گنجور

حاشیه‌ها

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۰۸ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۸:

آن خواجه که بار او همه قند تر است
از مستی خود ز قند خود بیخبر است
گفتم که ازین شکر نصیبم ندهی
نی گفت ندانست که آن نیشکر است
میگوید که آن عالمی که علم او نپخته و نرسیده وتر است چندان مست است که از کیفیت علم خود خبر ندارد یا شیخی نادان است وچون از او قند(دانش)خواستم جواب رد داد و ندانست نی(نه)شکر است یا دانشی بی پایه دارد و حاضر نیست آنرا بدیگران بیآموزد.

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۷:

آن چیست که لذتست از او در صورت
وان چیست که بی‌او است مکدر صورت
یک لحظه نهان شود ز صورت آن چیز
یک لحظه ز لامکان زند بر صورت
عشق حقیقت و راستی یا عشق حق را میتوان در ظاههر انسانها دید و گاهی نیز فراموش میکنیم او را و زمانی نیز یا اتفاق و درد به صورت ما سیلی میزند و ما را بخود میاورد

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۳۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۶:

آن چیست کز او سماعها را شرف است
وان چیست که چون رود محل تلف است
می‌آید و میرود نهان تا دانند
کاین ذوق و سماعها نه از نای و دف است
چیست که شرف آسمان است و رفتنش تاسف دارد همیشه احساس نمیشود که عشق یا شوق درون انسان است که میفرماید خدائی است ونه از نای یا سخن گفتن و آهنگ و آواز خوش.

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۵:

آن چشم که خون گشت غم او را جفت است
زو خواب طمع مدار کوکی خفته است
پندارد کاین غمش نهایت دارد(کاین نیز نهایت دارد)
ای بیخبر از عشق که این را گفته است
عاشقی که چشمش خون گردد چون دوتاچشم دارد،غمش جفت است پس انتظار خواب از او نداشته باش. او یا چشمان او گمان میکند غم عشقش تمامی و نهایت دارد و پایان میابد ولی نیابد

شهرام آرین در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و نهم » بخش ۷ - الحكایة و التمثیل:

بیت ششم کاملا صحیح است(ص359)

مهدی قناعت پیشه در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:

آنجا که توئی همه غم و جنگ و جفاست
چون غرقهٔ ما شدی همه لطف و وفاست
گر راست شوی هر آنچه ماراست تراست
ور راست نه‌ای چپ ترا گیرم راست
از قول خداوند به انسان میگوید هرجاقدم میگذاری ویران میکنی و اگر حقیقت و خدا جو بشود و راه راست بطرف شناخت خود برود همه جهان از آن او خواهد شد و نیروی الهی میابد و آنگاه خود حقیقت بین میگردد و هر کار انجام دهد حق است.

خاموش در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

1.خلاصه برنامه 761 گنج حضور استاد پرویز شهبازی
قسمت اول
خداوندا قصد تو نیک است، می خواهی ما را از ذهن، از جدایی توهمی آزاد گردانی و ما هم از قصدت خبردار گشته ایم، نعره مستانه مولانای جان نوید پیروزی انا فتحنا را آشکار کرد.
ما برای تو ای انسان، پیروزی رهیدن از ذهن را مقدر ساخته ایم، پس بازآ زبام از در درآ
می خواهیم با تو همکاری کنیم، با تو یکی بشویم، هر چند جان سرگردانم صد پاره گشته است و برگشتن به بحر یفعل ما یشای تو هرچه خدا خواهد همان می شود، در میان خون رفتن است.
ولی وقتی فرمودی از سر دل بیرون نه یی، یعنی راز خدا، حکمت خدا در همین هوشیاری توست و قانون قضا تو را پیش می برد و خداوند همه چیز تو را در برگرفته، گویی دریچه ای به سویت، به رویم گشوده شد.
خداوندا نه بخاطر خودت به خاطر تکامل هوشیاری، این کاروان آدمیت که در جهت عکس، در جهت سنگین تر شدن، در جهت پست تر شدن، در جهت سنگ شدن پیش می رود را متوقف کن، من‌نیز باتو همکاری می‌کنم، شتر ذهنم که می تازد را می خوابانم، برمیگردم، تسلیم‌ می شوم، فضا را می‌گشایم.

