بشکسته سر خلقی سر بسته که رنجورم
برده ز فلک خرقه آورده که من عورم
وای از دل سنگینش وز عشوه رنگینش
او نیست منم سنگین کاین فتنه همیشورم
من در تک خونستم وز خوردن خون مستم
گویی که نیم در خون در شیره انگورم
ای عشق که از زفتی در چرخ نمیگنجی
چون است که می گنجی اندر دل مستورم
در خانه دل جستی در را ز درون بستی
مشکات و زجاجم من یا نور علی نورم
تن حامله زنگی دل در شکمش رومی
پس نیم ز مشکم من یک نیم ز کافورم
بردی دل و من قاصد دل از دگران جویم
نادیده همیآرم اما نه چنین کورم
گر چهره زرد من در خاک رود روزی
روید گل زرد ای جان از خاک سر گورم
آخر نه سلیمان هم بشنید غم موری
آخر تو سلیمانی انگار که من مورم
گفتی که چه می نالی صد خانه عسل داری
می مالم و می نالم هم خرقه زنبورم
می نالم از این علت اما به دو صد دولت
نفروشم یک ذره زین علت ناسورم
چون چنگ همیزارم چون بلبل گلزارم
چون مار همیپیچم چون بر سر گنجورم
گویی که انا گفتی با کبر و منی جفتی
آن عکس تو است ای جان اما من از آن دورم
من خامم و بریانم خندنده و گریانم
حیران کن و حیرانم در وصلم و مهجورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و رنجی عمیق صحبت میکند که ناشی از عشقاش است. او به نوعی در تضاد بین عشق و درد گرفتار است و احساس تنهایی و گمگشتگی میکند. عشق را نیرویی میداند که به رغم زیباییاش، او را در رنج و عذاب نگه داشته است. شاعر همچنین به شکلی از ناپایداری و تغییر در احساساتش اشاره میکند، از شادابی و خنده تا گریه و ناامیدی. در نهایت، او اعتراف میکند که با وجود تمام این مشکلات، نمیتواند از احساساتش دست بکشد و همچنان در جستجوی عشق و معنای زندگی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
من دورم و من دورم مهجورم و مهجورم
بی روی تو مجبورم بی لعل تو مخمورم
بی چشم تو حیرانم بی زلف پریشانم
خود گو چه بود درمان من خسته و رنجورم
در کعبه و بتخانه در مسجد و میخانه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.