گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

برخیز تا بکوی مغان التجا کنیم

داغ درون خسته بجامی دوا کنیم

آن به که صرف خدمت دردی کشان شود

عمری که صرف فسق و فجور و ریا کنیم

فسق و فجور و زهد وغرور و ریا خطاست

فکر صواب از پی رفع خطا کنیم

سعی و صفا و مروه بکعبه ثمر نکرد

در میکده بحلقه مستان صفا کنیم

یکشب در سرای مغان گر کنند باز

سی روزه روزه را بصبوحی قضا کنیم

زاهد زخوف دین نکند جا بمیکده

در خوفگاه جا بامید رجا کنیم

افتاده عکس ساقی ما در درون جام

ساقی بیار باده که رو در خدا کنیم

بارم دهد بمیکده گر پیر میفروش

منزل بصحن بارگه کبریا کنیم

یعنی که حلقه در شاه نجف علی

گیریم و عمر دولت شه را دعا کنیم

آشفته جست رشته حبل المتین دین

زنار زلف او زچه از کف رها کنیم

گر میشکی بساعد سیمین بروز حشر

حاشا که از تو ما طلب خونبها کنیم

قلب وجود ما بدر دوست چون رسد

از خاک کوی او همه تن کیمیا کنیم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
سعدی

برخیز تا به عهد امانت وفا کنیم

تقصیرهای رفته به خدمت قضا کنیم

بی‌مغز بود سر که نهادیم پیش خلق

دیگر فروتنی به در کبریا کنیم

دارالفنا کرای مرمت نمی‌کند

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
عبید زاکانی

آن به که روز عید به می التجا کنیم

عیش گذشته را به صبوحی ادا کنیم

با پیر می فروش برآریم خلوتی

یک چند خانقاه به شیخان رها کنیم

از صوت نای و نی بستانیم داد عید

[...]

شاه نعمت‌الله ولی

ما خاک راه را به نظر کیمیا کنیم

صد درد دل به گوشهٔ چشمی دوا کنیم

در حبس صورتیم و چنین شاد وخرمیم

بنگر که در سراچهٔ معنی چه ها کنیم

رندان لاابالی و مستان سرخوشیم

[...]

اسیری لاهیجی

ای دل بیا بکوی خرابات جا کنیم

با پیر میفروش بجان اقتدا کنیم

بر آستان پیر خرابات سرنهیم

بر عهد بندگی و ارادت وفا کنیم

خود را ز قید زهد و ریایی برون بریم

[...]

فصیحی هروی

برخیز تا زیارت ماتم‌سرا کنیم

جان را برای قطره اشکی فدا کنیم

بر مرهم مسیح بخندیم و بگذریم

هر درد را به حسرت دردی دوا کنیم

داغیم و کار ما سفر ملک سینه‌هاست

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه