گنجور

 
حافظ

فاتحه‌ای چو آمدی بر سر خسته‌ای بخوان

لب بگشا که می‌دهد لعل لبت به مرده جان

آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و می‌رود

گو نفسی که روح را می‌کنم از پِیَش روان

ای که طبیبِ خسته‌ای، رویِ زبان من ببین

کـاین دم و دود سینه‌ام، بار دل است بر زبان

گرچه تب استخوان من کرد ز مهرْ گرم و رفت

همچو تبم نمی‌رود آتشِ مهر از استخوان

حال دلم ز خالِ تو هست در آتشش وطن

چشمم از آن دو چشم تو خسته شده‌ست و ناتوان

بازنشانْ حرارتم ز آب دو دیده و ببین

نبض مرا که می‌دهد هیچ ز زندگی نشان

آن که مدام شیشه‌ام از پی عیش داده است

شیشه‌ام از چه می‌برد پیش طبیب هر زمان؟

حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم

ترکِ طبیب کن بیا نسخهٔ شربتم بخوان

 
 
 
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش فاطمه زندی
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش پریسا جلیلی
غزل شمارهٔ ۳۸۲ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
مجیرالدین بیلقانی

قاعده ای نهاد خوش حسن تو باز در جهان

عشق تو زد سه نوبه ای بر در دار ملک جان

شعبده لب ترا از پی دلبری فلک

ماند به شکل حقه ای مهره مار در دهان

از تو من شکسته دل همچو پیاله در خطم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از مجیرالدین بیلقانی
خاقانی

شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان

باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین

اثیر اخسیکتی

ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان

آسمان داد و دینی آفتاب دودمان

بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو

سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان

تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار

[...]

مولانا

مانده شده‌ست گوش من از پی انتظار آن

کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان

خوی شده‌ست گوش را گوش ترانه نوش را

کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان

فرع سماع آسمان هست سماع این زمین

[...]

نسیمی

ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان

زین دو بلا کجا روم کشت مرا هم این هم آن

گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا

گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان

عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه