محمود در ۶ سال قبل، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۱۴ دربارهٔ باباطاهر » دوبیتیها » دوبیتی شمارهٔ ۱۳۲:
لطفا تصحیح کنید.
"بر دلدار پیغامی فرستم ... که گر دوری خوشه دورتر شم"
جعفری مجید در ۶ سال قبل، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۱۰ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۷ - حکایت عیاری که در زیر چوب شحنه چندان دندان فشرد که درم سیم در زیر دندان وی پاره پاره شد و دینار صبر وی درست بیرون آمد:
با سلام و تشکر
بیت سوم نامد
بیت ششم سؤالش
اصلاح شود لطفاً
جعفری مجید در ۶ سال قبل، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۰۶ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۴۴ - حکایت آن شیر زن موصلی که به روبه بازی موصل اخبار خواجه ای که طالب مواصلت وی بود پای توکل از پیشه فقر بیرون ننهاد:
با سلام و تشکر
مؤنث و محراب در متن تصحیح شود
کورس در ۶ سال قبل، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۳۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۹۵:
من بیت دوم رابه اینصورت خوانده ام خیلی دوست دارم بدانم از کیست
بودیم به یک شراب در محفل عمر. یکدور ز ما پیشترک مست شدند
Fatêh.A در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ سنایی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مذمت دشمنان و جاهلان:
به خواهش، مصرع اول ویرایش کنید: این ابلهان که «بیسببی» دشمن منند
مسعود فولادی در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۲۳ - گره گشای:
سلام. با توجه به پیوستگی عناصر داستان به هم آنهم در پس پرده و توسط شعوری ماورای فهم انسانها. آیا میتوان به این نتیجه رسید که همیان زری که مرد مسکین آن شب یافت، مجموع کمک های نا شده ی مردم است به مرد فقیر؟ با توجه به متن زیبای شعر اینطور برمی آید که مرد مسکین در دریوزگی خیلی موفق نبوده و حتی آن شب کذایی هیچ کس بهش کمکی ننموده. لذا گم شدن همیان زر از دارایی کس دیگر اشاره دارد به این موضوع که با انفاق میتوان مال خود را حفظ و حراست نمود و چون انفاقی در کار نباشد گوشه ای از مال بر باد خواهد رفت و به دست صاحبش خواهد افتاد. در اینجا کسی که مالش را از دست داده میتواند تاجری موفق در ثروت اندوزی بوده باشد و چون همیانی از زرهایش را از دست داده متوصل به اخذ آن مبلغ از کیسه خلق الله خواهد شد.
هاشم در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۰۷ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۱۶:
"تنتن تنتن شنو ای تن پرست" اشاره به نوای دف نوازی داره یعنی به نوای ضرب الهی گوش کن و از خود بیخود شو
سید طالب ذکی در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۸ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲۰۹ - در شکایت از زمان و مذمت اقران:
خاقانی: هفت اقلیم خاک را به هفت «دِه» و «روستا» مانند می کند و عقل را کدخدا و رئیس آن معرفی می کند. سپس اشاره می کند که اگر می خواهی بسوی «شهر و شهرستان» سفر کنی و به کمال برسی، باید از عقل و خرد یک مرحله پیشتر بروی و کدخدا، رهبر و مرشد خود را «دل» خود قرار دهی:
در این هفت ده زیر نُه شهر بالا / ورای خرد ده کیایی نیابی
ولیکن به نُه شهر اگر خانه سازی؛/ به از دل در او کدخدایی نیابی
شهرام در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۳۰۳:
میشود اینگونه خوانده شود
در دایره وجود موجود علی است
اندر دوجهان مقصید و مقصود علی است
علی بمعنای بیمار
حافظ در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۵۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۴۵:
به نظر من:
پیر مغان می گوید که منتظر آن وعده های دور و دراز شیخ مشین، از مائده های زنده و واقعی بهره ببر و کامی بجو
مهتاب در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:
اتفاقا هر دو رو گوش کردم
خب استاد مرحوم عالی نژاد رو قبلا هم شنیده بودم و حظ کافی رو بردم
این قدر مطلب زیاد بود درباره آقای شجریان اون رو هم گوش کردم
هر دو بسیار عالی خوندن
هر دو بزرگوار قسمتی از این متن رو خوندن
آقای شجریان قسمت های عاشقانه ای رو انتخاب کردن که زیاد از جدایی صحبت نکرده بود و آخرش هم با آن دلبر من آمد بر من گفت
ولی استاد عالی نژاد به معنای شعر بسیار وفادار بودن و حال مولانا رو نقل کردن
آخرین بیتی که استاد انتخاب کرده بودن از آخر بیت سوم و دوم بود که فقط عاشقان حقیقی می دونن چیه.
امیدوارم همه از هر کدوم از این ها دوست دارن لذت ببرن
حال من با خوندن استاد عالی نژاد عوض می شه و به قول دوستان رنگ آسمانی می گیره
فروتن در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۵۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱:
گلهای رنگارنگ برنامه شماره 90ب
بزم عارفان
عبدالوهاب شهیدی
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۷ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸:
گه گویم : کار ترا من گیرم سست
خوش خوش مگر از تو دست، کس، بتوان شست
چون عزم رهی شده، درآن راه درست
از قدرت جان گرفتن آغاز نخست
بهزاد فیروزنیا در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۵ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۹:
فرّخِ عزیز، اون فعلِ زدن مربوط به مصراع یک است نه فعلِ اندازمِ مصراعِ دوم.
رایان در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۳۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۶:
عشق آن بود که تو همچون زمین مست
دوار و رقص کنان و غزلخوان وی شود
آگه نشد ازین مگر ارباب جذب و دفع
بر گرد این مدار به تسلیم طی کند
سخن از عشق بسیار است و تقریبا هرکسی نیکوترینها از کلمات , بلکه جان شیرین را نثار عشق می کند اما عشق قرار گزفتن در مدار جاذبه است نوعی تله که جاذب مجذوب را در گردش بدور خویش قرار میدهد
صحبت از وصل یا فراق دقیقا همان عدم تمرکز بر مدار ایحاد شده است و باعث نابودی و یا رنج عاشق میشود
در حقیقت فیزیک و بطور یقین قانون جاذبه که در تمام هستی دایر است تعریف عشق است
نیاز و خواسته و کشش بسمت پیدا کردن چشمان مورد علاقه دقیقا همان خاصیت را دارد که کره زمین را به دور خورشید می گرداند
این تجربه 34 ساله من از عشق است
رایان راد
محمد در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۱۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۴:
با سلام و درود
قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت
آیا برادران شیعه 14 روایت را قبول دارند؟ تا آنجا که من میدانم تشیع فقط شش روایت و تسنن چهارده روایت قبول دارند. یا مثلا در جایی دیگر میفرماید
من هماندم که وضو ساختم از چشمه عشق
چهار تکبیر زدم یک سر ه بر هر چه که هست
که چهار تکبیر در نماز میت خاص تسنن است نه شیعه.
بنظر میرسد که حافظ اهل طریقت بوده نه اهل شریعت ولی در خانواده سنی متولد شده است
در این مورد بهتر است که ار علمای دین سوال شود.
مهدی ابراهیمی در ۶ سال قبل، چهارشنبه ۳۰ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۷:
-..-..-
آینه دانی که تابِ آه ندارد
"حافظ"
او اندر چَشمهی تَرِ زبان هَزار بار تن و جان شُسته و پی به ریشههایِ آن بُرده وَزان روست که خوَشتر نِشَسته است یک دو بیت بالا تَر آنجا که در قصد و نیَّتی میسازد و مینازد و میراند تا بدان جا که میدانی.
.
.
گوشهی اَبرویِ تُست مَنزلِ {(جا(نَ)م)}
{خوش(تَر)} ازین گوشه {پادش(اه)} ندارد "
.
.
تنها اوست که تا این حدّ و اندازه دست در رگ و جانِ حروف و لُغات کرده و شیرینِ شِکروَش بُردهست.
_____
.
در خوش تَریِّ پُرچینِ دامنِ چَشم به اندریِّ زبانَش باشیم، آنجا که به چکّانیَّ اَشکِ شور در نِشستَنگَهی، رهِ به لبِ و دهانِ شیرینِ یار بُرده است و سایبانِ اَبرُوی نیز به ابرُوانِ نازنینِ دوتایَش در کار و بار میکَشد، ورنه آن خسرُوِ شیریندَهنان در آن گوشهی جان هیچکاره نیست و آن آهِ پادشاهِ فرهادوارَش نیز.
.
.
[شورِ شیرین مَنَما (تا) نَکُنی فرهادم]
.
.
خیز و بالا بِنَما ای بُتِ شیرینحَرَکات
"حافظ"
۸ در ۶ سال قبل، سهشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۵۰ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
ای کاش کسی پیدا شود و نمونه ای از
" گوش به راه بودن " در ززبان فارسی به دست دهد
به خدا ثواب حج قبول دارد.
مهدی قناعت پیشه در ۶ سال قبل، سهشنبه ۲۹ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۲۲ دربارهٔ ازرقی هروی » رباعیات » شمارهٔ ۸:
گه گویم : کار ترا گیرم سست
خوش خوش مگر از تو دست بتوانم شست
چون عزم رهی شود درین کار درست
از جان باید گرفتن آغاز نخست
در دنیایی که بقول شما مولایائیان من ذهنی در همه فراگیرو فعال است ویا تقریبا همگان گمراهند وجایگاه خود در جهان آرامش و یگانگی الهی هرگز تجربه نکرده اند، پا گرفتن و ریشه زدن برای چنین چون همین شاعر، زاهدانی خود چون معجزه است. زاهد باید در شوره زار کنونی ریشه زند ودر جهان عاری از عشق و مهر الهی در دلها، عاشقی ،دیوانگی و عاشق دیوانه ای بیش نیاید مگر به حکمت و لطف و عاشقی اش.
روحالله پریشان در ۶ سال قبل، پنجشنبه ۳۱ مرداد ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷: