آشفتهٔ شیرازی » غزلیات » شمارهٔ ۳۰۳

اندر حریم حسن بتان غیر ناز نیست

در کیش عشق هم صنما جز نیاز نیست

پروردگان نعمت عشق اند این گروه

عشاق را بکعبه ظاهر نماز نیست

گفتی میا که سوزمت از پرتوی چو شمع

پروانه را زدادن جان احتراز نیست

در خورد و خواب آدم و حیوان مشار کند

جز عشق در میان سبب امتیاز نیست

از کشف سر شد ار سر منصور زیب دار

چون او کسی بر اهل نظر سرفراز نیست