به کام دل شبی گر بوسی از لعل تو بستانم
اگرچه یک جهان جان باشدم دامن برافشانم
اگرچه در همه عمرم به پیش ای دوست ننشینی
ولی من گر همه جانست بر جای تو ننشانم
کنم هرشب به دل پیمان که توبه بشکنم دیگر
سحرگه بر سر پیمانه خواهد رفت پیمانم
نخواهم راه بردن سوی کعبه من از این وادی
که بر دامان بسی آویخته خار مغیلانم
نهان ماند کجا رازم که باشد اشک غمازم
دریغا گفت بیپرده بمردم راز پنهانم
فلاطون را ز درد عشق گفتم مختصر حرفی
بگفت این درد را درماندهام درمان نمیدانم
کشیدم هفت دریا و همان مستسقی عطشان
مسیحا عجز میآرد که خواهد کرد درمانم
بگفتم از هوسناکی کنم پرهیز و بیباکی
بگفتا عقل مسکین من علاج نفس نتوانم
من آن حلواییم کز شکرم خالی بود دکان
بیا از خنده شیرین رواجی ده به دکانم
زند تر خنده بر گلزار کابل غنچه آن لب
که من بیزحمت خار از گل عارض گلستانم
مگر حب علی آشفته گیرد دست در محشر
وگرنه من در آن تیه ضلالت مانده حیرانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی سخن میگوید. شاعر از عشقی عمیق و پرشور به محبوبش صحبت میکند و به رغم مشکلات و ناپایداریهای عشق، همیشه در پی وصال اوست. او به نوعی با وجود اندوه و غم ناشی از دوری، به وفاداری خود نسبت به محبوبش اشاره میکند و میگوید که نمیتواند عاشقانههایش را فراموش کند. در عین حال، شاعر به ناامیدی از درمان درد عشق اشاره میکند و به عقل و نفوذ هوس در زندگی خود میپردازد. در پایان، او احساس گمشدگی و سردرگمی در عالم محبت را بیان میکند و به حال خود تاسف میخورد.
هوش مصنوعی: اگر شبی خوشحال شوم و از لبهای زیبات بوسهای بگیرم، حتی اگر جانم را هم بدهم، با شادی دامنم را کنار میزنم.
هوش مصنوعی: هرچند که هیچگاه در زندگیام در کنار تو ننشستهام، اما اگر همه جانم را هم داشته باشم، حاضر نیستم جای تو را با هیچ چیز دیگری عوض کنم.
هوش مصنوعی: هر شب در دل خود وعده میزنم که دیگر توبه کنم، اما باز صبحها میبینم که به سوی میخانه میروم و آن عهد و پیمانم را میشکنم.
هوش مصنوعی: من تصمیم ندارم که به سوی کعبه حرکت کنم، چون در این مسیر پر از خار و مشکل هستم و دامنم به آنها آلودگی دارد.
هوش مصنوعی: نمیدانم راز من کجاست که با اشکهایم فاش میشود. افسوس که بیپرده میگویم که به خاطر این راز نامعلوم، به مرگ نزدیک شدهام.
هوش مصنوعی: من به فلاطون گفتم که از درد عشق رنج میبرم، او جواب داد که من هم درمانی برای این درد نمیشناسم و خودم نیز در این موضوع درمانده هستم.
هوش مصنوعی: من تمام دریاها را پیمودم و با این حال، آنکه مانند مسیحا عطشام را برطرف کند، در برابر درمان من ناتوان است.
هوش مصنوعی: گفتم که باید از تمایلات نفسانی دوری کنم و بیپروا زندگی کنم، اما او گفت که عقل ضعیف من قادر به درمان خواستههای نفسانیام نیست.
هوش مصنوعی: من مانند یک شیرینی هستم که از شکر بیبهرهام. بیا و با خندهی شیرینیات به رونق و زندگی دکانم کمک کن.
هوش مصنوعی: خنده زندگی در باغ کابل مانند غنچهای است که لبانم بیزحمت، خارهای گل در چهره گلستان را از بین میبرد.
هوش مصنوعی: اگر محبت علی در روز قیامت به فریادم نرسد، در این سرگردانی و گمراهی، ماندهام و حیران.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دگر بار ای مسلمانان ستمگر گشت جانانم
گهی رنجی نهد بر دل گهی بی جان کند جانم
به درد دل شدم خرسند که جز او نیست دلبندم
به رنج تن شدم راضی که جز او نیست جانانم
به بازی گفتمش روزی که دل بر کن کنون از من
[...]
ترا من دوست میدارم ندانم چیست درمانم
نه روی هجر میبینم نه راه وصل میدانم
نپرسی هرگز احوالم نسازی چارهٔ کارم
نه بگذاری که با هرکس بگویم راز پنهانم
دلم بردی و آنگاهی به پندم صبر فرمایی
[...]
درخت و آتشی دیدم ندا آمد که جانانم
مرا می خواند آن آتش مگر موسی عمرانم
دخلت التیه بالبلوی و ذقت المن و السلوی
چهل سال است چون موسی به گرد این بیابانم
مپرس از کشتی و دریا بیا بنگر عجایبها
[...]
اگر دستم رسد روزی که انصاف از تو بستانم
قضای عهدِ ماضی را شبی دستی برافشانم
چنانت دوست میدارم که گر روزی فراق افتد
تو صبر از من توانی کرد و من صبر از تو نتوانم
دلم صد بار میگوید که چشم از فتنه بر هم نِه
[...]
مرا دیوانه می خوانند و با دیوانه می مانم
ز خود بیگانه می دانند و هم من نیز می دانم
اگر با بت منم اینم وگر در کعبه بنشینم
نه مرد مذهب و دینم نه اهل کفر و ایمانم
چو در بت خانه افتادم ز دیگر خانه آزادم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.