گنجور

 
بیدل دهلوی

بحر می‌پیچد به موج، از اشک غم‌پرورد ما

چرخ می‌گردد دوتا، در فکر بار درد ما

گر به میدان ریاضت کهربا دعوی کند

کاه گیرد در دهن، از شرمِ رنگ زرد ما

دور نبود گر کمان صید دلها زه کند

هم‌ادای ابروی نازی‌ست بیت فرد ما

می‌دهد بوی گریبان سحر، موج نسیم

می‌توان دانست حال دل ز آه سرد ما

همچو نی، در هر نفس داریم نقد ناله‌ای

ای هوس! غافل مباش از گنج بادآورد ما

ما سبکر‌وحان، ز قید ششدر تن فارغیم

مهرهٔ آزاد دل دارد بساط نرد ما

گر دهد صدبار گردون خاک عالم را به باد

بشکند آشفتگی رنگی به روی گرد ما

دوش‌ با تیغ تبسم رفتی از بزم و هنوز

شور بیرون می‌دهد زخم نمک‌پرورد ما

در سواد حیرت از یاد جمالت بیخودیم

روز و شب خواب سحر دارد دل شبگرد ما

نیست بیدل جز نوای قلقل مینای من

هیچ‌کس در محفل خونین‌دلان همدرد ما

 
 
 
دوبیتی
غزل شمارهٔ ۱۸۶ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
محتشم کاشانی

گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما

می‌رسیم از گرد راه اینست راه آورد ما

در هوای شمع رویت قطره‌های اشک گرم

دم به دم بر چهره می‌بندد ز آه سرد ما

بس که از یاران هم دردان جدا افتاده‌ایم

[...]

صائب

صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما

کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما

از رگ خامی نباشد میوه ما ریشه دار

پختگی پیداست چون آتش ز رنگ زرد ما

فتح ما آزاد مردان در شکست خود بود

[...]

طغرای مشهدی

ما خزان پرورده عشقیم، عیب ما مکن

گر نبیند بویی از بهبود، رنگ زرد ما

مایه ما در سفر، چون آب شد نقصان پذیر

آنچه ماند از مایه، خواهد گشت راه آورد ما

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از طغرای مشهدی
فیض کاشانی

اشکهای گرم ما و آههای سرد ما

کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما

عاقلان را کی خبر باشد زحال عاشقان

کی شناسد درد ما جز آنکه باشد مرد ما

خام بیدردی چه داند اشک گرم و آه سرد

[...]

فیاض لاهیجی

خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما

نازها بر دیدة افلاک دارد گرد ما

دوستداران را به مرگ خویش راضی کرده‌ایم

عاقبت درمان درد عالمی شد درد ما

یار بی‌پروا و یاران بی‌وفا، طالع زبون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه