گنجور

حاشیه‌ها

فرهاد انوریان در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۱۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۱:

به عقیده این حقیر، این غزل حافظ را میتوان به عنوان منتخبی از بهترین اشعار حافظ در وصف خالق و عبادت مخلوق توصیف نمود

با سلام حضور همه حافظ دوستان و اهل معرفت

میخواهم منظور و سخنم را با شعر خود حافظ شروع کنم آنجا که میگوید: 

   قدر مجموعه گل مرغ سحر داند و بس           که نه هر کو ورقی خواند معانی دانست 

جسارتا درخواستی داشتم از همه کسانیکه تا بحال نظراتشان را ارائه داده و آنانکه نیت بر نظر دادن به اشعار حافظ دارند: 

از آنجائیکه این گنجینه ای است یگانه در کل عالم هستی که به دست ما ایرانیان افتاده و موجب سربلندی و افتخار ماست، تمام ادیبان و شاعران همه ملل با آن آشنایی دارند و بعضا آثار خود را از این شاعر الهام گرفته اند حتی برای درک اشعار وی به یادگیری زبان فارسی پرداخته اند( 1). از فرصتی که برایمان فراهم شده به نیکی استفاده کنیم و هر تراوش ذهنی را در اینجا منعکس نکنیم. هر تفکری را ابتدا بررسی و سپس اقدام به ثبت نماییم چرا که بر افکار و اذهان کسانی که هیچ آشنایی قبلی نداشته اند تاثیر گذار خواهد بود.

مثلا در بیت : صوفیان جمله حریفند و نظر باز ولی           زین میان حافظ دلسوخته  بدنام افتاد

 حافظ را واقعا بدنام خطاب کرده اند در حالیکه حافظ در واقع هرگز به هیچ دلیل بد نام نشده و در اینجا معنی آن کاملا برعکس، و به معنای  خوشنامی و شهرت میباشد ولی حافظ به رسم شکسته نفسی با این کلمه عنوان میکند و هر کس آگاهی کامل به نه فقط اشعار بلکه خود حافظ داشته باشد متوجه می شود معنی کامل آن چنین است : 

همه صوفیان ( عارفان و حتی انسان ها) عاشق آفریننده خود و در ارتباط با خالق اند ولی  فقط حافظ نامش به سر زبان ها افتاده و شهره عالم گشته است ولی اینگونه نیست که دیگر کسی با چنین قابلیتی وجود نداشته باشد. و یا اینکه حافظ خیلی فرد خاصی باشد.

مثلا : نظر بازی صوفیان به معنای هوسبازی نیست بلکه نظر بازی با خداوند است اینها عاشق خالق خود هستند. حافظ خود را همردیف سایر صوفیان عنوان میکند و میگوید اگر نام من ( صوفی ) بد در رفته دلیل بر متفاوت بودن من ( حافظ) نیست و همه صوفیان مثل هم هستند و افراد قابلی در نوع خود  هستند.( جمله حریفند)   

سعی کنیم واقعا بدانیم حافظ چه میخواهد بگوید بعد عنوان کنیم و طلا را به مس تبدیل نکنیم...

و یا اینکه یک فرد کاملا آگاه نظرات را ویراستاری نموده سپس در سامانه ثبت شود. باید از این گوهر گرانبها مراقبت شود. 

مثلا آیا در این بیت حافظ واقعا گداست:؟         

 هر دمش با من دلسوخته لطفی دگر است               این گدا بین که چه شایسته انعام افتاد

حافظ خودش را در مقابل مخلوق خویش تا حد گدایی پایین میبرد ولی ...

( 1) دکتر احمد تمیم‌داری، استاد تمام گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی، مترجم و پژوهشگر:  از قرن هجدهم تا قرن بیستم، ادبیات ایران به ویژه حافظ و سعدی و باز اگر کمی جرات بیشتری داشته باشم باید بگویم حافظ بیشتر از سعدی، در ادبیات جهان نفوذ پیدا کرده است، نمونه آن ولفگانگ گوته است که دیوان شرقی-غربی را با الهام از حافظ نگاشت و از گوته، پرکارتر، فون هامر پورگشتال (Joseph von Hammer-Purgstall، ۱۸۰۰-۱۸۷۶، خاورشناس و مترجم آلمانی-اتریشی) بود که ترجمه های بسیاری از حافظ ارائه کرد و بعد از آنها شاعران آمریکایی، شاعری چون رالف والدو امرسون (Ralph Waldo Emerson ۱۸۰۳-۱۸۸۲، فیلسوف و نویسنده آمریکایی) از دیوان حافظ استفاده کرد اما خودش زبان فارسی نمی دانست و از ترجمه های ( ژوزف فن هامر) پورگشتال بهره گرفت.

( journalistمنیره زینلی
۲۰ مهر ۱۴۰۰،‏ ۱۳:۳۱
کد خبر: 84501634) 

حسن یوسفی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۱۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:

این خط سبز و قرمز از خود رضا بنوشته       از برای خود عروسی برا ما ، عزا بنوشته

مرتضی هاشمی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۰۹:

یک بیت دیگه هم که احمد ظاهر به ترانه ش اضافه کرده و احتمالا از سعدی نیست ولی شنیدنش خالی از لطف نیست:
گر بیایی دهمت جان ور نیایی کشدم غم
من که بایست بمیرم چه بیایی چه نیایی

احمد رضایی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۰:۰۱ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » تحفة‌الاحرار » بخش ۳۱ - حکایت زشت رویی که خریدار کور یافته بود و وجه ناسره خود را در پیش وی می ستود:

کلمه "شی" در بیت چهارم، مصرع هفتم؛ اشکال تایپی داشت که از طریق دکمه ویرایش، اصلاح شد.

خوانش این شعر زیبا در قالب ویدیوی تصویری توسط کانال ویدانا تهیه شده است؛ که از طریق لینک های زیر در دسترس است:

داستان زشت و شوهر کور (یوتیوب)

داستان زن زشت و شوهر کور (اینستاگرام)

سهند در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۵:۳۸ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

بوی خوش و رایحه ی دلنواز در گلاب مستور و در گل به عیان هست.

متین امجدیان در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۱:۳۲ دربارهٔ دقیقی » ابیات پراکنده » شمارهٔ ۳:

لطفا اشعار دقیقی و همچنین ابوشکور بلخی رو کامل در سایت بارگزاری کنید

سید امیرحسین در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، سه‌شنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۰۰:۱۰ در پاسخ به محمدعلی دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۵:

سلام دوست عزیز آیا کتاب یا سایتی هست که اشعار عطار معنی کرده باشه ؟ 

Mahmood Shams در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۲:۰۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱:

درود بر دوستان گرامی در مورد بیت گلاب ‌و گل با توجه به ترتیب کلمات بنده ام فکر می کردم و برداشتم این بود که گلاب شاهد بازاری و گل پرده نشین ، با توجه به ترتیب کلمات در مصرع اول گلاب ‌و گل و مصرع دوم شاهد و پرده نشین که از سایت راسخون تفسیر این غزل را خواندم ( تفسیر عرفانی ) که متوجه شدم مثل بعضی از دوستان اشتباه کردم و گلاب با سختی و خون جگر خوردن پرده نشین و گل شاهد بازاری که در مجالس جلوه گری می کنه و دست به دست میشه که لینک سایت راسخون پیوست می کنم کسی خواست معنی کلمات و تفسیر این غزل ‌ و‌ غزلیات دیگر حضرت حافظ را بخواند ، با سپاس از عزیزان طراح هر دو سایت مخصوصا سایت فوق العاده گنجور پیوند به وبگاه بیرونی ضمن اینکه این غزل را خواندم و در مورد بیت سرنوشت که می فرماید جام می و خون دل هر یک به کسی دادند / در دایره قسمت اوضاع چنین باشد یاد این بیت زیبا و ماندگار در غزلی دیگر افتادم با همین مضمون سرنوشت و قسمت و تسلیم در برایر قضا و قدر الهی که می فرماید در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم / لطف آن چه تو اندیشی و حکم آن چه تو فرمایی

رضا عزیزی نهندر در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۴۳ دربارهٔ نظامی » خمسه » لیلی و مجنون » بخش ۱۵ - زاری کردن مجنون در عشق لیلی:

سلام دوستان

این قسمت از شعر لیلی و مجنون که توی فیلم دلشکسته توسط استاد کوثری خونده می شد منو از خود بیخود کرد. فیلم رو دانلود کردم و بارها و بارها نگاهش کردم.هربار فیلم رو می بینم تا به این قسمت اون برسم و اشعار توی ذهنم بازم زنده بشن.ازتون ممنونم که زحمت درج این مثنوی زیبا در پیجتون رو کشیدید.☺

داریوش غفاری در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۲۰:۱۶ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۱۱ - خبر بردن کندرو ضحاک را از بساط فریدون:

وقتی کندرو به ضحاک درباره فریدون خبر میده،پاسخی که ضحاک میده باتوجه به شخصیت و ستمکاریش پاسخی نیست که از چنان شخصیتی انتظار داریم

بدو گفت ضحاک شاید بدن

که مهمان بود شاد باید بدن

درباره فریدون از واژه مهمان استفاده میکنه،بعد که کندرو باز تلاش میکند بگوید که چه فاجعه ای رخ داده پاسخ میدهد: 

بدو گفت ضحاک چندین منال

که مهمان گستاخ بهتر بفال

انگار درباره کسی سخن میگوید که  به او اعتماد کامل دارد و نمیخواهد باور کند که از جانب او خیانتی شده

زکریا مقتدری در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۴۴ در پاسخ به ملیکا رضایی دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۸ - زمانه:

خیلی ممنون لطف کردید🙏🙏

داریوش غفاری در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » گفتار اندر داستان فرود سیاوش » بخش ۱:

با سلام

دوستانی که درباره مکان داستان بحث میکنند توجه کنند که لشگر در مسیر خود  از کلات به چرم رفته بعد از کاسه رود گذر کرده و به گروگرد میروند،اینجا فردوسی موقعیت جغرافیایی گروگرد را میگه