خاموش در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۵۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

برنامه گنج حضور 761 پرویز شهبازی
راهکارهایی که در این غزل تعیین شده
1.نی نی برو مجنون برو خوش در میان خون برو
از چون مگو بی چون برو زیرا که جان را نیست جا
1. به من گفتی جهتت را عوض کن، رویت را از جهان رنگ و بو برگردان به سوی زندگی و اصلت برگرد.
2. گفتی مجنون وار برو، چرا که برخلاف قانون جمع در حرکتی، ممکن است دیگران یا همین‌ من ذهنیت تو را دسوانه شمارد.
3. گفتی درد کنده شدن از هم هویت شدگی ها را باید پشت سر بگذاری.
4. از ذهنت مپرس فقط فضا را بگشا، با خط کش ذهنت میزان جان معنویت را اندازه نگیر، چرا که جانت بی فرم است، در جای دیگر غزل گفت بنمای روی کآینه ای.
5. سهمت ‌را بپرداز، قانون جبران‌است، باید تماما هم هویت شدگی ها و دردهایت را بیندازی تا آینه شوی.
6.چون عشق را سرفتنه ای چون هنوز بقایای من ذهنی در تو هست، چون تماما با خدا یکی نشده ای.
7.پیش تو آید فتنه ها دردها و ناآرامی ها و اغتشاشات را جذب می کنی.
8.در جای دیگر غزل گفته شده نعره زنان، جامه دران اندر وفا، به اصل خود بیا، دل باز شده، آنقدر درد کشیده که پخته شده، دیگر به سوی سوها نمی رود، چرا که سو به سو جهان را امتحان کرده ام، یقین دارم ‌که در هیچ ‌سویی در بیرون زندگی نیست.
9.در نهایت گردش آسیا می چرخد، قضای الهی اتفاقات را بوجود می آورد ، نشانمان می دهد با چه چیزها و چه دردهایی هم هویتیم، شناسایی می‌کنیم، این جامهء هم هویت شدگی ها و دردها دریده می شود و این‌ وفای هوشیارانه به اصل ماست که ما این هم هویت شدگیها و دردها نیستیم همان بله دوباره الست است و ما این هم هویت شدگی ها و دردها نیستیم، همان بله دوباره الست است، همان نعره مستانه است...
10. گر قالبت در خاک شد اگر بتوانی من ذهنیت را بیندازی، صفر شوی بی مقاومت بی قضاوت به نمی دانم‌برسی.
11.جان تو بر افلاک شد، بینهایت می شوی.
12. گرخرقه ات برچاک‌ شداگر لباس هم هویت‌شدگی هایت‌را شناختی و انداختی.
13. جان تو را نبود فنا به ابدیت او زنده می شوی چرا که جانت فنا ناپذیرست، پس دو حاصیت خداوند که بینهایت و ابدیت در تو آشکار می شود وقتی با آتش دل پیش می روی و حضور ناظر می شوی یفعل ما یشاء هر چه خدا خواهد همان می شود، در تو عیان می گردد، اگر هنوز در ما عیان نگشته باید متعهدانه ادامه بدهیم... بهار

محسن ، ۲ در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۵۷ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۶ - حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان:

محمد جان
بر آن مرد کُند است دندان یوز
که مالد زبان بر پنیرش دو روز
کسی که چند روزی غذا به پلنگ درنده داده است ، دریده نمی شود به خاطر لطفی که به پلنگ کرده .
منظور از پنیر در اینجا غذا ست، نیکی و محبت است.
کُند است = نمی درد

محمد ضیا احمدی در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۴۵ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب هفتم در تأثیر تربیت » حکایت شمارهٔ ۱۳:

متأسفانه شعر داستان حذف شده مصرع دوم شعر «وانچه دانی که نه نیکوش جوابست مگوی» به نظر بنده منظور عالیجناب سعدی آنست: وقتی سئوالی داری که جواب دندان شکنی دارد ،ان سوال را. مطرح مکن.

