گنجور

حاشیه‌ها

سراج در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۷:۳۲ دربارهٔ وحشی بافقی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۶:

دوستانی که در بالا مدعی این هستند که " سد " اشتباه است، بیایند دلیل و برهانی هم ارائه دهند، باور کنید کمی جستجو در فرهنگ لغات ما به شما ثابت می کند که این خود شما هستید که در اشتباهید، پوزش می خواهم از همه دوستان گنجوری...
سد صحیح است همانطور که سینا ِ گرامی توضیح داده اند.
بی کران درود و مهر سراج

علی ۸۲ در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۶:۵۹ دربارهٔ پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۲۵ - بلبل و مور:

خطاب به دوستی که می گفت مصرع اول وزنش فاعلاتن فاعلاتن فاعلن هست باید بگم که بستگی به طرز خوانش شما داره و برای درستی وزن باید مصرع اول این گونه خوانده شود:
بل/بُ/لِ/یز/جل/وِ/یِ/گل/بی/قَ/رار
همان طور که مشاهده می کنید،آخر بلبلی پیوسته میشود به از و با مکث بین آنها خوانده نمیشود

حسین علمداری ایلخچی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۵۵ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ اشعار ترکی » خان ننه:

دو مصرع در این بند از قلم افتاده است:
او آیاقلار اوسته ، بیرده
دؤشه نیب بیر آغلایایدیم
«قولی حلقه سالمیش ایپ تک
او ایاقی باغلاییدیم»
کی داها گئده نمییه یدین
معنی:
روی آن پاها بار دیگر
ولو شده و می گریستم
«بازوانم را مثل طنابی حلقه کرده
آن پار را می بستم»
که دیگر نمی توانستی بروی

م.م در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۳۱ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

با سلام ،
قومی متفکرند اندر ره دین ، یعنی کسانی که دارن در باره دین تفکر میکنن . و برای پذیرش یا رد ، هنوز به نتیجه نرسیده اند اما هنوز دارن در باره دین تفکر میکنن .
در مقابل
قومی به گمان فتاده در راه یقین ، یعنی کسانی که به گمان خود راجع به دین به نتیجه نهائی و یقین (اطمینان) رسیده و ختم تفکر را اعلام میکنند ، یا یک آئین خاصی را پذیرفته اند و یا اینکه منکر خدا و رسالت انبیا میشوند . اینها گروه یقینی هستند ، جه خدا باور و چه خداناباور.
حال شاعر خطاب به درحال تفکر ها و به یقینی ها میگه :
میترسم از آن که بانگ آید روزی
کای بیخبران راه نه آنست و نه این
از شاعر می پرسیم قوم سوم که مورد تایید شما باشن کیانن ؟

شهریار در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، شنبه ۳ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:

به نظر می‌رسد مصراع
جای غم باد (مر )آن دل....به صورت زیر درست باشد
جای غم باد (هر) آن دل که نخواهد شادت
این جمله اسنادی است و مر به نشانه مفعول بیواسطه جایی در جمله اسنادی ندارد

مهدی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۶۳۹:

احسنت عالی

فؤاد در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۰۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی خسرو پرویز » بخش ۶۶:

که تهما هژب را سپهبدتنا
این مصرع به این شکل معنایی نداره و باید به این شکل اصلاح بشه:
که تهما هژبرا سپهبدتنا

رضا قلی نژاد در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۵۶ دربارهٔ منوچهری » دیوان اشعار » مسمطات » شمارهٔ ۱ - در وصف خزان و مدح سلطان مسعود غزنوی:

عاشق مسمط هستم. عاشق منوچهری هستم. این شعرو حفظم.
وقتی از حفظ میخونم میگم "دادار جهان ملک جهان وقف تو کرده ست". تا وزنش درست بشه. دادار جهان ملک وقف تو کرده ست به نظر اشتباهه

مهرداد در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۴۶ دربارهٔ خیام » ترانه‌های خیام به انتخاب و روایت صادق هدایت » هیچ است [۱۰۷-۱۰۱] » رباعی ۱۰۷:

متاسفانه این از اشتباهات صادق هدایت هستش. این شعر برای خاقانی هست و ایشون با پاره ای تغییرات به نام خیام در آوردن فکر میکنم ایراد از منابع اون زمان بوده باشه

حسام در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۱۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۴:

«تنها طبیبان واژه دکتر را در پیش نامشان ذکر میکنند و دیگران مجاز به این کار نیستند». این ادبیات بیشتر شبیه بی سواد های دهه چهله. حداقل بگو پزشک که کمتر بهت بخندن و کمتر بی سواد به نظر بیای طبیب چیه آخه! همه دکتر ها روپوش نمیپوشن و گوشی ازشون آویزون نیست. شاید طرف .Ph.D داره. اینو یه دانش آموزا دبیرستانی هم میدونه. برای نظر دادن نه نیازی به ادا اصول هست نه اظهار فضل و کمالات با ادبیات و کلمات قلمبه سلمبه که اینجوری توش بمونی.

