چشم تو بربست از فسون بر خلق راه خواب را
زلفت پریشان میکند جمعیت احباب را
گفتم دل سوداییم دارد دوا بگشود لب
گفتا نبینی در شکر پروردهام عناب را
مینغنود شب تا سحر چشمم ز هجرت ای پسر
کی خواب آید در نظر افتاده در غرقاب را
زلفت به هر جا می کشد ، دل در هوایش میرود،
ناچار ماهی میرود تا میکشد قلاب را
آبی که اسکندر نخورد ، چندان کِش از پی دست برد،
من جستهام در آن دهان آن گوهر نایاب را
شب بر سر کوی تو من گویم ز هر بابی سخن
شاید که با صد مکر و فن خواب آورم بواب را
در حقه نافش اگر گم شد دلم عیبم مکن
هم نوح کشتی بشکند بیند گر این گرداب را
من اندر آن چاهِ ذقن ، افتادهام ای سیمتن،
کز دام تو نبود گریز ای شوخ شیخ و شاب را
آشفته از آن تار مو در بزم تا کی گفتگو
آخر پریشان میکنی جمعیت اصحاب را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به توصیف زیباییهای معشوق میپردازد و تأثیر او را بر دل دوستان و احباب بیان میکند. او از عشق شخصی صحبت میکند که خواب را از چشمش ربوده و زلف معشوق باعث پریشانی دلهای اطرافیان شده است. شاعر میگوید که دلش در جستجوی دارویی برای عشق گم شده است و در عین حال از هجرت و دوری معشوق رنج میبرد. او به یاد میآورد که چگونه زیبایی معشوق او را به سوی خود میکشاند و او از زمین خارج نمیشود. همچنین به خیال پردازی شبانهاش در کنار کوی معشوق اشاره میکند و میگوید که با وجود سختیها و مشکلات نیز نمیتواند از محبت معشوق دست بکشد. در نهایت او از وضعیت پریشان و آشفتهاش در بزم یاد کرده و از تأثیر موهای معشوق بر دوستانش سخن میگوید.
هوش مصنوعی: چشم تو از جادو و فریب، مردم را به خواب میبرد و زلفهای پریشان تو، دوستان را گیج و سردرگم میکند.
هوش مصنوعی: گفتم که دل من عاشق است و به دنبال درمان میگردد. لبخند زد و گفت: آیا نمیبینی که در دلم، همانند عناب شیرین، عشق را پرورش دادهام؟
هوش مصنوعی: شب تا صبح بیدارم و از دوری تو در ناراحتی هستم، ای پسر! چگونه میتوانم خواب را در چشمانم ببینم وقتی که غرق در غم و اندوه هستم؟
هوش مصنوعی: هر جا که زلف تو میافتد، دل من به دنبالش میرود. ناچار، مثل ماهی که به سمت قلاب میآید، من هم بسوی تو کشیده میشوم.
هوش مصنوعی: آبی که اسکندر هرگز نتوانست بنوشد، مدت زیادی در جستجوی آن بود. من توانستهام در آن مکان خاص، آن گوهری که هیچکس مانندش را نیافته، پیدا کنم.
هوش مصنوعی: در شب در کنار خانهات، من از هر موضوعی صحبت میکنم، شاید با صد تا ترفند و فریب، بتوانم نگهبان را خواب کنم.
هوش مصنوعی: اگر دل من به خاطر مشکلاتی که پیش آمده دچار تردید و سردرگمی شده، تو نباید مرا سرزنش کنی. حتی نوح هم ممکن است در دریای طوفانی کشتیاش را از دست بدهد.
هوش مصنوعی: من در چاه غم و افکاری گرفتار شدم، ای زیبارو، که از دام تو هیچ رهایی نیست، ای شیخ شوخ و جوان.
هوش مصنوعی: به خاطر آن تار موی آشفتهات در مهمانی، تا کی میخواهی حرف بزنی و جمع دوستان را پریشان کنی؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ز اندازه بیرون تشنهام ساقی بیار آن آب را
اول مرا سیراب کن وآنگه بده اصحاب را
من نیز چشم از خواب خوش بر مینکردم پیش از این
روز فراق دوستان شب خوش بگفتم خواب را
هر پارسا را کآن صنم در پیش مسجد بگذرد
[...]
ای ساقی سیمیندهن! در ده شراب ناب را
خاکم به باد غم مده، بر آتشم زن آب را
تا چشم خوابآلود تو در خواب مستی دیدهام
در دیدهٔ بیخواب خود دیگر ندیدم خواب را
از آتش تب سوختم، عناب دارد لعل تو
[...]
طعم هلال میدهد زهر فراقت آب را
تا تلخ کردی عیش من شیرین ندیدم خواب را
درهای رحمت بر رخم تا شام مردن واکنند
گر چشم از رویت کند یک صبح فتحالباب را
از دولت گمگشتهام شاید نشانی وادهند
[...]
شوخی که من دارم همی گر بگذرد در صومعه
از دین ودل سازد بری هم شیخ را هم شاب را
قلّابآن زلفِ کجش، دل را سوی خود میکشد
ماهی نه عمداً میرود نظاره کن قلاب را
غالب به دیده غرقهام تا حلق و از لب تشنگی
[...]
کم شانه می زن ای صنم آن طره پرتاب را
از آشیان بیرون مکن مرغ دل بی تاب را
خاک وجود عاشقان برباد خودکامی مده
ای ترک آتش خوبگیر از تشنه کامان آب را
زنجیر شیران کرده ای هر تاری از گیسوی خود
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.