احمد اسدی در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۹:۳۲ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۵:
به وقت گل شدم از توبه ی شراب خجل
که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
در بسیاری از نسخه ها ، از جمله نسخه سال ۸۰۱ کتابخانه نور عثمانیه که قدیمی ترین نسخه دیوان حافظ است و تصویر آن نیز در همین صفحه و در ذیل غزل ارائه شده است، به جای "وقت گل" ترکیب "عهد گل" درج شده است.
ترکیب "عهد گل" جدا از درج در این نسخه و نسخه های دیگر، به نظر حافظانه تر می آید، چرا که واژه "عهد" با واژه "توبه" تناسب و تناظر معنایی دارد.
در واقع واژه "عهد" با ایهام در دو معنای "وقت" و "پیمان" به کار رفته است.
اضافه بر آنکه معنای "وقت و دوره ی گل (بهار)" از آن استنباط میشود، به این معناست که حافظ با گل پیمان جدید بسته و توبه ی ننوشیدن شراب را شکسته است.
شاهرخ آسمانی در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۵۸ در پاسخ به برگ بی برگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۸۲:
سلام و درود فراوان بسیار عالی
امین آب آذرسا در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۶:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۱:
انقدر حرص می خورم وقتی مجری های پر ادعای تلویزیون میان از روی دیوان حافظ این شعر را می خوانن و میگن: "چرخ بر هم زنم از غیر مرادم گردد"!
راستی برخی ها به جای "غیرِ مراد"، این عبارت را با سکون ر می خوانند که البته باز هم با معنیه. اولی می شه اگر بر وفق مرادم نشد. دومی میشه اگر عاشق یک غریبه بشم.
باب در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۵۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۴۴:
🌘🕯️🌒
"Open the Locks"
Unravel the Beloved’s knotted dark hair
This night is sweet, let the tales fill the air
معاشران! گره از زلف یار، باز کنید
شبی خوش است، بدین قصهاش، دراز کنید
"Protect the Silence"
In this circle of presence, friends are near
Read Va-An-Yakâd, keep the devil’s eye from here
حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید🔹 Va-An-Yakâd was recited to guard stillness — from envy, from ego, from slipping back into mind.
"The Sound of Secrets"
The lute and harp, with voices high
Call for you to hear, and not pass by
Listen well to the mystic"s song
For in their words, great secrets belong
رباب و چنگ به بانگ بلند میگویند
که گوش هوش، به پیغام اهل راز کنید
"No Grief if You Trust"
By the soul of the Friend, no sorrow will last
If you trust the force that moves all things past
به جان دوست، که غم پرده بر شما ندرد
اگر اعتماد بر الطاف کارساز کنید
"Her Pride, Your Truth"
Between lover and Beloved, is a subtle game
When the Beloved teases, show a need without shame
میان عاشق و معشوق، فرق بسیار است
چو یار ناز نماید، شما نیاز کنید
"The Elder’s First Rule"
The elder’s first advice is sharp and true
Avoid talking to liars and flatterers too
نخست موعظه پیر صحبت این حرف است
که از مصاحب ناجنس، احتراز کنید
"Outside the Circle"
Whoever is not alive in love"s embrace
Is dead already, offer their funeral grace
هر آن کسی که در این حلقه نیست زنده به عشق
بر او نمرده، به فتوای من نماز کنید
"The Only Payment"
If Hafez asked you for a tip in return
Send him to Her lips, where all lovers burn
وگر طلب کند انعامی از شما، حافظ
حوالتش، به لب یار دلنواز کنید
🤖✨🎨 Image 🎨✨🤖
✨Unveiling Hafez—The Hidden Threads✨
۱. معاشران! گره از زلف یار..
(گره از زلف) gereh az zolf
Tangled knots of longing — or fate’s secret code
(یار) yâr
The Beloved — or your hidden self waiting to be unveiled
🔸 Risk: Mistaking it for flirtation blinds the sacred unraveling
۲. حضور خلوت انس است و..
(حضور) hozûr
Not just being there — real spiritual presence.
(خلوت انس) khalvat-e ons
Sanctuary of silence shared with souls that resonate.
(و ان یکاد) Va-An-Yakâd
Qur’anic verse of protection — or spiritual focus?
(فراز کنید) farâz konid
Raise what? The verse, the breath, the moment?
🔸 Risk: Take it as superstition or social chatter, and you miss the mystical shield of unity
۳. رباب و چنگ به بانگ بلند..
(رباب و چنگ) robâb o chang
Symbols of harmony — or the universe vibrating awake
(اهل راز) ahl-e râz
The knowers — are they people? inner voices? divine echoes
🔸 Risk: Hearing only music and missing the call will keep the message locked
۴. به جان دوست، که غم..
(جان دوست) jân-e dust
The soul of the Friend — the eternal anchor of trust.
(الطاف کارساز) altâf-e kâr-sâz
The grace that fixes without force — working behind all things.
🔸 Risk: If you need visible help, you may miss the invisible force that heals
۵. چو یار ناز نماید..
(ناز) nâz
Her proud retreat — a test? or an invitation?
(نیاز) niyâz
?Sacred yearning — is it weakness or worship
🔸 Risk: If you respond with ego, you’ve already failed the dance
۶. نخست موعظه پیر صحبت..
(پیر صحبت) pîr-e sohbat
The real elder — not by age but by inner light.
(ناجنس) nâjens
Not of your kind — flatterers, liars, misaligned beings.
🔸 Risk: Being around the wrong souls dims your fire before you even begin
۷. هر آن کسی که در این حلقه نیست..
(در این حلقه) dar in halghe
Not just a gathering — but the circle of awakened hearts.
(زنده به عشق) zende be eshq
Love isn’t an emotion — it’s the breath of real life.
🔸 Risk: Think it’s poetic and you miss the truth: without love, you"re already gone
۸. وگر طلب کند انعامی از شما، حافظ..
(لب یار) lab-e yâr
The lips of the Beloved — union, end, beginning.
(دلنواز) del-navâz
Heart-pleasing — or soul-burning truth disguised as sweetness
🔸 Risk: Thinking it’s romantic misses the kiss that shatters the self
Lenses of Fire & Mist — Watch Closely
• gereh az zolf (گره از زلف)
Unlocking the hidden, revealing the path to union.• khalvat-e ons (خلوت انس)
The quiet space of true presence with the Friend.• Va-An-Yakâd (و ان یکاد)
A verse to guard against envy, ego, and mind-noise.• robâb o chang (رباب و چنگ)
Voices of the mystics, calling the soul to listen.• altâf-e kâr-sâz (الطاف کارساز)
The gentle grace that heals without asking.• nâz / niyâz (ناز / نیاز)
Her pride tests; your need proves.• mosâheb-e nâjens (مصاحب ناجنس)
The wrong crowd — flatterers, liars, or heartless.• zende be eshq (زنده به عشق)
Alive with love — or already dead inside.• lab-e yâr (لب یار)
The only reward worth anything — Her lips.
AliKhamechian در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۲۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳:
عرض سلام
لطفا این خوانشهای مغلوط رو حذف کنید یا دست کم گزینه ویرایشی ترتیب بدید تا کاربران سایت بتونن این خوانشهای گمراهکننده رو حدف کنن مخصوصا در زمینه شاعرانی مثل بیدل که خوانش دشواری دارن و درستخواندنشون کلید درک صحیح مفهومشونه.
پیروز در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۲:۰۷ دربارهٔ ایرج میرزا » قطعهها » شمارهٔ ۸۰ - آب حیات:
از اول شعر فکر کردم معشوق مونث هست🤦🏻♂️
اما غافلگیر کردی ای ایرج پدر سوخته😂
مهرناز در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » منوچهر » بخش ۲:
فرو برده از شیز و صندل عمود
یک اندر دگر ساخته چوب عود
این بیت باواژه عربی عمود در شاهنامه هست؟
قاصدک الف در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۲۹ دربارهٔ صائب » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳۱:
ترا صدبار اگر بینم، همان مشتاق دیدارم
"تهیچشمی به گوهر کم نمیگردد ترازو را"
سلام
دوستان ممکنه نظرشون رو درباره مصرع دوم بیت بالا بنویسن.
