنوان مهمانان اشاره میکند و روز مهمانی را با طراوت و شادی توصیف میکند. فضا پر از بوی خوش غذاهاست و شاعر به مطبخی پرنور میرسد که همهجا پر از زندگی و مهربانی است. او از شخصی در مطبخ خواستار خوراکی میشود، اما با دستوردی جنبه انسانی او را متوجه میسازد که این درخواست بجا نیست. در نهایت، شاعر با اصرار خود درگیر مستی و ویرانی میشود. کلیت شعر حس شادی و میهمانی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: بغراقان به عنوان یک نماد جشن و سروری ساخته شدهاند. در این روز فرخنده، زهره، سیاره زیبای آسمان، حاضر میشود و به برپایی یک مهمانی و جشن بزرگ کمک میکند.
هوش مصنوعی: جبرئیل دوباره به مهمانی آمد تا خلیل، با کمال مهربانی از او پذیرایی کند و از کرم و حسن نیتش بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: امروز روز جشن و مهمانی است. ای جانهای پاک، برای استقبال از این مهمانی، کاسههای زیبا را از سرها بردارید.
هوش مصنوعی: صدای جوش و خروش صبحگاهی به گوشم میرسد و بوی خوش قلیه و بورانی به مشامم میرسد.
هوش مصنوعی: بو مرا به سمت آشپزخانه میکشید، وقتی وارد شدم، آشپزخانهای پرنور و درخشان را دیدم.
هوش مصنوعی: به او گفتم به خاطر آن لبی که دارد، تا کمی آرام شوم. او پاسخ داد که برو، چون این حالت، نشان از انسانیت تو نیست.
هوش مصنوعی: وقتی که خیلی اصرار و طلب کردم، او با کف دستش بر سرم زد و این ضربه باعث شد که عقل و ادراکم در حالتی از خواب آلودگی و بیحالی فرو برود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای بداده دیدههای خلق را حیرانیی
وی ز لشکرهای عشقت هر طرف ویرانیی
ای مبارک چاشتگاهی کآفتاب روی تو
عالم دل را کند اندر صفا نورانیی
دم به دم خط میدهد جانها که ما بنده توایم
[...]
ای مرا از عشق تو در کار خود حیرانیی
در بیابان تمنای تو سرگردانیی
قصه دشوار هجر از مردن آسان شد مرا
باشد آری بعد هر دشواریی آسانیی
ماند بر خوان غم از من استخوانی چند و بس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.