گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

معاشران دغل صاف عشق می‌نوشند

به تک‌پرده اصحاب راز می‌کوشند

نه صاحبان نظر راست بینشی کامل

لباس عشق هوس‌پیشگان چه می‌پوشند

صبوصفت به فغان مدعی ولی عشاق

چو خم لبالب و در جوش صاف و خاموشند

به کیش اهل هوس کام‌جویی است روا

که عاشقان تو از یاد خود فراموشند

مده شراب به مستان عشق ای ساقی

که این گروه از آغاز مست و مدهوشند

ز هوشمندی خود ای حکیم مغروری

نه آن دو جادوی عیار رهزن هوشند

همه اسیر چو آشفته در خم مویی

کدام سلسله این قوم حلقه‌درگوشند

چه کم ز تو اگرت عیب‌جو بود منکر

تو آفتابی و این کوردیدگان موشند

تو شاه کشور معنی علی و مظهر حق

که بندگان تو با پادشاه هم‌دوشند