حسرتم این است در دل، کز فراق روی تو
چون سپارم جان، سپارندم بخاک کوی تو
رفتم از کوی تو گریان، لیک رشکم میکشد؛
کز سرشکم غیر خواهد جست راه کوی تو
دسته ی گل، صبح در دستت چو بینم در چمن
بلبل از بوی گل افتد مست و من از بوی تو
رشک میکشتم، اگر خوی تو چون روی تو بود
غیر را محروم از روی تو دارد خوی تو
بعد ازین، این مدعی چون بر در جانان روی
من هم آیم از قفا و ایستم پهلوی تو
یا تو را بینند و بگشایند در بر روی من
یا مرا بینند و نگشایند در بر روی تو
تا کنند از ساده لوحیهای آذر آگهت
قاصد از وی نامه ی ننوشته آرد سوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد سرشگم ز آرزوی روی تو چون روی تو
وز فراق روی تو بگداختم چون موی تو
جان من پاینده اندر تن ز مشگین موی تست
دل بود روشن ز روی فرخ دلجوی تو
از نهیب تیر مژگان و کمان ابرویت
[...]
سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو
روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیست
غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
هر کسی از غم پناه خود به جایی میبرد
[...]
مرحبا ایچشم جان روشن بنور رای تو
دستگیر دل گه آشفتگی گیسوی تو
هر که دید آن موی و رو در کفر و در اسلام گفت
صبح اسلام است و شام کفر روی و موی تو
پیش شمع روی تو مهر فلک پروانه ایست
[...]
ای منور دیدهٔ مردم به نور روی تو
عالمی آشفته چون باد صبا از بوی تو
عقل می خواهد که گردد گرد کوی تو ولی
گرد اگر گردد نگردد هیچ گرد کوی تو
هر چه می بینم بود در چشم من آئینه ای
[...]
شاه خوبانی و ترکان خطا هندوی تو
سرکشان را طوق گردن حلقه گیسوی تو
تا تو رفتی آفتاب از زر همی تابد طناب
تا زند این خیمه فیروزه در اردوی تو
مدعی گیرم که چون آیینه رویین تن شود
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.