فهرست شعرها به ترتیب آخر حرف قافیه گردآوری شده است. برای پیدا کردن یک شعر کافی است حرف آخر قافیه آن را در نظر بگیرید تا بتوانید آن را پیدا کنید.
مثلا برای پیدا کردن شعری که مصرع «عدو را زود بنوردی بدان تیغ بلاگستر» مصرع دوم یکی از بیتهای آن است باید شعرهایی را نگاه کنید که آخر حرف قافیه آنها «ر» است.
حرف آخر قافیه
شماره ۱: من جاه دوست دارم کآزاده زادهام - آزادگان به جان نفروشند جاه را
شماره ۲: ذره نماید به جنب قدر تو گردون - قطره نماید به پیش طبع تو دریا
شماره ۳: برخیز و برافروز هلا قبله زردشت - بنشین و برافکن شکم قاقم بر پشت
شماره ۴: می صافی بیار ای بت که صافی است - جهان از ماه تا آنجا که ماهی است
شماره ۵: چرخ گردان نهاده دارد گوش - تا ملک مر ورا چه فرماید
شماره ۶: شب سیاه بدان زلفکان تو ماند - سپید روز به پاکی رخان تو ماند
شماره ۷: گویند صبر کن که ترا صبر بر دهد - آری دهد ولیک به عمر دگر دهد
شماره ۸: ای امیر شاهزاده خسرو دانش پژوه - ناپژوهیده سخن را طبع تدبیر آن بود
شماره ۹ - قصیده: پریچهره بتی عیار و دلبر - نگاری سرو قد و ماه منظر
شماره ۱۰: چگونه بلائی که پیوند تو - نجویی بد است و بجویی بتر
شماره ۱۱: مدیح تا به بر من رسید عریان بود - ز فر و زینت من یافت طیلسان و ازار
شماره ۱۲: تو آن شبرنگ تازی را به میدان چون برانگیزی - عدو را زود بنوردی بدان تیغ بلاگستر
شماره ۱۳: من اینجا دیر ماندم خوار گشتم - عزیز از ماندن دایم شود خوار
شماره ۱۴: که را رودکی گفته باشد مدیح - امام فنون سخن بود ور
شماره ۱۵: زان مرکب که کالبد از نور - لیکن او را روان و جان ازنار
شماره ۱۶: بزلف کژ ولیکن بقد و قامت راست - به تن درست و لیکن بچشمکان بیمار
شماره ۱۷: تو آن ابری که ناساید شب و روز - ز باریدن چنانچون از کمان تیر
شماره ۱۸: ای کرده چرخ تیغ ترا پاسبان ملک - وی کرده جود کف ترا پاسبان خویش
شماره ۱۹: نگه کن آب و یخ در آبگینه - فروزان هر سه همچون شمع روشن
شماره ۲۰: زان تلخ میی گزین که گرداند - نیروش روان تلخ را شیرین
شماره ۲۱: ملک آن یادگار آل دارا - ملک آن قطب دور آل سامان
شماره ۲۲: چشم تو که فتنه جهان خیزد ازو - لعل تو که آب خضر میریزد ازو
شماره ۲۳: شود خون جگر از دل چکیده - که آب آتشین آید ز دیده
شماره ۲۴: ملک بی ملکدار باشد، نی - ور بود پایدار باشد، نی
شماره ۲۵: در افکند ای صنم ابر بهشتی - زمین را خلعت اردیبهشتی
شماره ۲۶: جهانا همانا فسونی و بازی - که بر کس نپایی و با کس نسازی
شماره ۲۷: دریغا میر بونصرا دریغا - که بس شادی ندیدی از جوانی
شماره ۲۸: کاشکی اندر جهان شب نیستی - تا مرا هجران آن لب نیستی
شماره ۲۹: من بر آنم که تو داری خبر از راز فلک - نه بر آنم که تو از راز رهی بی خبری
شماره ۳۰: ز دو چیز گیرند مر مملکت را - یکی پرنیانی یکی زعفرانی