آزار اگر از یار است آزار نباشد
هر یار که آزرده شود یار نباشد
دین و دل و سرباختن اندر کف پائی
اندک بود ای کار که بسیار نباشد
سنجیده خرد بار همه کون و مکان را
جز بار فراق تو بدل بار نباشد
چون خواب بهر چشم گذشتم بشب هجر
یک دیده عاشق نه که بیدار نباشد
تا چشم تو از بستر عشاق شده دور
یک دل نشنیدیم که بیمار نباشد
لاقیدی و بر کفر بدل کردن اسلام
عاشق کند این کار و در انکار نباشد
آنکس که گرفتار بود نفس و هوا را
اندر قفس عشق گرفتار نباشد
زآئینه دل گرد خودی گر بفشانی
بالله که در این آینه زنگار نباشد
اندر نفس قاصد اسفار نکویان
لطفی است که در آین آینه زنگار نباشد
عشقت گهر و بند او مصر محبت
یوسف مبر آنجا که خریدار نباشد
حاشا که به بتخانه و کعبه ببرم طوف
گر نقش نکوی تو بدیوار نباشد
آندل نه پریشان بود آشفته که یکعمر
در حلقه آن طره طرار نباشد
جز صبح بناگوش تو در آن خم گیسو
صبحی بشب هجر پدیدار نباشد
گفتار من از عشق علی بود و دگر هیچ
ورنه دگری قابل گفتار نباشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بررسی مفهوم آزار و عشق میپردازد. شاعر بیان میکند که اگر آزار از جانب محبوب (یار) باشد، دیگر نمیتوان آن را آزار نامید. در عشق واقعی، اندوه و فراق طبیعی است و هیچ کس نمیتواند بدون احساس بیمار یا ناآشفته باشد. عشق به عنوان یک نیروی قوی توصیف میشود که انسان را از قید و بندهای دنیوی آزاد میکند.
شاعر در ادامه به ابعاد مختلف عشق و وابستگی آن به مفاهیمی چون دین، دل و وفاداری اشاره میکند و بیان میکند که در غیاب عشق، هیچ چیز ارزشمند نیست. او از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر زندگی و دل به عنوان یک نیروی مثبت یاد میکند.
در نهایت، شاعر تأکید میکند که عشق واقعی و خالص فراتر از هر چیز دیگری است و سخن او به عشق علی (ع) محدود میشود، زیرا او را تنها شایسته برای بیان احساسات خود میداند.
هوش مصنوعی: اگر آزار از طرف محبوب باشد، دیگر نمیتوان او را یار نامید، چون هر یاری که آزرده شود، دیگر یار نخواهد بود.
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که اگر فردی به خاطر دلایل جزئی و کماهمیت، ایمان و احساسات خود را از دست بدهد، نشاندهنده ی این است که کار او بسیار کمارزش و ناچیز است. به عبارت دیگر، نباید به مسائل سطحی و کوچک اجازه داد که بر اعتقادات و افکار عمیق ما تأثیر بگذارند.
هوش مصنوعی: خرد و دانش میتواند بار سنگین تمام دنیا و موجودات آن را تحمل کند، اما هیچ چیزی به اندازه فراق و دوری تو برای آن سنگین نیست.
هوش مصنوعی: چون شب را سپری کردم و خواب بر چشمم چیره شد، با این حال، عشق آن چشمی که عاشق است هرگز نمیگذارد که بیدار بماند.
هوش مصنوعی: زمانی که نگاه تو از میان عاشقان دور میشود، هیچ قلبی را نمیبینیم که در رنج و بیماری نباشد.
هوش مصنوعی: کسی که به راحتی به اعتقادات خود بیتوجهی میکند و اسلام را به کفر تبدیل میسازد، در واقع با عشق به این کار ادامه میدهد و در انکار آن تردیدی ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که تحت تأثیر خواستههای نفس و هوا باشد، در بند عشق گرفتار نمیشود.
هوش مصنوعی: اگر از دل خود آلودگیها و انگیزههای خودخواهی را دور کنی، به خدا سوگند که در این دل پاک چیزی جز زیبایی و روشنی نخواهی دید.
هوش مصنوعی: در وجود پیامآورانی که به سفرهای خوب میروند، لطفی نهفته است که در آن، هیچ نوع زنگار یا آلودگی وجود ندارد و همواره خالص و بینقص است.
هوش مصنوعی: عشق تو مانند جواهر باارزش است و محبت یوسف هم به مانند آن است. ولی به جاهایی که کسی خریدار این ارزشها نیست نرو.
هوش مصنوعی: هرگز حاضر نیستم به پرستشگاه یا کعبه بروم، اگر تصویر زیبا و وجود تو بر دیوار نباشد.
هوش مصنوعی: آن دل که همیشه در آرزوی وصال آن محبوب بوده است نباید غمگین و پریشان باشد، چرا که نمیتواند زندگیاش را در حلقهای از مشکلات بگذراند.
هوش مصنوعی: تنها صبحی که در خم گیسوی تو نمایان میشود، در دل شب فراق وجود ندارد.
هوش مصنوعی: سخنان من فقط از عشق به علی سرچشمه میگیرد و هیچ چیز دیگری برای گفتن ندارم؛ زیرا هیچ کس دیگری لایق سخن گفتن نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
آن به که نظر باشد و گفتار نباشد
تا مدعی اندر پس دیوار نباشد
آن بر سر گنج است که چون نقطه به کنجی
بنشیند و سرگشته چو پرگار نباشد
ای دوست برآور دری از خلق به رویم
[...]
کنجی که در او گنجش اغیار نباشد
کس از تو و بر تو ز کس آزار نباشد
رودی و سرودی و حریفی دو سه یکدل
باید که عدد بیشتر از چار نباشد
نردی و کتابی و شرابی و ربابی
[...]
هرکس که مقیم در خمّار نباشد
در مذهب ما عاقل و هشیار نباشد
گر علم یقین است تو را، عین یقین جو
کان طایفه را کبر به خروار نباشد
داری هوس صحبت او، ترک هوس گیر
[...]
ما را به جهان جز غم تو یار نباشد
جز جستن وصل تو مرا کار نباشد
از گلشن وصل تو من خسته جگر را
در پای دلم جز اثر خار نباشد
چون سرو روان گر گذری پیش من آری
[...]
می خواهم و کنجی که به جز یار نباشد
من باشم و او باشد و اغیار نباشد
آنجا اثر رحمت جاوید توان یافت
کآنجا ز رقیبان تو آثار نباشد
هرجا که حبیب است به پهلوی رقیب است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.