بهزاد در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۳ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱:
در مورد کامنت پیشین رجوع کنید به :
پیوند به وبگاه بیرونی/
بهزاد در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گرشاسپ » بخش ۱:
به نظر جلال خالقی مطلق کل روایت پادشاهی گرشاسب الحاقی است و چون در دستنویس لندن 675 آمده مصححان چاپ مسکو نیز بدون تحقیق آن را آورده اند. اما در دستنویس های فلورانس 614،دستنویس استانبول 731،دستنویس لندن 891 نیست و در ترجمهء بنداری هم نیامده است.
چون خبر مرگ زو طهماسپ به توران میرسد،پشنگ پسرش افراسیاب را دوباره به جنگ ایران میفرستد:
به ترکان خبر شد که زو در گذشت بران سان که بد تخت بیشاه گشت پرآواز شد گوش از این آگهی که بیکار شد تخت شاهنشهی پیامی بیامد بکردار سنگ به افراسیاب از دلاور پشنگ که بگذار جیحون و برکش سپاه ممان تا کسی بر نشیند به گاه
بعد از مرگ زوطهماسب بیت هایی وجود دارد که گویای این است که تخت ایران از شاه تهی است و پشنگ افراسیاب را با شتاب به ایران میفرستد تا پیش از آنکه کسی به تخت نشیند بر ایران پیروز گردد. درحالیکه اگر پس از زو پسری به نام گرشاسپ به پادشاهی رسیده بود،دیگر این بیتها بیمعنی بود
تنها خراسانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
حافظ همچون بازی زیبا بر شانه باری تعالی...
تصحیح می کنم.
تنها خراسانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۰۷ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
بر دوخته ام دیده چو باز از همه عالم
حافظ چقدر استادانه به نظم درآورده...
رسم این گونه است که پلکان باز—پرنده زیبای شکاری که قدرت دید ش از فاصله پروازی سه هزار متر ی است—را برای تربیت می دوزند. بعد از طی مراحلی خاص باز (قوش کفتری)آنچنان تربیت سرور خود می شود که اگر چندین سال هم.بگذرد ، تنها بر شانه صاحب خود می نشیند.
حافظ همون بازی شکاری زیبا ،چشمان بر دوخته و تنها بر شانه بازی تعالی نشسته و این گونه غزل سرایی نی نما ید...
(تیمور میرزا حسام الدوله از بزرگترین بازشناسان جهان و باز یازان عصر ناصرالدین شاه است. کتابی دارد بنام باز نامه ناصری که علاقمندان می توانند برای اطلاعات به این کتاب مراجعه نمایند.)
کامیاب در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۹:۱۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵۷:
ظِلّ مَمدودِ خم زلف تواَم بر سر باد
کاندر این سایه قرار دل شی
ایهام :
زلف پر پیچ و خم و سیاه معشوق در باد
2-سایه معشوق و زلف ممدود و سیاهش بر سر عاشق
رضا در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۸:۵۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷:
درود بر عزیزان
به این موضوع باید فکر کرد که آیا اساسا شعر حافظ نیاز به تفسیر داره ؟
اگر نیاز به تفسیر داره چرا خود آن بزرگوار تفسیری بر اشعار خودش نداده که از همه لایق تر بوده به این مهم
دوم اینکه چرا باید چیزی بنویسه که نیاز به تفسیر داشت باشه
شخصا معتقدم که شعر حافظ باید به خواننده نازل باشه
اصولا آن کس که خبر شد خبری باز نیامد...
رحمت در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۲۹ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱ - به نام ایزد بخشاینده:
ای خطبه تو تبارک الله
منظور از خطبه یعنی چه؟؟؟
مهدی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۷:۰۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:
تفسیر ها دوستان قشنگ و گاهی نزدیک به حقیقت.
اما و اما تا نشوی خاک درش در نگشاید به رضا
این ابیات دروس مراحل طریقت عرفان است که درک حقیقت آن نیازمند اهل طریق بودن هست.
یعنی در واقع داره می گه که در مسیر طریقت، یه نفر باید گل باشه و یک نفر گلاب یک نفر رو بهش جام می میدن یک نفر را بهش خون دل هرکدام یک امتحان است و یک درس و مهم ترین نقطه رضا بودن از اون داده الهی . در مصرع اول داره میگه وقتی که ناراضی باشی کی میشه که بتونی تراوش ها و آگاهی های عرفانی داشته باشیم یعنی وقتی که ناراضی باشیم نمی تونیم به مقامات بالاتر برسیم و بعد خودش میگه یک نکته گفتیم از این معنی. من به شخصه با این غزل یکی از در های معنوی و گره های معنوی برام گشوده شد
شما اگر نگاه کنید در این بیت هم در بیت های بعدی هم به این نکته اشاره می کنند که اگر حسود و غیره هم اطرافتون زیاده شما از کجا می دونید که این شاید نشانه ای باشد و خیر شما در این باشد و در کل به این نتیجه یکی از دوستان گفتند جبر و و رضامندی از مسیری که خدا در راهت قرار داده یکی از مقامات عرفانی است رو گوشزد میکنه که به اون مقام مقام تسلیم و رضا گفته میشه و مخصوصا دمای که در مسیر خیر حرکت می کنند
تنها خراسانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۶:۴۶ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰:
بردوختهام دیده چو باز از همه عالم
تا دیده من بر رخ زیبای تو باز است
چقدر زیباست ...
رضا قرایی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۵:۰۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۹۸:
دل بود از تو جسته جان بود از تو رسته
غزلیات شمس، محمدرضا شفیعی کدکنی
مهدی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۵۰ دربارهٔ شاه نعمتالله ولی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹:
س ، م عزیز...
شاید منظور شاه نعمت الله اینه که سیاره زهره واسطه وصال و در هم آمیختن خورشید (استعاره از مرد) و ماه (استعاره از زن) در لحظه غروبه بطوریکه روز و شب در هم در می آمیزند... عطارد هم خواجه دیوان برای ثبت این واقعه هست... در ادامه میگه ماه همانند زنی زیبا و آرامش بخش و روح افزا ظاهر میشه... به نظر من این شاهکار یعنی ترکیب کردن علم نجوم با عناصر وجودی نفس انسان و به تصویر کشیدن عشق و وصال و مفاهیمی همچون آرامش و روح افزایی در فضایی عارفانه واقعا تحسین برانگیزه...
علی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۰۳:۴۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:
دوستان این ابوالفضل ها رو جدی نگیرید. من خودم یه دادش دارم حتی شعرای سعدی که عشق زمینی هست رو کلمه های هجر و فراقشو به امام زمان نسبت میده!
پ تا در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۳:۲۹ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶:
اگر زنده شود و نظرات ما را بخواند خود خنده میکند که تا چقدر ریز بین و جزئی نگر هستیم. و ورای شعر وی مفهوم میتراشیم و معنا گردانی میکنیم، آن یکی گوید از واقعه کربلا و آن یکی از درد معشوق.
در کل هر شعر دو معنا و مفهوم دارد یکی افقی که همان بیت محسوب میشود و دیگری معنا و مفهوم عمودی ؛ یعنی معنای ابیات در ارتباط با هم.
شاید آن دو بیت را بشود به واقعه کربلا ربط داد ولی مفهوم کلی شعر از بی وفایی معشوق است، و به قول دوستان سعی نکنیم به شعرها مذهب بخورانیم.
پ تا
آذر در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۱:۲۰ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۲ - داستان آن پادشاه جهود کی نصرانیان را میکشت از بهر تعصب:
آذر ،خانم معلم جغرافیا از اراک نوشته:
با سپاس از مولانا ( به دور از هر افراط و خودباختگی)و با تشکر از دست اندرکاران سایت گنجور و امتنان از شما فرهنگ دوستان و قدردانی ویژه از آقای فرهاد به خاطر معنی هاشون .واقعا احساس مسئولیت ایشان ستودنی است .بهروزی همگان را خواهانم
علی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۲۰:۳۶ دربارهٔ عطار » تذکرة الأولیاء » بخش ۹۶ - ذکر امام محمد باقر علیه الرحمه:
----------------------------------------------
حجت ، در لغت عبارت است از هر آنچه که صلاحیت دارد در استدلال بر ضد خصم به آن تمسک و به وسیله آن علیه دیگری احتجاج شود به بیان دیگر ، هر آن چیزی که سبب غلبه و پیروزی بر خصم گردد، در لغت حجت نامیده می شود. برخی از اصولی ها حجیت در باب قطع و ظن را به معنای لغوی آن گرفته و برخی دیگر آن را نپذیرفته اند .
معاملت
لغتنامه دهخدا
معاملت . [ م ُ م َل َ / م ُ م ِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) معاملة. معامله . رجوع به معاملة شود. || خرید و فروش . دادوستد.سوداگری
برهان، نوعی استدلال است که صورت آن از شکلهای معتبر قیاس خصوصاً شکل یکم و مادهٔ آن هم باید از قضیههایی تشکیل شود که درستی شان قطعی باشد.
ارباب
لغتنامه دهخدا
ارباب . [ اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ رَب ّ. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). رجوع به رَب ّ شود. خدایان . پروردگاران : و لایأمرکم أن تتخذوا الملائکة والنبیین أرباباً... (قرآن 80/3)؛ و شما را امر نمیکند که ملائکه و پیامبران را به خدائی بگیرید. یا صاحبی السجن أارباب متفرقون خیر أم الله الواحد القهار. (قرآن 39/12)؛ ای دو رفیق زندانی من آیا خدایان متعدد بهترند یا خدای واحد قهار. || دارندگان . صاحبان .
- ارباب انواع ؛ اصنام عقلیه . مُثُل . امامان . امثله ٔ علیا. صواحب الطلسمات .
احفاد
لغتنامه دهخدا
احفاد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ حافِد و حَفَد. دختران . || فرزندزادگان . نبیرگان . نبسه گان اولاد : راه اولاد و احفاد او بازدادند تا بتعهد او قیام می نمودند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). تیر چرخی ... بیک پسر جغتای رسید که محبوب ترین احفاد چنگیز بود. (جهانگشای جوینی ). || یاران . خادمان .
کنیت
(کُ یَ) [ع. کنیه] (اِ.) نک کنیه، لقب.
دقایق
لغتنامه دهخدا
دقایق . [ دَ ی ِ ] (ع اِ) دقائق . ج ِ دقیقه . رجوع به دقیقه و دقائق شود.
دقایق الحِکَم ؛ نکته های باریک حکمت ها : بدین تقرب کاندر حقایق العلوم و دقایق الحکم از این هشیار امیر و بیدار ملک دید... شاد شدم . (جامع الحکمتین ص 17).
باهر
فرهنگ فارسی معین
(هِ) [ ع . ] (ص .) 1 - روشن ، تابان . 2 - آشکار، هویدار.
زاهر
لغتنامه دهخدا
زاهر. [ هَِ ] (ع ص ) رنگ درخشان و صاف . (المنجد). روشن و صاف . (فرهنگ نظام ). روشن و بلند. (آنندراج ). تابان . درخشان و روشن . نورانی . منور. (ناظم الاطباء)
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقَیٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
کار دین به اجبار نیست، تحقیقا راه هدایت و ضلالت بر همه کس روشن گردیده، پس هر که از راه کفر و سرکشی دیو رهزن برگردد و به راه ایمان به خدا گراید بیگمان به رشته محکم و استواری چنگ زده که هرگز نخواهد گسست، و خداوند (به هر چه خلق گویند و کنند) شنوا و داناست.
طاغوت در اسلام، به معنی هر آن چیز یا کسی است که به جای خداوند در جایگاه پرستش قرار گیرد.
طبق این تعریف، جز خدا هر معبودی همچون: شیطان، بتها، یا هر مصداق دیگری طاغوت محسوب میشود.
واژهشناسی[ویرایش متنی]
دربارهٔ ریشهٔ واژهٔ طاغوت و عربی یا معرب بودنش اختلاف نظر هست.
لغتنامههای عربی و مفسران، طاغوت را صیغهٔ مبالغه دانستهاند به معنی کسی که بسیار «طُغیان» کند. طغیان نیز به معنی سرکشی از حد و تجاوز و شرانگیزی معرفی شدهاست.
