معاشران دغل صاف عشق مینوشند
به تکپرده اصحاب راز میکوشند
نه صاحبان نظر راست بینشی کامل
لباس عشق هوسپیشگان چه میپوشند
صبوصفت به فغان مدعی ولی عشاق
چو خم لبالب و در جوش صاف و خاموشند
به کیش اهل هوس کامجویی است روا
که عاشقان تو از یاد خود فراموشند
مده شراب به مستان عشق ای ساقی
که این گروه از آغاز مست و مدهوشند
ز هوشمندی خود ای حکیم مغروری
نه آن دو جادوی عیار رهزن هوشند
همه اسیر چو آشفته در خم مویی
کدام سلسله این قوم حلقهدرگوشند
چه کم ز تو اگرت عیبجو بود منکر
تو آفتابی و این کوردیدگان موشند
تو شاه کشور معنی علی و مظهر حق
که بندگان تو با پادشاه همدوشند