ای قضا و قدر اِستاده به حکم و رایَت،
ماه و خور آینه رای جهان آرایت
تو کدامین شهی ای عشق که چون تکیه زدی
هیچ سلطان نتوان تکیه زند بر جایت
جان بکاهد غم ایام وزتو جان بخشست
بود این خاصیت اندر غم جان افزایت
در سویدای درون عشق تو منزل دارد
گر سرم میرود از دل نرود سودایت
سَر و جانی ست به کف ، بهرِ نثارِ قَدمَت،
تا اشارت کنی افشانمش اندر پایت
همره عشق بافلاک مرو ای جبریل
که زپرواز فتد بال جهان پیمایت
هر که از چاشنی تیر تو خوش کرده مذاق
جای در سینه دهد ناوک جان آسایت
توئی آن شاهد یکتا که بمرآت جهان
فکنی عکس ، نه عکسی که بوَد همتایت
فاش آشفته بگو خلوت وحدت زعلیست
سر توحید بیان کن چه غم از اعدایت
رنگ کن جامه ی جان را ، به خُمِ مهرِ علی،
تا که از رنگ علایق نبود پروایت
گر کست تیغ زند تا که بریزی مهرش
حاش لله که بشمشیر بگردد رایت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
تا چه اندیشه کند رای جهان آرایت
تو به هر جا که فرود آمدی و خیمه زدی
کس دیگر نتواند که بگیرد جایت
همچو مستسقی بر چشمه نوشین زلال
[...]
ای حریم حرم قرب الهی جایت
طرف جنت فردوس کجا پروایت
چون شدی از حرم ملک به سیر ملکوت
بود در انجمن خیل ملک غوغایت
طوطیان حرم قدس به حرم مشتاقت
[...]
ای خور اندوده به زر کرده نشان پایت
ماه فرسوده ز نعلین فلکفرسایت
عرش و کرسی و فلک پایه معراج تواند
برتر از کون و مکان ساخته بیچون جایت
رونق دین تو بازار ملل کرده کساد
[...]
کرده در آیینه حسن رخ خود شیدایت
طره ز آن سلسلهها ریخته اندر پایت
رخت بر بام سموات کشد فتنه اگر
جلوه ناز بدین شیوه کند بالایت
کمتر از خون مدد دیده کن ای دل ترسم
[...]
دل همی خواست که ریزد سر و جان در پایت
اینک اندر پی خون تیغ به کف اعدایت
رخصت حرب گر از آن لب جان بخشایت
سر تسلیم نهادیم به حکم و رایت
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۴ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.