سجاد در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۰:۰۴ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۴۱:

متن من رو با این فرض که منظور از خیلم شراب بوده و اینکه قیامت رو باور نداشت بخونید اون هایی که اینقد هی موافق بودن با نظر این شاعر شما حافظ رو نمی بینید مولوی رو نمی بینید سعدی رو نمی بینید زکریای رازی رو نمی بینید ابو علی سینا رو نمی بینید جابر بن حیان که تو ویکی پدیا هم رو نمی بینید ابن هیثم رو نمی بینید خواجه نصیر الدین طوسی رو نمی بینیدابو ریحان بیرونی رو نمی بینید ملاصدرا رو نمی بینید و خیل عظیم بزرگانی دیگر مثل فردوسی اووو تا دلت بخواد بعد یه شاعر دانشمند اومده گفته آقا بهشت و جهنم رو ول کن و لذت های حرام دنیا رو بچسب حرف اون رو به دندون گرفتید و دارید سواری می گیر و اون همه فیلسوف و ریاضی دان و حکیم و عارف و ادیب و شیمی دان و فیزیک دان و همه چیز دان و منجم و منطق دان رو ول کردید؟! کافیه یه سرچ بکنیدو این مشخصی هایی که برای این بزرگان گفتم رو از تو نویسه ای که ویکی پدیا برای بیو گرافی هر آدم معروفی مینویسه و تو همون صفحه ی اول که سرچ می کنید می بینید ببینید. هیچ کس تا حالا نتونسته چه با فلسفه چه باعلم بگه خدا نیست قیامت نیست بلکه این که خدا هست و یه مواخذه در جهانی مشخص که عدالت رو بر اساس معیار های ذات بی نهایت (خدا) برقرار کنه به احتمال 100 درصد از لحاظ فلسفی وجود داره الان اثباتش رو میگم :هر معلولی یه علتی داره پس برای مثال جهان که از یه موقعی از یه ذره ای به وجود اومده اون ذره رو یه به وجود آورنده ای به وجود آورده و چون قبلش هیچ چیزی وجود نداشت اون به وجود آورنده باید در حالت عدم وجود رو به وجود میاورد و جز یه ذات بی نهایت از نظر فلسفی نمیتونه در حالت عدم وجود رو به وجود بیاره خب پس هر چیزی که به وجود آمده بی نهایت از اون در اون ذات بی نهایت وجود داره چون هر چیزی از اون به وجود آورنده جریان وجودیش رو طی می کنه و او ذاتش بی نهایته پس از هرچیزی که به وجود آورده اگر ضعف حساب نشه چون ضعف با بی نهایت بودن در تضاد هست خی حالا همه می دونیم که عدالت ضعف نیست پس بی نهایت عدالت در اون ذات بی نهایت(که ما اسم این به وجو آورنده رو گذاشتیم خدا)وجود داره دقت کنید بی نهایت عدالت پس اون ذات بی نهایت باید به هرحال عدالت رو در نهایت بین همه رعایت کنه خب حالا یه سوال اگه بعضیا مثل آدمای ظالمی که این همه آدم روکشتن یه بار با اعدام کشته بشن کشتن اون هم آدم جبران میشه؟؟ کشتن اون ظالم،ظلمی که نسبت خود کسایی کشتشون و خانواده هاشون کرد جبران میشه؟؟ جواب نه هست پس قطعا باید در جایی دیگه عدالت به صورت کامل اجرا شه خب مسلمان ها طبق عقایدشون اسم این مکان که مواخذه صورت می گیره گذاشتن قیامت باور کنید هر چی مسلمونا میگن بنیاد های عظیم علمی فلسفی داره خب اینم اثبات عقلی و منطقی صد در صدی قیامت یا همون به اصطلاح بهشت و جهنم. برای مثال یه چیز علمی مسلمونها رو میگم مسلمونا تو احکامشون اینو دارن که اگه دارید جایی مثل دستشویی میرید در ورود با پای چپ وارد بشید و در خروج با پای راست ولی وقتی میخواین وارد جاهایی مثل مسجد یا خونه بشید در ورود با پای راست وارد بشید و در خروج با پای چپ حالا دلیلش دانشمندا کشف کردن که اگه آدم موقع سکته کردن پای چپش جلو باشه به عقب پرت میشه ولی اگه پای راستش جلو باشه به جلوپرت میشه حالا اگه ما این حکم رو رعایت کنیم اگه در موقع ورود به دستشویی با پای چپ وارد شیم اگه همونجا سکته کردیم به جای این که با سر بریم تو توالت میوفتیم تو خونه و حال بقیه رو موقع بلند کردن جسدمون بهم نمی زنیم و در موقع خروج هم اگه با پای راست خارج شیم بازهم به جای افتادن تو دستشویی میوفتیم تو خونه و جاهایی مثل مسجد و خونه ی خودمون هم روند سکته رو خودتو تشخیص بدین دیگه حالا اینو دقت کنید اسلام 1400 سال پیش اینو گفته بود پس بیاین به دینی روی بیاریم که خدا توشه و انسان های خوبی مثل ام حسین علیه السلام داره و برای ورود به دین اسلام هم خوندم که باید بگی اشهد ان لا اله الا الله و بعدش بگی اشهدان محمد الرسول الله همین خب در پناه حق باشید یاعلی و خداحافظ

م.م در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۳:

باسلام خدمت دوستان ارجمند
همه میدانیم که خیام ، هم حکیم بزرگی بوده و هم ریاضیدانی بزرگ . فردی با این خصوصیات ارزشمند هیچگاه بدون نشان دادن یا باز کردن راه فرار ، آژیر خطر را بصدا در نمی آورد .
اگر یافته متفکر باطل شمرده شود پس انسان ، برای کشف فلسفه وجودی خود جز از طریف تفکر از چه ابزاری باید استفاده کند ؟
اگر در این رباعی راهکاری برای چگونگی رسیدن به راه واقعی ارائه میشد آنگاه میپذیرفتیم که رباعی مورد بحث از حکیم عمر خیام است .
وگرنه در انتساب آن به شخصیتی اندیشمند همچون ایشان باید پرهیز کرد .
آخه اینکه نشد کار که تمام اندیشه های بشر را گوتری ببریم تو سطل زباله ! و فقط با شک بگیم می ترسیم همه غلط باشن!

رها در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۳۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب اول در سیرت پادشاهان » حکایت شمارهٔ ۳:

با سلام و درود. در بیت:
هر پیسه گمان مبر نهالی
باشد که پلنگ خفته باشد
پیسه در لغتنامه ی دهخدا به معنای هر چیز خال خال می باشد و نهالی به معنای دشک یا تشک.
مفهوم شعر بدین صورت است که هرچیز خال خالی را دشک نپندارید شاید که پلنگ خوابیده باشد(اشاره به رعایت شرط احتیاط در هر کاری) و صحیح است و از لحاظ معنا و وزن متناسب است.
"هر بیشه گمان مبر که خالی ست" به نظر صحیح نمی رسد.

علی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، جمعه ۲ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۰:۲۹ دربارهٔ عمان سامانی » گنجینة الاسرار » بخش ۶:

طالب
لغت‌نامه دهخدا
طالب . [ ل ِ ] (ع ص ) جوینده . جویا. جویان . خواهنده . خواهان . خواستار. خواستگار. خواهشمند. طلبکار. (منتهی الارب ). طلوب . مُلتمس . ج ، طالبون ، طالبین ، طُلاّب ، طلب ، طلبه و طُلَّب
تعینات
لغت‌نامه دهخدا
تعینات . [ ت َ ع َی ْ ی ُ ] (اِ) چیزهای مخصوص و حصه ها و بهره ها. || حق خدمت و حق زحمت و خدمت و منصب . (ناظم الاطباء).
باخت
لغت‌نامه دهخدا
باخت . (مص مرخم ، اِ) از مصدر باختن . مقابل برد: برد و باخت . مغلوبیت در قمار. غرم . زیان . خیبت : برد قمار باخت است . آخر این باخت ... از بهر برد... بود. (کتاب المعارف ).
مطلوب
لغت‌نامه دهخدا
مطلوب . [ م َ ] (ع ص ) خواسته و جسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جسته و خواهش کرده . (آنندراج ). خواسته از حق و جز آن . ج ، مطالیب . (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). درخواست شده و تجسس شده و طلب شده و خواهش شده و تقاضاشده و لازم شده و ضرورشده و احتیاج داشته شده و هر چیز آرزوشده و خوش آیند و مرغوب . مقصود و میل و خواهش . (ناظم الاطباء)
نیست
لغت‌نامه دهخدا
نیست . (فعل ) نه هست . نه است . فعل منفی مفرد غایب . مقابل هست و است
|| (حامص ) عدم . نیستی . مقابل هست
فنا
لغت‌نامه دهخدا
فنا. [ ف َ ] (از ع ، اِمص ) نابودی . (یادداشت مؤلف ). فناء. (فرهنگ فارسی معین )
مقام فنای فی الله در عرفان

بحث گم کردن ذات به مراحل بالای عرفان و مقام فنای فی الله اشاره دارد. عارف در سلوک خود به جایی می رسد که غیر حق را نمی بیند و خواسته های خود را در خواسته های خداوند گم می کند و فانی در اراده خداوند و انجام خواست خدای متعال می گردد. این به این معنا نیست که کار و زندگی خود را رها می کند و روابط اجتماعی ندارد. بلکه در تمامی کارها و روابط خود خدا را در نظر می گیرد و در جهت کسب رضایت او گام برمی دارد.
توضیح بیشتر درباره مقام فنا در عرفان اسلامی:
فنا در لغت به معنای عدم و نیستی است و معنای آن آنچنان واضح است که اهل لغت برای توضیح آن یا به ذکر مترادفش یعنی عدم اکتفا کرده یا آن را با ضدش، یعنی بقا معرفی کرده اند. هر چند ممکن است این دو معنای فنا به ظاهر متفاوت به نظر آیند، زیرا بقا در مقابل تغییر و تحول مطرح می شود و عدم به معنای نیستی محض است، لیکن هردو یک امر را قصد کرده اند، زیرا بقا گاهی به معنای ثَبات است که در این صورت ضد آن تحول است و گاهی به معنای استمرار وجود خاص، ثابت باشد یا متغیر، که در این صورت ضد آن عدم و نابودی است. و به نظر می رسد که در اینجا معنای دوم اراده شده است. از این جهت در کتاب های لغت که به ریشه کلمات پرداخته اند، اصل معنای فنا را انقطاع دانسته اند.
از اینجا روشن می شود که فنا هر چند نیستی و نابودی است، میان آن و عدم، عموم و خصوص مطلق برقرار است، زیرا موارد عدم ازلی را شامل نمی شود و تنها موارد عدم بعد از وجود را در برمی گیرد. از این رو تعریف فنا به عدم، از باب تعریف خاص به عام است و شاید از این جهت بعضی از لُغویان از این تعریف عدول کرده و آن را با ضدش، یعنی بقا تعریف کرده اند که این هم همانطور که ملاحظه کردیم مشکل خاص خودش را دارد. به نظر می رسد بهترین معنای فنا همان انقطاع است که در زبان فارسی کلمه «نابودی» همان را می رساند، زیرا «نابودی» در مورد چیزی معنا می دهد که قبلاً موجود بوده است.

الف دال در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۵۳:

چرا شعر نصفه است؟ این غزل صائب بسیار بلند تر هست، لطفا شعر کامل را بگذارید.

مهدی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۷ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۰:

آنجا که شاعر میگوید:
چو زاغ شب به جابلسا رسید از حد جابلقا
برآمد صبح رخشنده، چو از یاقوت عنقایی
میتوان به آگاهی ناصرخسرو از کردی بودن زمین رسید

محسن در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۳۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱۲:

در جواب آزاده
توی سه بیت اول میگه هر وقت خوشی دیدید شکر کنید تا در اثر شکر خوشی بیشتری ببینید و در چهار بیت آخر میگه اگر هم تلخیی وارد زندگی شما شد باز هم بخندید و شاکر باشید تا از اون تلخی اثری در دلتون باقی نمونه در آخر میگه حتی یک لحظه هم از تلخی در گوش خودتون یا کس دیگه‌ای نجوا نکنید چون گوش فلک وفادار نیست و همه جارو از اون تلخیه شما پر میکنه

مرتضی در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۴۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸:

هر چند که رشته من ادبیات نیست و اقتصاد خوندم ولی در پاسخ به توضیحات یکی از عزیزان که گفته ننگ نام دسته نه ننگ و نام؛ اینکه این دو کلمه در feedback به مصرع قبل، مکمل معنی آن هست یعنی:
گر چه بدنامیست نزد عاقلان
ما نمی‌خواهیم ننگ و نام را
معنی مصرع دوم در واقع: ما هم ننگ و هم شهرت رو نمیخواهیم بوده

کاملیا در ‫۵ سال و ۵ ماه قبل، پنجشنبه ۱ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۹۷:

با پوزش این پاسخ به محسن گرامی بود نه امیر.

۱
۲۱۱۸
۲۱۱۹
۲۱۲۰
۲۱۲۱
۲۱۲۲
۵۵۰۴