آن چه گردون که چنین اختر تابان دارد
وان چه باغیست که این نوگل خندان دارد
تند میراند سمند و به تکبر میگفت
بر سر باد صبا تکیه سلیمان دارد
آن غلامی تو که بیرون کشی از جنت حور
باغ فردوس کجا همچو تو غلمان دارد
عشق کاین شور و نوا در همه عالم افکند
نمکی زآن لب شیرین بنمکدان دارد
جادوی بابلی این سحر نه خود تنها کرد
با سر زلف چلیپای تو پیمان دارد
پیکرش چیست مگوئید که یک گردون ماه
همه تن سرو و گل و سنبل و ریحان دارد
کی شنیدی که کند مه بسر سرو طلوع
یا کجا ماه قد سرو خرامان دارد
بیم دارند زشیطان همه مردم ایشوخ
بیم از مردم چشمان تو شیطان دارد
این امید است که آشفته زدامت برهد
چون به سر شوق در شاه خراسان دارد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
لشکری یار من امروز سر آن دارد
که دلم همچو سر زلف پریشان دارد
لؤلؤ چشم مرا کرد به رنگ لاله
آنکه از لاله و لؤلؤ لب دندان دارد
چون سکندر ز سفر هیچ نمی آساید
[...]
هرکه بر پستهٔ خندان تو دندان دارد
جان کشد پیش لب لعل تو گر جان دارد
شکر و پستهٔ خندان تو میدانی چیست
چشم سوزن که درو چشمهٔ حیوان دارد
هرکه را پستهٔ خندان تو از دیده بشد
[...]
چشم من خنده شیرین تو گریان دارد
دل من را لب پر شور تو بریان دارد
خاطرم میل کند با تو و پیدا نکند
سینه ام درد و غمت دارد و پنهان دارد
کس ندارد به جهان آنچه تو داری در حسن
[...]
دیده مشتاق و دلم میل فراوان دارد
جانم از مسکن تن روی بجانان دارد
بهمه حال ز جانان نشکیبد جانم
جان زجان آمدو هم روی بدان جان دارد
دل بیچاره خرابست که گفتند :فلان
[...]
این کهن دیر جهان کشته فراوان دارد
دم عیسی نفسی جو که دلش جان دارد
زوده نرم که اقلیم صفاهان دارد
تو مپندار که از معدن کتان دارد
در بر حجله پرزیورو کت رخت سیاه
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.