برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت
بس کس که ز زردشت بگردیده، دگر بار
ناچار کند روی سوی قبلهٔ زردشت
من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران
آتشکده گشتهست دل و دیده چو چرخشت
گر دست به دل برنهم از سوختن دل
انگشت شود بیشک در دست من انگشت
ای روی تو چون باغ و همه باغ بنفشه
خواهم که بنفشه چنم از زلف تو یک مشت
آنکس که تو را کشت، تو را کشت و مرا زاد
و آنکس که ترا زاد، ترا زاد و مرا کشت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به عشق و دلتنگی دارد. گوینده از فردی به نام زردشت یادی میکند و او را به عنوان قبله خود میسازد. او از آتش هجران سخن میگوید که دل و دیدگانش را سوزانده است. شاعر آرزو دارد که از زیبایی معشوق خود که مانند باغی پر از بنفشه است، بخشی را بچیند. همچنین به رابطهای عمیق و دردناک اشاره دارد که در آن عشق و مرگ به هم پیوستهاند، به طوری که فردیش را که معشوقش را کشته، به نوعی مرتبط با خود میبیند.
هوش مصنوعی: بیدار شو و روشنایی بیفکن. به سمت جهت زردشتیان بنشین و شکم خود را بر پشتت بینداز.
هوش مصنوعی: بسیاری هستند که از تعالیم زردشت دور شدهاند، اما دوباره ناچارند به سوی آن آگاهی و اصول برگردند.
هیچوقت احساس سرما نمیکنم از آنکه آتش هجران در دل من همیشه روشن است و دلم همچون آتشکده است و چشمهایم همچون چرخشت، روان هستند.
اگر دست خود را برای تسکین درد بر دل سوزان خود بگذارم انگشتهایم مانند اخگر و زغال افروخته، آتش میگیرند.
ای زیبایی که چهره تو مثل باغ زیبا و دلانگیز است میخواهم یک مشت از بنفشه زلفت برگیرم.
آنکس که تو را کشت، تو را کشت و مرا متولد کرد و آنکس که تو را زاد، تو را زاد و من را کشت
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند
انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
[...]
برخیز و برافروز هلا قبله زردشت
بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت
بس کس گرویدند بزردشت، کنون باز
ناکام کند روی سوی قبله زردشت
من سرد نیابم که مرا ز آتش هجران
[...]
چون تیغ به دست آری مردم نتوان کشت
نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت
این تیغ نه از بهر ستمگاران کردند
انگور نه از بهر نبید است به چرخشت
عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده
[...]
ای روی تو رخشندهتر از قبلهٔ زردشت
بیروی تو چون زلف تو گوژست مرا پشت
عشق تو مرا کشت و هوای تو مرا سوخت
جور تو مرا خست و جفای تو مرا کشت
هر چند همه جور و جفای تو کشیدم
[...]
برخیز و برافروز هلا قبلهٔ زردشت
بنشین و برافگن شکم قاقم بر پشت
بس کس که به زردشت نگروید و کنون باز
ناکام کند روی سوی قبلهٔ زردشت
بس سرد نپایم که مرا آتش هجران
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.