گنجور

 
صائب تبریزی

چگونه باده عرفان جماعتی نوشند

که باده در رگ تاک است ومست ومدهوشند

حدیث بیش وکم ومهرذره بدمستی است

ز یک پیاله دو عالم شراب می نوشند

ز ما سلام به دارالسلام دار رسان

که در زمانه ما خلق پنبه در گوشند

حدیث اهل زمین قابل شنیدن نیست

به ذوق حرف که این نه صدف همه گوشند

به شمع موم قناعت کنند از خورشید

جماعتی که چو محراب تنگ آغوشند

خموش باش که چندین هزار شمع اینجا

مکیده اند لب خامشی و مدهوشند

حضور گلشن فردوس آن کسان دارند

که در به روی خوداز کاینات می پوشند

ز رفتن دگران خوشدلی ازین غافل

که موجها همه با یکدگر در آغوشند

چه ساده اندحریفان بی بصر صائب

به آفتاب قیامت نقاب می پوشند

 
 
 
بابافغانی

مقیدان تو از یاد غیر خاموشند

بخاطری که تویی دیگران فراموشند

برون خرام که بسیار شیخ و دانشمند

خراب آن شکن طره و بنا گوشند

چه عیش خوشتر ازین در جهان که یک دو نفس

[...]

سلیم تهرانی

برای طعنه ی ما این همه چه در جوشند

که عاقلان همه دیوانه ی قبا پوشند

نشاط مستی ما را به شب تماشا کن

که روز، باده کشان چون چراغ خاموشند

چمن ز بلبل و قمری به کام صیاد است

[...]

بیدل دهلوی

جماعتی‌که نظرباز آن بر و دوشند

به جنبش مژه عرض هزارآغوشند

ز حسن معنی دیوانگان مشو غافل

که این‌کبودتنان نیل آن بناگوشند

به صد زبان سخن‌ساز خیل مژگانها

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از بیدل دهلوی
آشفتهٔ شیرازی

زهر کناره بیغمای گل چه میکوشند

زبلبلان چه عجب گر بباغ بخروشند

کسان که مهر تو در سینه کرده اند نهان

بر آفتاب جهانتاب پرده میپوشند

مگر خدای نه ستار شد چرا زهاد

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از آشفتهٔ شیرازی
اقبال لاهوری

قلندران که به تسخیر آب و گل کوشند

ز شاه باج ستانند و خرقه می پوشند

به جلوت اند و کمندی به مهر و مه پیچند

به خلوت اند و زمان و مکان در آغوشند

بروز بزم سراپا چو پرنیان و حریر

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه