گنجور

 
بیدل دهلوی

حیرت حسنی است در طبع نگه پرورد ما

ششجهت آیینه بالدگر فشانی‌گرد ما

مفت موهومی‌ست‌گر ما نام هستی می‌بریم

چون سحرگرد نفس بوده‌ست ره‌آورد ما

ما به هستی از عدم پر بی‌بضاعت آمدیم

باختن رنگی ندارد در بساط نرد ما

یک تأمل چون نفس بر آینه پیچیده‌ایم

حیرت محضیم و بس‌گر واشکافی‌گرد ما

دفتر ما هرزه‌تازان سخت بی‌شیرازه است

کو حیا تا نم‌ کشد خاک بیابانگرد ما

چون سحر بیهوده‌از حسرت نفسها سوختیم

آتشی روشن نشدآخرزآه سردما

نسخهٔ وحشت سواد چشم آهو خواندهایم

گر سیه‌گردد سراپا نیست باطل فرد ما

شعله راخاکستر خودهم‌کم ازشمشیر نیست

به‌که‌گیرد عبرت از ما دشمن نامرد ما

چون جرس عمری تپیدیم وز هم نگداختیم

سخت جانی چند نالد بر دل بی‌درد ما

بیدل اقبال ضعیفیهای ما پوشیده نیست

آفتاب عالم عجزست رنگ زرد ما

 
 
 
غزل شمارهٔ ۱۸۷ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
محتشم کاشانی

گشته در راهت غبار آلود روی زرد ما

می‌رسیم از گرد راه اینست راه آورد ما

در هوای شمع رویت قطره‌های اشک گرم

دم به دم بر چهره می‌بندد ز آه سرد ما

بس که از یاران هم دردان جدا افتاده‌ایم

[...]

صائب تبریزی

صبح بر خورشید می لرزد ز آه سرد ما

کوه می دزدد کمر در زیر بار درد ما

از رگ خامی نباشد میوه ما ریشه دار

پختگی پیداست چون آتش ز رنگ زرد ما

فتح ما آزاد مردان در شکست خود بود

[...]

طغرای مشهدی

ما خزان پرورده عشقیم، عیب ما مکن

گر نبیند بویی از بهبود، رنگ زرد ما

مایه ما در سفر، چون آب شد نقصان پذیر

آنچه ماند از مایه، خواهد گشت راه آورد ما

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از طغرای مشهدی
فیض کاشانی

اشکهای گرم ما و آههای سرد ما

کس نداند کز کجا آید مگر هم درد ما

عاقلان را کی خبر باشد زحال عاشقان

کی شناسد درد ما جز آنکه باشد مرد ما

خام بیدردی چه داند اشک گرم و آه سرد

[...]

فیاض لاهیجی

خاک شد تا در ره او جسم غم پرورد ما

نازها بر دیدة افلاک دارد گرد ما

دوستداران را به مرگ خویش راضی کرده‌ایم

عاقبت درمان درد عالمی شد درد ما

یار بی‌پروا و یاران بی‌وفا، طالع زبون

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه