گنجور

 
حافظ

شبِ وصل است و طی شد نامهٔ هَجر

«سلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر»

دلا در عاشقی ثابت‌قدم باش

که در این رَه نباشد کار بی‌اجر

من از رندی نخواهم کرد توبه

و لو آذَیتَنی بِالهَجرِ و الحَجر

برآی ای صبحِ روشن‌دل خدا را

که بس تاریک می‌بینم شبِ هَجر

دلم رفت و ندیدم رویِ دل‌دار

فَغان از این تَطاول، آه از این زَجر

وفا خواهی، جفاکَش باش حافظ

فَاِنَّ الرِبْحَ و الْخُسرانَ فِی التَّجْر

 
 
 
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش سارنگ صیرفیان
همهٔ خوانش‌هاautorenew
غزل شمارهٔ ۲۵۱ به خوانش افسر آریا
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ملا مسیح

چو وصل آمد نزیبد قصهٔ هجر

چراغ شام بی نورست در فجر

فیض کاشانی

بلینا بالفتن فی لیلة الهجر

ظلام فیه حتّی یطلع الفجر

امامی انت بدّلها الی القدر

لتسلم فیه حتی مطلع الفجر

برآی ای صبح روشندل خدا را

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از فیض کاشانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه