گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
آشفتهٔ شیرازی

این شکل بشر زمشکلاتست

ممکن چو تو کی زممکنانست

این جمله صفات کبریائی

تفسیر بیان حسن ذاتست

حاشا که بجز خط تو باشد

بر تنگ شکر اگر نباتست

پیش گل روی تو گلستان

چون نقش بر آب بی ثباتست

کی ذات تو را صفت توان کرد

کاوصاف تو برتر از صفاتست

بر دیده ما بران سفینه

کاین دجله آن دگر فراتست

در بتکده رو که بشکنی بت

کی چون تو صنم بسومناتست

صبحست قفای شام هجران

در ظلمت چشمه حیاتست

هر چیز بود جهت پذیرد

جز عشق که خارج از جهاتست

در بازی عشق خسرو عقل

شاه است ولی اسیر و ماتست

آشفته میفروش نوح است

میخانه سفینه نجاتست

از خاک نجف تو رو مگردان

کاین خانه پناه کایناتست

در وصف علیست عقل حیران

نه واجب نه زممکناتست