فاتحهای چو آمدی بر سر خستهای بخوان
لب بگشا که میدهد لعل لبت به مرده جان
آن که به پرسش آمد و فاتحه خواند و میرود
گو نفسی که روح را میکنم از پِیَش روان
ای که طبیبِ خستهای، رویِ زبان من ببین
کـاین دم و دود سینهام، بار دل است بر زبان
گرچه تب استخوان من کرد ز مهرْ گرم و رفت
همچو تبم نمیرود آتشِ مهر از استخوان
حال دلم ز خالِ تو هست در آتشش وطن
چشمم از آن دو چشم تو خسته شدهست و ناتوان
بازنشانْ حرارتم ز آب دو دیده و ببین
نبض مرا که میدهد هیچ ز زندگی نشان
آن که مدام شیشهام از پی عیش داده است
شیشهام از چه میبرد پیش طبیب هر زمان؟
حافظ از آب زندگی شعر تو داد شربتم
ترکِ طبیب کن بیا نسخهٔ شربتم بخوان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شخصی که به دیدارش آمده و برای او فاتحه میخواند، میگوید که در حال خستگی و درد است و حضور او برایش تسکیندهنده است. او از محبت و عشق سخن میگوید که همچون تب در وجودش باقی مانده و از درد جدایی رنج میبرد. شاعر از پزشک درخواست میکند که حالش را درک کند و نشان بدهد که زندگیاش چگونه در حال گذر است. او به قدرت عشق و تاثیر آن بر روح و جانش اشاره میکند و در نهایت، از فراموش کردن پزشکان و روی آوردن به عشق و شعر به عنوان درمان یاد میکند.
هوش مصنوعی: وقتی به سر یک انسان خسته و بیمار میرسی، دعا و فاتحهای برای او بخوان. لبهای خود را باز کن، چون لبهای تو با زیبایی شگفتانگیز خود میتواند به او زندگی تازهای ببخشد.
هوش مصنوعی: کسی که به سوال آمد و فاتحهای خواند و در حال رفتن است، به او بگو که من روح را برای او به دنبال میآورم.
هوش مصنوعی: ای پزشک خسته، نگاهی به زبان من کن، زیرا آنچه که در این لحظه از سینهام خارج میشود، تمام بار غمها و دلخوریهایم بر زبان است.
هوش مصنوعی: هرچند عشق مرا به شدت عاطفی و بیمار کرده است و احساساتم داغ و پرحرارت است، اما آتش این عشق هرگز از وجودم خاموش نخواهد شد.
هوش مصنوعی: احساس درونیم تحت تأثیر زیبایی توست، به طوری که چشمانم از خیره شدن به چشمان تو خسته و ناتوان شدهاند.
هوش مصنوعی: مرا با اشکهای چشمانم از حرارت خود بازنشانی و نگاهی به نبض من بینداز که هیچ نشانهای از زندگی نمیدهد.
هوش مصنوعی: شخصی که بهطور مداوم مرا به خوشگذرانی دعوت میکند، چرا همیشه باید برای درمان به پزشک مراجعه کنم؟
هوش مصنوعی: حافظ از دوغ زندگی شعر تو جرعهای به من داد و حالا درخواستی دارم که ترکِ معالجه کن و بیا نسخهای برای شربت من بخوان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
قاعده ای نهاد خوش حسن تو باز در جهان
عشق تو زد سه نوبه ای بر در دار ملک جان
شعبده لب ترا از پی دلبری فلک
ماند به شکل حقه ای مهره مار در دهان
از تو من شکسته دل همچو پیاله در خطم
[...]
شاه جهان گشای را از شب و روز آن جهان
باد هزار سال عمر، اینت دعای راستین
ای جهان را، یادگار از طغرل و الب ارسلان
آسمان داد و دینی آفتاب دودمان
بوسه داده نعل یکران تو طوق ماه نو
سجده برده پیش دیوان تو، طاق ابروان
تا هزاران قرن دیگر هم، نیارد روزگار
[...]
مانده شدهست گوش من از پی انتظار آن
کز طرفی صدای خوش دررسدی ز ناگهان
خوی شدهست گوش را گوش ترانه نوش را
کو شنود سماع خوش هم ز زمین هم آسمان
فرع سماع آسمان هست سماع این زمین
[...]
ناوک غمزه هر دمم می زند از کمین کمان
زین دو بلا کجا روم کشت مرا هم این هم آن
گفتمش از چه می کشد غمزه خونیت مرا
گفت که دردش این بود عادت او بدین بدان
عاشق خویش می کشد از ستم و جفای، او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۱۹ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.