شاه خوبانی و ترکان خطا هندوی تو
سرکشان را طوق گردن حلقه گیسوی تو
تا تو رفتی آفتاب از زر همی تابد طناب
تا زند این خیمه فیروزه در اردوی تو
مدعی گیرم که چون آیینه رویین تن شود
کی تواند کایستد یک لحظه رو در روی تو
مه که بر شکل کمان زر برآید گاه گاه
میل آن دارد که خود را جا کند پهلوی تو
پر دعا دارم دلی تعویذوار آن دست کو
کز رگ جان بندم این تعویذ بر بازوی تو
قتل عاشق را چه بر ساعد نهی رنج کمان
یک کرشمه بس بود از گوشه ابروی تو
بنده جامی پای تا سر شوق شد بادا قبول
نامه شوقی که آرد باد ناگه سوی تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است. شاعر به وصف ویژگیهای خاص و دلرباییهای محبوبش میپردازد و میگوید که وقتی او دور است، حتی آفتاب هم از زر میتابد و خیمهای در اندازهاش بر پا میشود. شاعر احساس میکند که هیچکس نمیتواند در برابر زیبایی او قرار بگیرد و گویی ستارهها نیز میل دارند در کنار او باشند. او همچنین به عشق و شوق خود اشاره میکند و به قدرت تاثیرگذاری نگاه و ابروی معشوق بر دل عاشقانهاش میزند. در نهایت، او از بادهای که با شوق به سوی معشوق میآید صحبت میکند و به طور کلی حس عمیق عشق و ارادت خود را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: تو همچون شاه خوبان و دختری با زیباییهای خود، جذابیتی داری که گردنهای سرکشان را به تسخیر خود درآوردهای. زیبایی موهای تو به گونهای است که همه را به خود جلب میکند.
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، آفتاب به روشنی طلا میتابد تا اینکه این خیمه زیبا و خوش رنگ در محل تو برپا شود.
هوش مصنوعی: مدعی فرض کن که اگر مثل آینه، پوستهاش از زرو باشد، باز هم نمیتواند برای یک لحظه هم که شده، در برابر تو بایستد.
هوش مصنوعی: ماه که گاهی به شکل کمان میرسد، میل دارد که کنارت بیفتد و در کنار تو جا بگیرد.
هوش مصنوعی: دل من پر از دعاست و مانند تعویذی است که برای همیشه به آن چنگ زدهام. آن دستی را میخواهم که با رگ جانم پیوند دارد، تا این تعویذ را به بازوی تو بزنم.
هوش مصنوعی: اگر عشق را بکشند، چه فایدهای دارد؟ کافی است که یک کرشمه کوچک از ابروی تو، معذبی باشد که قلب عاشق را سخت رنجانده و آغوش او را به درد آورده است.
هوش مصنوعی: من دلدادهای هستم که تمام وجودم پر از شوق و اشتیاق شده است. ای کاش نامهای از عشق به تو فرستاده شود و آن را ناگهان باد به سویت آورد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شد سرشگم ز آرزوی روی تو چون روی تو
وز فراق روی تو بگداختم چون موی تو
جان من پاینده اندر تن ز مشگین موی تست
دل بود روشن ز روی فرخ دلجوی تو
از نهیب تیر مژگان و کمان ابرویت
[...]
سوی من شادی نیاید،تا نیایم سوی تو
روی شادی آن زمان بینم که بینم روی تو
من دلی دارم که در وی روی شادی هیچ نیست
غیر از آن ساعت که آرد باد صبحم بوی تو
هر کسی از غم پناه خود به جایی میبرد
[...]
مرحبا ایچشم جان روشن بنور رای تو
دستگیر دل گه آشفتگی گیسوی تو
هر که دید آن موی و رو در کفر و در اسلام گفت
صبح اسلام است و شام کفر روی و موی تو
پیش شمع روی تو مهر فلک پروانه ایست
[...]
ای منور دیدهٔ مردم به نور روی تو
عالمی آشفته چون باد صبا از بوی تو
عقل می خواهد که گردد گرد کوی تو ولی
گرد اگر گردد نگردد هیچ گرد کوی تو
هر چه می بینم بود در چشم من آئینه ای
[...]
روی برتابی ز من هرگه که بینم سوی تو
حیف می داری که افتد چشم من بر روی تو
گفتیم خواهی ازین پس ترک خوی بد گرفت
این مگو با من که من نیکو شناسم خوی تو
دل چو طوماری ست در هر پیچ او صد حرف شوق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.