گنجور

 
ادیب الممالک

بخش ۱ - شورشنامه: سراینده داستان نوی

بخش ۲ - رفتن حسنخان به دربار ظل السطان در شکایت از بانوی خود: خروشان و جوشان و گریان و زار

بخش ۳ - پاسخ دادن ظل السلطان حسنخان را: شه پاک دل ظل السلطان راد

بخش ۴ - نالیدن حسنخان حضور ظل السلطان: ستمدیده برداشت فریاد و آه

بخش ۵ - خواستن دبیر و صدور حکم بحکمران عراق: ببر خواند شهزاده دانا دبیر

بخش ۶ - ارائه دادن رقم ظل السلطان به حاکم عراق و فرستادن مأمور به خانقاه سفلی: ستمدیده برداشت فرمان شاه

بخش ۷ - فرستادن قاصد بداین برای احضار میرزا یحیی پسر حسن خان: وز آن سو فرستاد خان اجل

بخش ۸ - حرکت کردن میرزایحیی با سپاه از داین به کشور خانقاه: بفرمود تا زین بر اسبان نهند

بخش ۹ - خواستن میرزایحیی آقاخان بیک را از آدشته: و زان پس روان شد یکی تند مرد

بخش ۱۰ - عزیمت سپاه و خبردادن فیض الله به بانوی خانقاه: سحرگاه چون اختر اورمزد

بخش ۱۱ - گفتار فیض الله بزبان مردم خانقاه: چه نشتی که رانئا زن خیننه

بخش ۱۲ - ترجمه کلمات مزبوره بفارسی با بانوی خانقاه: نشستی بایوان ونازی ببخت

بخش ۱۳ - پاسخ دادن بانو بفیض الله: چه بانو نیوشید پیغام او

بخش ۱۴ - دلداری دادن محمد بانو را: محمد بدو گفت مخروش هیچ

بخش ۱۵ - پاسخ بانوی خانقاه به محمد و خواستن پهلوانان را: چو بشنید بانو چنین داستان

بخش ۱۶ - خبر رسانیدن جاسوس ببانوی پرافسوس: در این کار بودند کارآگهان

بخش ۱۷ - ترجمه کلمات مزبوره بفارسی: رسیدند گردان خونخوار یل

بخش ۱۸ - سفارش بانو با کدخدا و رئیس و وصیت او با فرنگیس و بلقیس: چو بانو شنید این حکایت تمام

بخش ۱۹ - گفتگوی بانوی یگانه هنگام وداع با خانه: پس آنگه در ایوان خود بنگریست

بخش ۲۰ - زاری کردن فرنگیس در فراق والده بلقیس بانوی خود: از آن سو فرنگیس ژولیده موی

بخش ۲۱ - درآمدن سپاه نصرت پناه و ورود آنها بجانب خانقاه: در این گفتگو بود آن خوبچهر

بخش ۲۲ - گریستن اهالی مشکو در فراق بانو: همه اهل مشکو ز جا خواستند

بخش ۲۳ - پاسخ بانو بیاران و وداع با دوستداران: چنین گفت بانوی شیرین زبان

بخش ۲۴ - رفتن بانو از حصار برای زینهار بخانه حاجی میرزا باقر جاور سیانی: پس آنگه یکی توسنی تند خواست

 
 
sunny dark_mode