برخی زبانشناسان طاغوت را دخیل از زبانهای دیگر دانستهاند، مانند عربیشدهٔ «تحوت» خدایگان مصری، یا «طعوت» به معنی بت که در تلمود بابلی آمدهاست.
اوراد
لغتنامه دهخدا
اوراد. [ اَ ] (ع اِ) ج ِ وَرْد. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به ورد شود. || ج ِ وِرْد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (المنجد) (اقرب الموارد). دعایی که بوقت معین خوانند. (آنندراج ) (غیاث اللغات ) : اسباب معیشت ساخته و به اوراد و عبادات پرداخته . (گلستان ).
بایست
لغتنامه دهخدا
بایست . [ ی ِ ] (مص مرخم ، اِ) ضروری . محتاج ٌالیه . دربایست . (برهان قاطع) (آنندراج ) (هفت قلزم ). ضرورات . حاجت . نیاز. (شرفنامه ٔ منیری ). لزوم . (از فرهنگ شعوری ج 1 ورق 152). اندروا. دروا. تلنگ . اوایا. (شرفنامه ٔ منیری ). قابل لزوم چیزی . (غیاث اللغات ). برابر نابایست
غنودن
[غُ دَ] (مص) به خواب اندرشدن. (فرهنگ اسدی نخجوانی). خواب رفتن و چشم از خواب گرم کردن. (فرهنگ اوبهی). در خواب شدن. (برهان قاطع). خواب گران کردن. (آنندراج) (انجمن آرا). خواب کردن. (فرهنگ رشیدی). مژه گرم کردن. خواب سبک کردن. چرت زدن. پینگی. غنویدن. (برهان قاطع) (فرهنگ رشیدی). اِخفاق. خُفوق. (منتهی الارب). سِنَه. (ترجمان القرآن تهذیب عادل) (دهار). نُعاس. (دهار) (تاج المصادر بیهقی). اغتماض. (صراح) (منتهی الارب). سُبات.
فصیح
لغتنامه دهخدا
فصیح . [ ف َ ] (ع ص ) زبان آور. (منتهی الارب ). دارای فصاحت : رجل فصیح . (از اقرب الموارد) : وزیر پرسید که امیران را چون ماندید؟... دانشمند به سخن آمد و فصیح بود. (تاریخ بیهقی ).
تطویل
لغتنامه دهخدا
تطویل . [ ت َطْ ] (ع مص ) دراز و فروهشته کردن رسن ستور را در چراگاه و چنین است «طول فرسه ». (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دراز کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). دراز نمودن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) :
قصه کوته بهست از تطویل .
ابوحنیفه ٔ اسکافی (از تاریخ بیهقی چ ادیب ص 388).
و سرگذشت او بسیار است و در این کتاب بیش از این تطویل نتوان کردن . (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 83). و تطویل از حد می گذرد. (کلیله و دمنه ). || زمان دادن .(تاج المصادر بیهقی ). مهلت دادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (اصطلاح عروض ) بعضی عروضیان عجم بر ترفیل حرفی زیادت کرده اند در شعر پارسی و آن را تطویل نام نهاده و مستفعلان کرده ... (المعجم فی معاییر اشعار العجم چ مدرس رضوی ص 41). || (اصطلاح معانی بیان ) زائد بودن لفظ است بر اصل مقصود. (از تعریفات جرجانی ) (از کشاف اصطلاحات الفنون ).
در دین اسلام بیشتر کلمات احترام توسط شیعیان و به زبان عربی به کار برده میشود که عقاید خاص خود را در احترام به درگذشتگان دارند و احترام زیادی برای امامان و اولیاء قائل هستند.
کلمه «حضرت» در اول نام تمامی پیامبران و امامان شیعه و بعضی از برگزیدگان مذهبی ادا و نوشته میشود که به معنای لغت: حضور و قرب میباشد.
پسوند «صلی الله علیه و آله و سلم» به شخص پیامبر اسلام محمد اطلاق میگردد که به معنای: «خداوندا درود فرست بر محمد و خاندان او» است . مخفف این پسوند در داخل پرانتز به صورت (ص) نوشته میشود.