محمد در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۱۰ دربارهٔ سعدی » بوستان » باب دوم در احسان » بخش ۱۶ - حکایت در معنی صید کردن دلها به احسان:

معنی بیت آخر؟

به نام او در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

مصرع هفت : گوهر پاکی که خدا به ما عطا کرده جایگاه والایی دارد
مصرع هشت: به چه دل خوش کرده اید؟{چیزهای پست}؟
بار را ببندید و نیکی کنید و ثواب برای اخرت فرستید تا به جایگاه بالاتر نایل شویم
مصرع 9 و 10 : بخت همراه ماست کسی که از ما جلوتر است و راه را به ما نشان می دهد حصرت محمد است که فخر جهان است
بقیه مصرع ها اشاره به معجزه شق القمر و نعمت های بسیاری است که خدا به پیامبر داده است و عهد الست و جدا شدن از شهوات و دنیویات و به نیک گراییدن است

به نام او در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۲۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۶۳:

مصرع اول :هر لحظه صدای دلنشین عشق و نیکویی از همه جا به گوش ما می رسد( گویی که عشق تنفس دارد و در نفس کشیدن خود ما را به سمت خود جذب می کند ) و باعث می شود که به ما جان بخشیده شود و ما زنده و پر شوق گردیم و پر از زندگی ... که البته افرادی که خود را در چاه شهوات و فساد و مادیات باشد این آواز و تنفس و دعوت عشق را به خوبی نمی شنود و چاره پاک ساختن خود و عمل صالح است
مصرع دوم :که عشق و زیبایی می گوید ما(عاشقان و نیکویان و خود عشق ) به سمت آسمان پرواز می کنیم به سمت خدا به سمت حقیقت چه کسی می خواهد با ما همسفر شود؟چه کسی می خواهد وارد دنیای زیبایی و عشق و نیکی شود؟
مصرع سوم : آدم و حوا {جد ما}در بهشت بوده است و یار و همنشین و همکلام فرشتگان بوده است در چنین جایگاه بلند و رفیعی بوده است و گناه بود که او را به این دنیا و هجران از خدا و زیبایی و قشنگی کشید ولی خدا وعده داد انسان هایی که کارهای نیک کنند و نیک باشند را باز به مقام قبلی{یعنی بهشت و همنشینی فرشتگان} باز خواهم گرداند به شرط اینکه نیکی کنید
مصرع چهارم: پس انسان های نیکو به آنجا دوباره خواهند رفت و همه ی آن جا شهر و دیار اصلی ماست
و خدا از روح خود در ما دمیده است
انا لله و انا الیه راجعون
مصرع پنجم:انسان ها بدانید که ما از آسمان و دنیا برتریم و از فرشتگان نیز جایگاه بالاتری داریم
بخش از آیه 70 سوره اسراء { فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا } هست که می فرماید که ما انسان را برتری دادیم بر بسیاری از مخلوقات خود برتری دادیم
و آیه 34 بقره {وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلَائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَمَ فَسَجَدُوا إِلَّا إِبْلِیسَ أَبَیٰ وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ} هست که می فرماید خدا به فرشتگان دستور به سجده انسان داد و همه فرشتگان سجده کردند جز شیطان که تکبر ورزید و از گمراهان گشت
و بخشی از ایه 30 بقره « قالَ رَبُّک لِلْمَلائِکةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلِیفَةً» هست که می فرماید پروردگارت به فرشتگان گفت در زمین جانشین و خلیفه می گمارم که همه این ایات اشاره به ارزش انسان دارد
ولی عده ای این جایگاه را به بهای اندک فروختند
مصرع ششم: از هر دوی این ها فرشته و آسمان و دنیا چرا نگذریم چون که جایگاه ما والاتر است

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح خاقان کبیر ابوالمظفر اخستان شروان شاه و ملکه:

رح القدس آن صفا کز او دید از مریم پاک جان ندیده است
در مصرع اول "روح القدس" صحیح است.

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۱۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۳ - در مدح خاقان کبیر ابوالمظفر اخستان شروان شاه و ملکه:

رح القدس آن صفا کز او دید از مریم پاک جان ندیده است

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۹ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۴ - در مدح صفوة الدین بانوی شروان شاه:

بیت 15
تا روز و شب دو خادم رومی و نوبی‌اند هر یک به صدق عنبر جان بر میان اوست
روز را به علت سفیدی و روشنایی به رومی تشبیه کرده است و شب را به علت سیاهی به نوبی تشبیه کرده است . نوبی ها مردمان سیاه پوست هستند که در سودان زندگی می کنند.
"جان بر میان" صفت مرکب است به معنی کسی که جانش را برای فداکاری در میان گذاشته است. موصوف این صفت در بیت فوق عنبر می باشد عنبر نیز کنایه از کنیز است.

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۴۰ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در بی‌اعتنایی به دنیا:

بیت 28 مضمون این بیت ناصر خسرو را دارد:
من آنم که در پای خوکان نریزم مر این قیمتی در لفظ دری را

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در بی‌اعتنایی به دنیا:

بیت 28 .
هیچ دُرها سوی دَرها نبرم که نه زین به دُرَری خواهم داشت

دُر یعنی مروارید.
خاقانی سخن خود را به مثابه مروارید می داند.
دَر یعنی دربار بزگان و پادشاهان.
او نمی خواهد سخنان مثل دُر خود را به دربار پادشاهان ببرد و بهتر از سخنان خود که به منزله مروارید می باشند دُرهای دیگری نمی خواهد.

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۲۵ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در بی‌اعتنایی به دنیا:

بیت 23
من چو برجیس ز حوت آمده‌ام سرطان مستقری خواهم داشت
خاقانی سه اصطلاح نجومی به کار برده است. 1 – برجیس که همان ستاره مشتری است و آن را سعد اکبر هم چنین قاضی فلک گویند. خانه این ستاره در صورتهای فلکی قوس و حوت است. 2 – حوت که آن دوازدهمین صورت فلکی است و هر وقت خورشید از مقابل آن عبور کند آغاز ماه اسفند است. این برج یکی از خانه های مشتری است. 3 – سرطان نیز یکی از صورتهای فلکی است و هر وقت خورشید از مقابل آن عبور کند ماه تیر شروع می شود. وقتی خورشید از مقابل این صورت فلکی عبور می کند در اوج (بالا ترین ارتفاع ) قرار دارد.
خاقانی در این بیت خود را می ستاید و می گوید من مانند ستاره مشتری سعد اکبر هستم منزلگاه من حوت است اما مانند خورشید که اوج می گیرد و در صورت فلکی سرطان جای می گیرد من هم می خواهم اوج بگیرم و در بالا ترین مقام مستقر شوم.

دکتر امین لو در ‫۶ سال و ۲ ماه قبل، جمعه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۶ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در بی‌اعتنایی به دنیا:

بیت هشتم
از بر عالم گوساله پرست رخت بر گاو ثری خواهم داشت
در این بیت خاقانی به دو اسطوره اشاره دارد. 1 – "عالم گوساله پرست" اشاره به این حکایت دارد : بنی اسرائیل سالیان دراز زیر شکنجه فرعون بودند تا این که موسی آنان را از عذاب فرعون رهانید و از سرزمین مصر بیرون برد؛ ولی بنی اسرائیل در نبود موسی به پرستش گوساله سامری روی آوردند. سامری در نبود موسی گوساله‌ای از جنس طلا ساخت و آن را به جواهرات مزین کرد و بنی‌اسرائیل را به پرستش آن دعوت نمود. 2 – "گاو ثری" هم مبتنی بر عقاید قدماست که گاوی در زیر زمین است و کره زمین بر روی دو شاخ گاو مزبور قرار گرفته است و هروقت این گاو شاخ خود را تکان دهد زلزله ای رخ می دهد. و گاوی هم در آسمان وجود دارد که برج دوم صورت های فلکی است که به آن ثور می گویند و هروقت کره زمین در گردش خود به دور خورشید از مقابل آن عبور کند ماه ثور که همان ماه اردیبهشت است آغاز می گردد. ستاره پروین هم در گوشه این صورت فلکی قرار دارد. براساس این عقیده خیام رباعی طنزی دارد :
گاویست در آسمان و نامش پروین یک گاو دگر نهفته در زیر زمین
چشم خردت باز کن از روی یقین زیر و زبر دو گاو مشتی خر بین

۱
۲۴۲۲
۲۴۲۳
۲۴۲۴
۲۴۲۵
۲۴۲۶
۵۴۹۲