صالح در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۵۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۵:
مصرع آخر را شاملو نوشته است:
در این باغ ار خدا خواهد، در این پیرانه سر حافظ
نشیند بر لب جوی و سروی در کتار آرد!
که معنی بهتر و دقیقتری دارد.
Behrouz در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۴۸:
خدارو شکر
الحمدلله
ماریا در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۴:۰۶ دربارهٔ ناصرخسرو » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۴:
این شعر توسط پرواز همای در آلبوم سربازان خوانده شده، من نتوانستم اضافه کنم، دوستانی که با شیوه افزودن آهنگ آشنایی دارند، انجام دهند، با سپاس
سعید رادفر در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۳:۵۰ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۷ - در نصیحت فرزند خویش محمد:
افرین روفیا. خوب گفتی
رضا زندمنفرد در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۵۸ دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۲۱:
هر چند دیدگاه خیامی صادق هدایت را نمی توان نادیده گرفت ولی به نظر می آید که هدایت قدری از خیام هم فراتر می رو. خیام اعتقاد دارد که : فردا که ازین دیر فنا درگذریم/ با هفت هزارسالگان سر به سریم اما هدایت معتقد است که همین امروز هم با هزارسالگان سر به سریم.
غزال در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۷ - مکر کردن مریدان کی خلوت را بشکن:
در بیت نُهُم هم باید آورده شود :گوش ما هوشست، چون “گویا تویی”
نه اینکه “گویا توی”
غزال در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۲۷ - مکر کردن مریدان کی خلوت را بشکن:
در بیت نُهُم هم باید آورده شود :گوش ما هوشست، چون "گویا تویی"
نه اینکه "گویا توی"
فرید در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
اجرای این شعر توسط خانم جسیکا کنی
بهزاد در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱:
در مورد کامنت پیشین رجوع کنید به :
پیوند به وبگاه بیرونی/
بهزاد در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱:
به نظر جلال خالقی مطلق کل روایت پادشاهی گرشاسب الحاقی است و چون در دستنویس لندن 675 آمده مصححان چاپ مسکو نیز بدون تحقیق آن را آورده اند. اما در دستنویس های فلورانس 614،دستنویس استانبول 731،دستنویس لندن 891 نیست و در ترجمهء بنداری هم نیامده است.
چون خبر مرگ زو طهماسپ به توران میرسد،پشنگ پسرش افراسیاب را دوباره به جنگ ایران میفرستد:
به ترکان خبر شد که زو در گذشت بران سان که بد تخت بیشاه گشت پرآواز شد گوش از این آگهی که بیکار شد تخت شاهنشهی پیامی بیامد بکردار سنگ به افراسیاب از دلاور پشنگ که بگذار جیحون و برکش سپاه ممان تا کسی بر نشیند به گاه
بعد از مرگ زوطهماسب بیت هایی وجود دارد که گویای این است که تخت ایران از شاه تهی است و پشنگ افراسیاب را با شتاب به ایران میفرستد تا پیش از آنکه کسی به تخت نشیند بر ایران پیروز گردد. درحالیکه اگر پس از زو پسری به نام گرشاسپ به پادشاهی رسیده بود،دیگر این بیتها بیمعنی بود
تنها خراسانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
حافظ همچون بازی زیبا بر شانه باری تعالی...
تصحیح می کنم.
تنها خراسانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم
حافظ چقدر استادانه به نظم درآورده...
رسم این گونه است که پلکان باز—پرنده زیبای شکاری که قدرت دید ش از فاصله پروازی سه هزار متر ی است—را برای تربیت می دوزند. بعد از طی مراحلی خاص باز (قوش کفتری)آنچنان تربیت سرور خود می شود که اگر چندین سال هم.بگذرد ، تنها بر شانه صاحب خود می نشیند.
حافظ همون بازی شکاری زیبا ،چشمان بر دوخته و تنها بر شانه بازی تعالی نشسته و این گونه غزل سرایی نی نما ید...
(تیمور میرزا حسام الدوله از بزرگترین بازشناسان جهان و باز یازان عصر ناصرالدین شاه است. کتابی دارد بنام باز نامه ناصری که علاقمندان می توانند برای اطلاعات به این کتاب مراجعه نمایند.)
کامیاب در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:
ظِلّ مَمدودِ خم زلف تواَم بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شی
ایهام :
زلف پر پیچ و خم و سیاه معشوق در باد
2-سایه معشوق و زلف ممدود و سیاهش بر سر عاشق
رضا در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
درود بر عزیزان
به این موضوع باید فکر کرد که آیا اساسا شعر حافظ نیاز به تفسیر داره ؟
اگر نیاز به تفسیر داره چرا خود آن بزرگوار تفسیری بر اشعار خودش نداده که از همه لایق تر بوده به این مهم
دوم اینکه چرا باید چیزی بنویسه که نیاز به تفسیر داشت باشه
شخصا معتقدم که شعر حافظ باید به خواننده نازل باشه
اصولا آن کس که خبر شد خبری باز نیامد...
رحمت در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
ای خطبه تو تبارک الله
منظور از خطبه یعنی چه؟؟؟
مهدی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
تفسیر ها دوستان قشنگ و گاهی نزدیک به حقیقت.
اما و اما تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
این ابیات دروس مراحل طریقت عرفان است که درک حقیقت آن نیازمند اهل طریق بودن هست.
یعنی در واقع داره می گه که در مسیر طریقت، یه نفر باید گل باشه و یک نفر گلاب یک نفر رو بهش جام می میدن یک نفر را بهش خون دل هرکدام یک امتحان است و یک درس و مهم ترین نقطه رضا بودن از اون داده الهی . در مصرع اول داره میگه وقتی که ناراضی باشی کی میشه که بتونی تراوش ها و آگاهی های عرفانی داشته باشیم یعنی وقتی که ناراضی باشیم نمی تونیم به مقامات بالاتر برسیم و بعد خودش میگه یک نکته گفتیم از این معنی. من به شخصه با این غزل یکی از در های معنوی و گره های معنوی برام گشوده شد
شما اگر نگاه کنید در این بیت هم در بیت های بعدی هم به این نکته اشاره می کنند که اگر حسود و غیره هم اطرافتون زیاده شما از کجا می دونید که این شاید نشانه ای باشد و خیر شما در این باشد و در کل به این نتیجه یکی از دوستان گفتند جبر و و رضامندی از مسیری که خدا در راهت قرار داده یکی از مقامات عرفانی است رو گوشزد میکنه که به اون مقام مقام تسلیم و رضا گفته میشه و مخصوصا دمای که در مسیر خیر حرکت می کنند
تنها خراسانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
چقدر زیباست ...
رضا قرایی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۸:
دل بود از تو جسته جان بود از تو رسته
غزلیات شمس، محمدرضا شفیعی کدکنی
مهدی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
س ، م عزیز...
شاید منظور شاه نعمت الله اینه که سیاره زهره واسطه وصال و در هم آمیختن خورشید (استعاره از مرد) و ماه (استعاره از زن) در لحظه غروبه بطوریکه روز و شب در هم در می آمیزند... عطارد هم خواجه دیوان برای ثبت این واقعه هست... در ادامه میگه ماه همانند زنی زیبا و آرامش بخش و روح افزا ظاهر میشه... به نظر من این شاهکار یعنی ترکیب کردن علم نجوم با عناصر وجودی نفس انسان و به تصویر کشیدن عشق و وصال و مفاهیمی همچون آرامش و روح افزایی در فضایی عارفانه واقعا تحسین برانگیزه...
بهنام در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۰: