نه گمانم آدمی زاده بدین جمال باشد
نشنیده ام فرشته که باین کمال باشد
مگر از پری و غلمان کند ازدواج و آنگه
چو تو آدمی بزاید که بدین جمال باشد
بکدام شهر رسمست و کدام ملک یا رب
که بسروش آفتاب و بمهش هلال باشد
نکند دوام عقلم بر آفتاب عشقت
که بقای شبنم و مهر بسی محال باشد
سر کوی تو بهشت است و منم مجاور آنجا
نه بهشتیم خدا را اگرم ملال باشد
بمن آنکه کرد شنعت که چرا شدی پریشان
خم زلف دید و دانست مرا چه حال باشد
شب وصل برنتابد بحدیث روز هجران
بصباح حشر گویم اگرم مجال باشد
نبرم زخضر منت پی جرعه زلالش
که بخون دل بجامم همه شب زلال باشد
نکنم شکایت از هجر و پزم زصبر حلوا
که بحنظل فراقت شکر وصال باشد
زچه خال را بپوشی و کشی بدیده میلم
که نه مردمک بچشمم که سواد خال باشد
زکدام ملت استی زکه داشتی تو فتوی
که زکافر و مسلمان بتو خون هلال باشد
زشمیم طره دوست نسیم شد معطر
که نه لطف در صبا بود و نه در شمال باشد
سخنی زلعلت آشفته چو گفت همچو طوطی
همه دختران طبعش شکرین مقال باشد
بفشاند آستین شیخ بنظم ما و غافل
که بجز مدیح حیدر نه مرا خیال باشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و کمال یک معشوق میپردازد. شاعر با حیرت از جمال و صفات معشوقهاش صحبت میکند و بیان میکند که چنین زیبایی نمیتواند از انسان باشد و ممکن است که حتی از فرشتگان هم فراتر باشد. او به شدت تحت تاثیر عشق و زیبایی معشوقش قرار گرفته است و میگوید که زندگی در کنار او بهشت است و بدون او ملالآور است. شاعر همچنین به مشکلات عشق و هجران اشاره میکند و معتقد است که هرچند دلتنگی وجود دارد، اما عشق حقیقی ارزش این صبر را دارد. شعر در نهایت به زیبایی کلام و بیان عشق میپردازد که همچنان در دل شاعر باقیمانده است.
هوش مصنوعی: من فکر نمیکنم که انسانی به این زیبایی وجود داشته باشد و تاکنون نشنیدهام که فرشتهای به این کمال رسیده باشد.
هوش مصنوعی: اگر پری و پسران بهشتی با یکدیگر ازدواج کنند، سپس ممکن است انسانی به وجود آید که به زیبایی تو باشد.
هوش مصنوعی: کدام شهر و کدام سرزمین است که نور خورشید و ماه در آن بخشی از زندگیاش باشد؟
هوش مصنوعی: آیا ممکن است که عقل من بتواند در برابر نور عشق تو دوام بیاورد؟ این کار به اندازهی باقی ماندن شبنم و خورشید بسیار دشوار است.
هوش مصنوعی: در کنار کوی تو، جایی همانند بهشت وجود دارد و من در آنجا زندگی میکنم. هرچند که اینجا بهشتی نیست، اگر هم اندکی غم و ناراحتی احساس کنم.
هوش مصنوعی: به من گفتند که چرا در هم و برهم شدهام؛ او که مویه کرد، با دیدن خم زلفم، متوجه شد که حال من چگونه است.
هوش مصنوعی: شب وصال تاب و تحمل بر داستان روز جدایی را ندارد، و اگر فرصتی باشد، در روز قیامت سخن میگویم.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم بهخاطر منتگذاری خیری از زلالش ببرم، زیرا دل در خون غرق است و تمام شب از زلال بودنش لذت میبرم.
هوش مصنوعی: من از دوری و جدایی شکایت نمیکنم، زیرا صبرم به اندازهای شیرین است که به یاد تو، تلخی آن به sweetness وصال تو تبدیل میشود.
هوش مصنوعی: چرا باید خال را بپوشانی و به دیدن من بکوشی، در حالی که مردمک چشم من نیست که سیاهی خال را ببیند؟
هوش مصنوعی: از کدام قوم و نژاد هستی که تو با چه دلیلی فتوا میدی؟ که بین کافر و مسلمان، خون تو برای هر دوی آنها حلال باشد.
هوش مصنوعی: عطر زلف دوست مانند نسیمی شد که نه در هوا لطافتی از سحر بود و نه در شمال.
هوش مصنوعی: وقتی کسی با لحن زیبا سخن میگوید، مانند طوطی که صحبت میکند، همه دختران سرشت او شیرینزبانی و دلنشینی خواهند داشت.
هوش مصنوعی: شیخ آستین خود را برای نظم کردن اشعار ما میآلاید، اما غافل است که جز ستایش حیدر، هیچ چیز دیگری به ذهنم نمیرسد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.