گنجور

 
خالد نقشبندی

ای از گل رخسارت خون خورده گل مینو

با قد تو تا یک مو فرقی نبود یک مو

این شمع شب تار است یا پرتو رخسار است؟

این نافه تاتار است یا رایحه گیسو

برجیس مبدل شد با مهر جهان‌آرا

یا حور رخ جانان مقرون به خم ابرو

از غمزه خونریزت دل ریش بود، جان هم

چون نرگس فتانت کی دیده کسی جادو؟

یاقوت بود لعلت مرجان مرا یاقوت؟

در دایره ناسوت، نبود چو لبت دلجو

در بردن دل هاروت کی می‌شمرد ماروت؟

گیرد به نگه چشمت بر آهو دوصد آهو

گویند مگو با کس چندین سخن عشقش

کی گنج نهان گردد در دستگه هندو؟

گرچه سخن خالد خالی ز بلاغت نیست

لیکن نبود او را ذوق سخن خواجو