میان سرخس است نزدیک طوس

زباورد برخاست آوای کوس

 

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۶:۳۱ دربارهٔ ظهیر فاریابی » رباعیات » شمارهٔ ۹۲:

شکالیدن: اندیشیدن، پنداشتن، خیال کردن

تصحیفی از سگالیدن

علیرضا دباغ (باران) در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۴۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۳:

بنظر من معنی بیت 

حیث ما کنتم فولوا شطره 

با زجاجه دل  پری خوان توییم 

 

چنین است :

همانطور که در قران نیز به این موضوع اشاره شده است  که عاشقان او  هرکجا که باشند سزاست که  روی به جانب خانه ی او داشته باشند  ، ما نیز مانند افسونگران ، رو به سوی  شیشه ی دل خود  داریم و  در ظرف شیشه ای دل خویش ، افسون میخوانیم تا وجود پری وار  تورا ،  به سوی خویش بخوانیم و در آن ببینیم .

علیرضا دباغ (باران) در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۵:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۷۳:

با تشکر از متن و توضیح  علی اقا در تاریخ ۱۲ فروردین ۱۳۹۹

باید بگویم  در بیت :

گوی زرین فلک رقصان ماست

چون نباشد  چونکه چوگان توییم 

صحبت از می نیست 

زیرا کلمات بکار رفته  و معنی انها  مشخص است : گوی زرین فلک (که هم  اشاره به خورشید دارد و هم بمعنای کلی فلک میتواند باشد )  بدست ما به رقص در میاید و میچرخد ، و مگر میتواند چنین نباشد زیرا  ما چوگان تو هستیم  . گوینده از نسبتی  که گوی با چوگان برقرار میکند و انرا به حرکت  درمیاورد ، برای بیان نسبت خود با فلک و جهان هستی ، استفاده میکند.

سید محمود حسینی پناه در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۳۸ در پاسخ به دریا دربارهٔ رودکی » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۳۲ - در رثای ابوالحسن مرادی:

پیوند به وبگاه بیرونی

اینجا مقاله ای در مورد این موضوع موجود است.

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۳:۲۰ دربارهٔ ظهیر فاریابی » قطعات » شمارهٔ ۴۹:

بامزه بود. طنز شیرینی داشت. 

علیرضا فتحی (عارف ) در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:

اگر آن ترک شیرازی بدست آرد دل ما را

به زیر گنبد عشاق زیارت می دهم جان را

چو خواجه از لسان دوست دارد آن غزلها را

به جان دل نشیند این زیارتهای زیبا را

زدیوانش تفعل فاش سازد راز دلها را

 چه نیکو نام آرد از غزال و  قد رعنا را

ببویم عطر عرفانی در این باغ مصلی را

که زیر گنبدش بخشد می سرخ طهورا را

ببوسم قبر آن گوهر،همان عرفان دلها را 

حجاب از چهره اندازد شمیم عطر گلها را

افسانه چراغی در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۵ دربارهٔ ظهیر فاریابی » غزلیات » شمارهٔ ۱۰:

واژه اول بیت سوم "برای" به نظر درست نمی‌آید و وزن را به هم ریخته و معنی هم نمی‌دهد. شاید مثلا "برگوی" باشد.

Neda Khademi در ‫۳ سال و ۶ ماه قبل، دوشنبه ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ساعت ۱۲:۲۰ در پاسخ به محمد رضا نجفی سروستانی دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر اول » بخش ۱۰ - بیان آنک کشتن و زهر دادن مرد زرگر به اشارت الهی بود نه به هوای نفس و تأمّل فاسد:

بسیار متشکر از توضیح شما. بنده با شما موافقم. عشق به همان زر و سیم و حرص انسان را رنجور ساخته و از سر سپردن در طریق الهی( پادشاه) سر باز میزند. طالب حق هست، ولیکن مسائل دنیوی مانع وصال اوست. طبیب هم همان پیامبر الهی است و شربت همان تعالیم روحانی که به تدریج‌ حال او را( نفس و آز کنیرک که به زرگر تشبیه شده)بهتر میکند و از آن دروی میجوید تا آنجا که به تایید خداوند (پادشاه) نفس او را که به مرگ و فنا رسیده، میکشد و در اصل از لحاظ روحانی انسان( کنیزک) را حیات دوباره میبخشد. اتفاقا همونجایی که صحبت از این میشود که جان را خدا داده و میگیرد، منظور این است که پادشاه کنایه از خداست. این مطلب رو به هزار نوع میتوان تشبیه کرد و شاهکار کار مولانا در این هست که دست خوانندگان را برای هر تعبیر و تفسیر باز گذاشته. او از روی عمد در قالب داستانی راز گونه تفکر خواننده را به چالش میکشد و میخواهد انسانها خود فکر کنند و تمرین کنند برای استفاده از خرد و دوری از تقلید کورکورانه. مولانا به حق جلوتر از زمانه خود بوده. روحش قرین رحمت و نور الهی.

۱
۱۲۹۹
۱۳۰۰
۱۳۰۱
۱۳۰۲
۱۳۰۳
۵۴۶۴