پسوند «علیه السلام» برای احترام به مقام تمامی پیامبران و امامان شیعه بکار برده میشود که به معنای: «درود بر او» است. مخفف این پسوند به صورت (ع) نوشته میشود.
«سلام الله علیها » برای احترام به مقام بزرگان اناث مذهبی استفاده میشود. مانند فاطمه دختر پیامبر اسلام و خدیجه همسر وی و زینب دختر علی امام اول شیعیان و امامزادگان بانو که مخفف آن (س) میباشد.
«عجل الله تعالی فرجه الشریف» کلماتی خاص، منحصر مهدی امام دوازدهم شیعیان است که اعتقاد دارند وی زنده است و در آخرالزمان ظهور میکند و هنگام بکار بردن نام وی از خداوند میخواهند که ظهور وی را زود و نزدیک نماید. (عج) پسوند مخفف است.
«رضوان الله تعالی علیه» به معنای «خشنودی خدای متعال بر او باد» و «قدس سره الشریف» به معنای: «خاک مزار او مقدس است» احترام نسبت به یک عالم و بزرگ دینی که از دنیا رفته میباشد. در ایران این عنوان برای شخص روحالله خمینی و بعضی مراجع تقلید بکار میرود.
«مدظله العالی» عبارتی ست به معنای «سایه بلند او طولانی و مستدام باد» که برای رهبران دینی و مراجع تقلید در قید حیات به کار میرود.
«رحمة الله علیه» به معنی: «رحمت خدا بر او باد» برای ادای احترام نسبت به اموات مسلمین و طلب آمرزش و مغفرت برای آنان ادا میشود.(ره) مخفف این عبارت میباشد.
«رَحِمَهُ الله» به معنی «خداوند او را رحمت کند» است.
《حفظه الله》 به معنی خداوند او را حفظ کند
اهل سنت[ویرایش]
«رضی الله عنه» عبارتی ست که اهل سنت هنگام بردن نام خلفای راشدین (ابوبکر، عمر، عثمان و علی) و صحابه پیامبر اسلام مانند (سلمان، مقداد) اضافه مینمایند که به معنای «خداوند از او راضی باشد» است. البته بسیاری از اهل تسنن وقتی که نام علی را میبرند «کرم الله وجهه» به معنای: «خداوند مقامش را ارجمند کند» نیز میگویند.
اهل سنت به پیامبر اسلام (صلی الله علیه وسلم) هم میگویند که به خود شخص پیامبر اختصاص دارد و نه به اهل بیت. آنان به انبیاء (علیه صلاةوالسلام)هم میگویند.
اسلاف
لغتنامه دهخدا
اسلاف . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ سَلَف .پدران پیشین . قدماء. اقدمین . پیشینگان . (غیاث ). گذشتگان . (زمخشری ). درگذشتگان . مقابل اخلاف
حشرنا
معنی حَشَرْنَا: گرد آوردیم(کلمه حشر به معنای بیرون کردن و کوچ دادن قومی از قرارگاهشان به زور و جبر است)
غزال در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۱۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرفنامه » بخش ۴۴ - مناظرهٔ نقاشان رومی و چینی:
درود به شما، دوستان کسی هست بدونه این داستان مربوط به چه دورانی هست و پادشاهی که رومیان و چینیان را امتحان میکند اهل چه کشوریست در این داستان؟
عبدالحسین سبحانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۲ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۳:
احتمالا بیت سوم از آخر به اینطور درست باشد:
دلدار رفت و من را بیوداع سوخت
یارب چه برق بر من آتش به جان گذشت
عبدالحسین سبحانی در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۹:۰۰ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۴۳:
احتمالا لیست سوم از آخر به اینطور درست باشد:
دلدار رفت و من را بیوداع سوخت
یارب چه برق بر من آتش به جان گذشت
محمد در ۵ سال و ۵ ماه قبل، دوشنبه ۵ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۸:۵۴ دربارهٔ کمال خجندی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲۸:
ظاهرا مصرع اول اشتباه نوشته شده، «میم» درست است که به اشتباه «بیم» نوشته شده.
فرید در ۵ سال و ۵ ماه قبل، سهشنبه ۶ اسفند ۱۳۹۸، ساعت ۱۱:۱۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۰: