پریچهره بتی عیار و دلبر
نگاری سرو قدّ و ماه منظر
سیه چشمی که تا رویش بدیدم
سرشکم خون شدهست و بَرّ مشجر
اگر نه دل همیخواهی سپردن
بدان مژگان زهرآلود منگر
وگرنه بر بلا خواهی گذشتن
بر آتش بگذر و بر درْش مگذر
بسان آتش تیزست عشقش
چنانچون دو رخش همرنگ آذر
بسان سرو سیمین است قدّش
ولیکن بر سرش ماه منوّر
فریش آن روی دیبا رنگ چینی
که رشک آرد بر او گلبرگ تر بر
فریش آن لب که تا ایدر نیامد
ز خلد آیین بوسه نامد ایدر
از آن شکر لبانست اینکه دایم
گدازانم چو اندر آب شکر
از آن لاغر میانست آنکه عشقم
چنین فربه شدهست و صبر لاغر
به چهره یوسف دیگر ولیکن
به هجرانش منم یعقوب دیگر
اگر بتگر چنان پیکر نگارد
مریزاد آن خجسته دست بتگر
و گر آزر چنو دانست کردن
درود از جان من بر جان آزر
صنوبر دیدم و هرگز ندیدم
درخت سیم کش بر سر صنوبر
چنان کز چشم او ترمس نترسید
جهود خیبری از تیغ حیدر
چنان کان چشم او کردهست با من
نکرد آن نامور حیدر به خیبر
چنان بر من کند او جور و بیداد
نکردند آل بوسفیان به شُبّر
چنانچون من برو گریم نگریید
ابر شبیر زهرا روز محشر
مرا گوید ز چندین شعر شاهان
ز چندین عاشقانه شعر دلبر
به من ده تا بدارم یادگاری
به پردهی چشم بنویسم به عنبر
به حلقهی زلفک خویشش ببندم
چو تعویذی فرو آویزم از بر
کم از شعری که سوی ما فرستی
نهام اندر خور گفتار وز در
مگر خود شعر بر من برنزیبد
مگر خود نیستم ای دوست درخوَر
ایا ناپاک دار این خواریم بس
بدین اندر نیارم سر به چنبر
چرا بنویسیم باری مدیحی
امیر نامداران شاه مهتر
کدامست آنکه گویی روی گیتی
بیفروزد به بوسعد مظفر
چو نام آن نگار آمد به گوشم
فرو باریدم از چشم آب احمر
فراقش صورتی شد پیشم اندر
خیالی دیدمش مکروه و منکر
بترسیدم که ناگاهان کنارم
تهی گرداند از بستان عبهر
چو از من بگسلد کی بینمش باز
کی آید این گذشته رنج را بر
فرو بارید ابر از دیدگانم
بر آن خورشید کش بالا صنوبر
همی بگریستم تا ز آب چشمم
چو روی یار من شد روی کشور
چو روی یار من شد دهر گویی
همی عارض بشوید بهآب کوثر
به کردار درفش کاویانی
به نقش وَشیْ و کوفی سراسر
بپوشیده لباس فرودینی
بیفکنده لباس ماه آذر
گل اندر بوستانان بشکفیده
بسان گلبنان باغ پر بر
تو گویی هر یکی حور بهشتی است
به دست هر یک از یاقوت مجمر
به صد گونه نگار آراسته باغ
به نقش وَشیْ و نقش مِسطَر
به کاخ میر ما ماند به خوبی
گشاده بر همه آزادگان در
سحرگاهان که باد نرم جنبد
بجنباند درخت سرخ و اصفر
تو پنداری که از گردون ستاره
همی باریده بر دریای اخضر
نگار اندر نگار و لون در لون
هزاران در شده پیکر به پیکر
به زیر دیبه سبز اندر آنک
ترنج سبز و زرد از بار بنگر
یکی چون حقهی از زرّ خفچه است
یکی چون بیضهی بینی ز عنبر
بنفشه زیر و زیر شاخ سوسن
چو بر دیبای زنگاری مزّبر
به شادروان شهر آزاد ماند
که اسکندر برو پاشید گوهر
درخت سبز تازه شام و شبگیر
که ماه از برهمی تابد بر او بر
درفش میر بوسعدست گویی
فروزان از سرش بر تاج گوهر
به گیتی زآب و آتش تیزتر نیست
دو جانند و دو سلطان ستمگر
ترا سیمرغ و تیر گز نباید
نه رخش جادو و زال فسونگر
گر او رفتی به جای حیدر گرد
به رزم شاه گردان عمرو و عنتر
نه زآهن درع بایستی نه دلدل
نه سرپایانْش بایستی نه مغفر
عدو را بهره از تو غل و پاوند
ولی را بهره از تو تاج و پرگر
یکی زردشتوارم آرزویست
که پیشت زند را برخوانم از بر
در آب گرم درماندهست پایم
چو در زُرفینِ در انگشتِ ازهر
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به وصف محبت و زیبایی محبوب خود پرداخته و او را با تشبیهات زیبا و دلنشین توصیف میکند. محبوب او مانند سروی بلند و ماهی درخشان است، که چشمان سیاهش دل شاعر را به آتش میکشد. شاعر از درد فراق و عشق میگوید و خود را به یعقوب تشبیه میکند که به خاطر هجران محبوبش رنج میبرد. او زیباییهای محبوب را به عناصر طبیعی مانند گلها و درختان تشبیه میکند و از عشقش به او چون آتشی سوزان یاد میکند. در نهایت، شاعر از تلاش خود برای حفظ یاد محبوب و نگهداشتن عشقش در دل سخن میگوید.
هوش مصنوعی: عزیزهای با زیبایی دلربا و سحری، با قامتی بلند و چهرهای زیبا که همانند مظهر ماه میتابد.
هوش مصنوعی: چشمان سیاه او به قدری زیباست که وقتی به صورتش نگاه میکنم، اشکهام به رنگ خون درآمده و بر درختان ریخته است.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی دلات را به کسی بسپاری، به این مژگان زهرآلود من نگاه نکن.
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی با مشکلات روبرو شوی، بهتر است که به چالشها و سختیها مواجه شوی و از کنار آنها نگذری.
هوش مصنوعی: عشق او مانند آتش تند و سوزان است، به طوری که چهرهاش هم رنگ آتش میباشد.
هوش مصنوعی: قد او مانند سرو بلند و زیباست، اما بر فراز سرش نوری همچون ماه درخشان است.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی صورت و چهرهای اشاره دارد که مانند پارچه دیبا (نوعی پارچه با کیفیت و لطیف) و رنگ چینی (رنگی زیبا و دلربا) است. این چهره به قدری جذاب و دلنشین است که حتی گلبرگهای تر و تازه هم به آن حسادت میکنند. به زبان ساده، شاعر زیبایی فوقالعادهای را توصیف میکند که فراتر از هر زیبایی دیگر است.
هوش مصنوعی: آن لب زیبا که تا به حال از بهشت نیامده، بوسهای از آنجا به اینجا نرسیده است.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که لبهای شیرین و جذاب کسی باعث میشود که من دائماً به شوق و تازگی آن در دل بسوزم، همانطور که شکر در آب حل میشود و لطافت و شیرینی خود را از دست نمیدهد.
هوش مصنوعی: آنکه به خاطر عشق من اینقدر لاغر و نحیف شده، دلیلش این است که عشق من او را بسیار گرسنه و بیصبر کرده است.
هوش مصنوعی: چهره یوسف تغییر کرده، ولی من در غم و دوری او هنوز مانند یعقوب هستم.
هوش مصنوعی: اگر گمارندهی زیبا، چنین تصویری را خلق کند، باید به آن دست زبردست او بالید.
هوش مصنوعی: اگر آزر این را بداند که من چقدر به او احترام میگذارم، به جان من درود میفرستد.
هوش مصنوعی: درخت صنوبر را دیدم، ولی هرگز درختی مانند درخت سیمکشی بر روی آن ندیدم.
هوش مصنوعی: شخصی که چشمان او را مینگرد، به قدری درخشان و قوی است که حتی دشمنانش از او نمیترسند. این توصیف نشاندهندهٔ قدرت و شجاعت یک شخصیت بزرگ و قهرمان است که بر دلهای دشمنان ترس میاندازد.
هوش مصنوعی: چشمان او با من کاری کرده که آن قهرمان مشهور حیدر نتوانسته در خیبر انجام دهد.
هوش مصنوعی: او به قدری بر من سختی و ظلم میکند که خاندان بوسفیان هم در شبر (شهر یا منطقهای) به این شکل با کسی رفتار نکردهاند.
هوش مصنوعی: به قدری که من به سوگ مینشینم، مانند ابر بارانی نمیگیریم. این ابر در روز قیامت به یاد زهرا میبارد.
هوش مصنوعی: میگوید که از اشعار فراوانی که شاهان سرودهاند و از عاشقانههایی که درباره دلبر وجود دارد، میخواهم بشنوم.
هوش مصنوعی: به من اجازه بده که یادگاریهایی را که در ذهنم دارم، بر روی پردهی چشمانم به زیبایی بنویسم.
هوش مصنوعی: میخواهم حلقهی موی او را مانند تعویذی به گردن خود آویزان کنم.
هوش مصنوعی: من کمترد از شعری نیستم که به ما میفرستی، اما سخن من فراتر از این کلام است و به عمق معنای آن نمیرسد.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است شعر خودش بر من تأثیر نگذارد؟ آیا من خودم نیستم، ای دوست، در این حالت؟
هوش مصنوعی: آیا تو این آلودگی را بر دوش من نهادهای؟ به خاطر این بار سنگین، سرم را در خوف و نگران نمیتوانم پنهان کنم.
هوش مصنوعی: چرا برای ستایش امیر بزرگ و شاه برجستهای چیزی بنویسیم؟
هوش مصنوعی: چه کسی است که بگوید چهرهاش بر روی زمین مانند خورشید میتابد و زندگی را روشنی میبخشد؟
هوش مصنوعی: وقتی نام آن معشوق به گوشم رسید، از چشمم به اندازهای اشک ریختم که گویی باران قرمز نازل شده است.
هوش مصنوعی: دوری او چهرهای را در خیال من به تصویر کشید که زشت و ناپسند به نظر میرسید.
هوش مصنوعی: بترسم که ناگهان در کنارم کمبود و خالی شدن از باغ زندگی بر سرم آید.
هوش مصنوعی: وقتی از من دور شود، دیگر نمیتوانم او را ببینم. آیا میتوانم دوباره گذشته و رنجهایی که کشیدهام را تجربه کنم؟
هوش مصنوعی: نگاه خیس من همچون بارش باران است که بر آن خورشید روشن بالای درخت صنوبر میافتد.
هوش مصنوعی: من با هر اشکی که میریختم، به یاد روی یارم، چهره کشور به یادم میآمد.
هوش مصنوعی: وقتی چهره محبوب من در این دنیا پیدا شد، گویا رخسار او با آب کوثر شسته شده است.
هوش مصنوعی: شبیه پرچم کاویان، طرحی هندسی و خطی در تمام آن وجود دارد.
هوش مصنوعی: کسی که لباس متواضعانه بر تن کرده، لباس دلیری و شجاعت را کنار گذاشته است.
هوش مصنوعی: در باغها، گلها به زیبایی گلهای لبنان شکفتهاند و باغ پر از رونق و سرسبزی است.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد هر یک از حورهای بهشتی مانند یاقوت در دست هر فردی قرار دارد.
هوش مصنوعی: باغ با زیباییهای بسیار به تصویرهای مختلف زینت داده شده است، از جمله نقشهای نرم و همچنین نقوش هندسی مرتب.
هوش مصنوعی: کاخ میر همانند محلی است که به زیبایی و با کمال حسن سلیقه به روی همه آزادگان گشوده است.
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، هنگامی که باد ملایمی وزیدن میگیرد، درختان با رنگهای قرمز و زرد به حرکت درمیآیند.
هوش مصنوعی: تو فکر میکنی که ستارهها از آسمان بر روی دریای سبز باریدهاند.
هوش مصنوعی: زیباییها در هم تنیده شده و رنگها در رنگهای دیگر ترکیب شدهاند؛ هزاران تصویر به یکدیگر پیوند خوردهاند و هر کدام به شکلی خاص جلوهگر شدهاند.
هوش مصنوعی: به زیر یک پارچه سبز، میوهای به رنگ سبز و زرد وجود دارد. با توجه به بارش یا حاصلخیزی، به آن نگاه کن.
هوش مصنوعی: یکی مانند حقهای از طلاست که بسیار زیبا و ارزشمند است و دیگری مانند تخم مرغی به عطر خوش عنبر میماند.
هوش مصنوعی: بنفشه که در زیر شاخ سوسن است، مانند پارچهای زربفت و زنگاری زیبا به نظر میرسد.
هوش مصنوعی: شهر آزاد در زندگی شاداب و خوشحال باقی خواهد ماند، زیرا اسکندر ثروت و گوهری را بر آن پراکنده کرده است.
هوش مصنوعی: درخت سبز و تازه در شامگاه و تاریکی شب، که ماه به زیبایی بر روی آن نور میتابد.
هوش مصنوعی: پرچم میر بوسعد به شکلی درخشان است که گویی از روی تاج گوهر نور میتابد.
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیزی سریعتر و تندتر از آب و آتش نیست، مانند دو روح که همچون دو پادشاه ظالم در حال ستمگری هستند.
هوش مصنوعی: برای رسیدن به تو، نه به قدرت افسانهای سیمرغ و نه به استفاده از تیر و کمان نیاز دارم. تو را نه از طریق سحر و جادو میتوانم جستجو کنم و نه با کمک شخصیتهای افسانهای مانند زال.
هوش مصنوعی: اگر او به جای حضرت علی رفت، باید در میدان نبرد با شاهان و دلاوران مانند عمرو و عنتر مواجه شود.
هوش مصنوعی: در اینجا گفته شده که نه باید از زره و تجهیزات جنگی بترسی و نه باید نگران پایان کار خود باشی و نه حتی از کلاه خودی که بر سر داری. این بیان به نوعی به شجاعت و بیپروایی در رویارویی با چالشها و خطراهای زندگی اشاره دارد.
هوش مصنوعی: دشمن از تو زنجیر و بند میگیرد، اما دوست از تو تاج و شکوه میبرد.
آرزو دارم که مانند زرتشت، پیش تو زَنْد را از بَر بخوانم.
هوش مصنوعی: پایم در آب گرم مانده است، مانند اینکه در انگشتانم چیزی زینتی و زیبا را احساس کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
غنودستند بر ماه منور
خط و زلفین آن بت روی دلبر
یکی را سنبل نو رسته بالین
یکی را لالۀ خود روی بستر
ز مشکین جعد زنجیرست گویی
[...]
مرا، دی عاشقی گفت ای سخنور
میان عاشق و معشوق بنگر
نگه کن تا چه باید هر دوانرا
وزین دو کز تو پرسیدم بمگذر
چه خواهد دلبر از دلجوی بیدل ؟
[...]
همایون جشن عید و ماه آذر
خجسته باد بر شاه مظفر
امیر انشاه بن قاورد جغری
جمال دین و دین را پشت و یاور
خداوندی ، کجا کوته نماید
[...]
یکی گفتی که شه را ویس بدتر
به خان اندر ز صد خاقان و قیصر
بحق سیصد و سی و سه منبر
صبا هست از برش بوی سمنبر
بروی و رای او پیوسته دارد
نهاده مهر و کین هفت کشور
مرا دارد هوا بشتافته دل
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۲ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.