مهرت آورد ملایک بر آدم بسجود
حکمت آورد ازین پرده عدم را بوجود
دوزخ از شعله نار غضب تو سوزان
خلد از انعام نعیم تو مخلد بخلود
آدم آنست که داغ تو به پیشانی داشت
مشمر آدمی این جانوران معدود
همه را آرزوی بوسه ای از مقدم تست
گو عیونست و جفونست و خدود است و قدود
پیروانت زهدایت همه هود و صالح
عادیانت همه مردودتر از عاد و ثمود
گرچه از مصر خدائی زتو دارد فرعون
رود نیلت بکشد آخر فرعون جنود
من همان بر حسد آنسگ کو در رشکم
منفعل گر بو آن روز زمحسود و حسود
گو محبت چکند با عمل خویش بحشر
گر بجنت نکند عفو خداوند ودود
بی ولای تو ندارند نماز مقبول
زاهدان روز و شبان گر بقیامند و قعود
از سر کوی علی روی مپیچ آشفته
کادم و نوح از این در طلبیده مقصود
زاهدا من بنجف رقص کنان خواهم رفت
وعده ما بهشت است بروز موعود
سعدی عصر نیم اختر سعدم نبود
شایدم یمن مدیح تو نماید مسعود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به خرابات شدم دوش مرا بار نبود
میزدم نعره و فریاد ز من کس نشنود
یا نبد هیچ کس از بادهفروشان بیدار
یا خود از هیچ کسی هیچ کسم در نگشود
چون که یک نیم ز شب یا کم یا بیش برفت
[...]
واقف سرمد تا مدرسه عشق گشود
فرقیی مشکل چون عاشق و معشوق نبود
جز قیاس و دوران هست طرق لیک شدست
بر اولوالفقه و طبیب و متنجم مسدود
اندر این صورت و آن صورت بس فکرت تیز
[...]
شرف نفس به جود است و کرامت به سجود
هر که این هر دو ندارد عدمش به که وجود
ای که در نعمت و نازی به جهان غره مباش
که محال است در این مرحله امکان خلود
وی که در شدت فقری و پریشانی حال
[...]
آسمان قدر وزیرا چو تو بر روی زمین
تا زمان هست نبودست و بزرگی نبود
شاه ملک کرمی در بر خود فرزین وار
جای دادی و پسندد ز تو هرکس شنود
بنده بر رقعه اخلاص چو رخ راست رواست
[...]
هرکه همچون من و تو از عدم آمد بوجود
همه دانند که از بهر سجود آمد وجود
تا بسی محنت خدمت نکشد همچو ایاز
مرد همکاسه نعمت نشود با محمود
هرکه مانند خضر آب حیات دین یافت
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.