تو نقشی نقش بندان را چه دانی
تو شکلی پیکری جان را چه دانی
تو خود مینشنوی بانگ دهل را
رموز سر پنهان را چه دانی
هنوز از کات کفرت خود خبر نیست
حقایقهای ایمان را چه دانی
هنوزت خار در پای است بنشین
تو سرسبزی بستان را چه دانی
تو نامی کردهای این را و آن را
از این نگذشتهای آن را چه دانی
چه صورتهاست مر بیصورتان را
تو صورتهای ایشان را چه دانی
زنخ کم زن که اندر چاه نفسی
تو آن چاه زنخدان را چه دانی
درخت سبز داند قدر باران
تو خشکی قدر باران را چه دانی
سیه کاری مکن با باز چون زاغ
تو باز چتر سلطان را چه دانی
سلیمانی نکردی در ره عشق
زبان جمله مرغان را چه دانی
نگهبانی است حاضر بر تو سبحان
تو حیوانی نگهبان را چه دانی
تو را در چرخ آوردهست ماهی
تو ماه چرخ گردان را چه دانی
تجلی کرد این دم شمس تبریز
تو دیوی نور رحمان را چه دانی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی ناتوانی انسان در درک و شناخت عمیق واقعیتها و روح معنویات میپردازد. شاعر از افراد میخواهد که به قابلیتهای محدود خود آگاه شوند و تأکید میکند که ما نمیتوانیم به عمق رمز و رازهای زندگی، ایمان، و عشق پی ببریم. او به وجود چالشها و نادانیهای موجود در درک ما اشاره میکند و اینکه ما در دنیای مادی غرق شدهایم و به حقایق معنوی بیتوجهیم. به طور کلی، شعر بیانگر این است که انسان باید به دنبال درک عمیقتر و تجربیات روحانی باشد، چرا که بسیاری از حقایق فراتر از درک سطحی ما هستند.
هوش مصنوعی: تو که به هنر تزئین و طراحی آشنا نیستی، چگونه میتوانی درک کنی که جان و روح چه شکلی دارند؟
هوش مصنوعی: تو خود صدای دهل را میشنوی، اما از رازهای نهان خبر نداری.
هوش مصنوعی: تو هنوز از گناهانی که انجام میدهی، اطلاعات دقیقی نداری؛ پس چگونه میتوانی حقیقتهای ایمان را بشناسی؟
هوش مصنوعی: هنوز زخمها و ناراحتیهایی در وجودت وجود دارد، پس بهتر است که به زیباییها و نعمتهای زندگی توجه کنی و از آنها لذت ببری. تو از آنچه در اطرافت میگذرد و شادیها و زیباییها، آگاهی نداری.
هوش مصنوعی: تو به چیزهایی که نام گذاری کردهای، توجه کردی و به چیزهای دیگر که از دست دادهای نگاهی نکردهای، پس چه چیزی را realmente میدانی؟
هوش مصنوعی: چه چهرههایی دارد آن کس که بیچهره است، تو چگونه میتوانی چهرههای آنها را بشناسی؟
هوش مصنوعی: عزیزم، از زدن تصویر صورتت بپرهیز، زیرا تو نمیدانی که چقدر عمیق و پرخطر است.
هوش مصنوعی: درخت سبز میداند که باران چقدر برایش ارزشمند است، اما تو که در خشکی هستی، این ارزش را نمیفهمی.
هوش مصنوعی: سیاهکاری نکن، زیرا اگر با پرندهای دیگر مانند زاغ گلاویز شوی، چه میدانی که چتر پادشاه را چگونه خواهد بود؟
هوش مصنوعی: اگر در مسیر عشق مانند سلیمان نباشی، پس چگونه میتوانی زبان تمام پرندگان را بفهمی و عرفان واقعی را دریابی؟
هوش مصنوعی: نگهبانی همیشه در کنار توست و این نشاندهندهی تقدس و روحانی بودن توست؛ اما تو چه میدانی که این نگهبان چه ویژگیها و قدرتهایی دارد؟
هوش مصنوعی: در این بیت به این موضوع اشاره میشود که تو به دور از آگاهی و دانش، در حال گردش و حرکت هستی و این حرکت به وسیله نیروهایی است که در اطرافت وجود دارد. به عبارت دیگر، تو در دایرهای از رویدادها و تغییرات قرار داری که شاید درک و شناخت کامل آن را نداشته باشی.
هوش مصنوعی: در این لحظه، نور الهی از شمس تبریز تابید، تو چه میدانی دربارهی این موجود نورانی و روحانی که به شکل یک دیو نمایان شده است؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
تو دست افشانی جان را چه دانی؟
تو شور این نمکدان را چه دانی؟
تو چون خس رو به ساحل می کنی سیر
دل دریای عمان را چه دانی؟
ترا در سردسیر تن مقام است
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.