مرسی
پالیزبان . در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۰:۰۵ دربارهٔ کلیم » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۵:
حیف این اشعار شیرین که کمتر از دیگر اشعار به چشم میآیند و گمنام هستند
همایون در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱۱۴:
از غزل های اولیه و حال هوای پیش از پدیدار شمس و عشق کلاسیک و صوفیگرانه
برمک در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۶ دربارهٔ حکیم نزاری » دستورنامه » بخش ۲۰ - می، جوانمردِ نامرد:
اگر چه جوانمردیش رسم و خوست
ولی ناجوانمردمی هم دروست
بود راست چون گاو نُهدوره می
تو بر هشتمین باش قانع ز وی
گاو نهدوره بیگمان ناراست است
گاوهنهدوزه همان گاو نهدوشه و گاوه نهمن شیری است
ناروووون در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۲۹ دربارهٔ سیف فرغانی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۵:
خیلی خیلی زیبا
مهرناز در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۰۱ دربارهٔ نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۳۸ - در ختم کتاب و دعای علاء الدین کرپ ارسلان:
خیلی زیاد بود و به نظر من یه سر و گردن از لیلی و مجنون بالاتر بود
عبدالله موسوی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۴۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۷۴:
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو در اندازیم!
این شاید انقلابی ترین بیت حافظ باشد ، آن هم از نوع مخملی اش ، و اتفاقا اینجا دقیقا داره به شکل کنونی آفرینش اعتراض می کند و دنبال جهانی تازه و خلقتی تازه است . این نوع نگاه اعتراضی و تیکه انداختن های حافظ در بیت های دیگر هم آمده است
مثلا پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت / آفرین بر نظر پاک و خطا پوشش باد !
ینی خطا رفته ولی پیر ما نادیده گرفته
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۸ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:
تا روی دل افروز تو ، عطار بدیده است
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۳۴ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۸:
وابروی تو ، در تیر زدن سخت کمان است
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۶ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳:
از اشعار عبدالقادر گیلانی:
ای خوش آن روزی که در دل، مهر یاری داشتم
سینهای پرسوز، چشم اشکباری داشتم
یاد باد آنگه که فارغ بودم از باغ و بهار
در کنار، از اشکِ گلگون لالهزاری داشتم
کور بادا دیده بختم! خوش آن روزی که من
دیده بر راه سمند شهسواری داشتم
باز رو گردانی از من؛ چون که آیم سوی تو
آخر ای پیمانشکن! با تو قراری داشتم
شکر گر ناله برون شد از دلم یکبارگی
گر هم از خوف و خطر، خاطر غباری داشتم
ناامیدم کردی از خود، ای خوش آن روزی که من
آرزوی بوس و امّید کناری داشتم
گر کسی پرسد چه میگویی تو محیی؟ در جواب
گویم آنجا با کسی یک لحظه کاری داشتم
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۴ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۳:
جامی نیز در «نفحاتالانس» خود میگوید: «از شیخ عبدالقادر پرسیدند که: سبب چه بود که لقب شما محییالدّین کردند؟ فرمود که: روز جمعهای از بعضی سیاحات به بغداد میآمدم با پای برهنه؛ به بیماری متغیّراللّون نحیفالبدن بگذشتم. مرا گفت: السّلام علیک یا عبدالقادر! جواب گفتم. گفت: نزدیک من آی. نزدیک وی رفتم. گفت: مرا باز نشان. وی را باز نشاندم. جسد وی تازه گشت و صورت وی خوب شد و رنگ وی صافی گشت. از وی بترسیدم. گفت: مرا نشناسی؟ گفتم: نه. گفت: من دین اسلام هستم. همچنان شده بودم که دیدی. مرا خدای تعالی به تو زنده گردانید. اَنتَ مُحییالدّین.»
افسانه چراغی در ۲ ماه قبل، پنجشنبه ۸ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۰۹ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب دوم در اخلاق درویشان » حکایت شمارهٔ ۱:
نکته اخلاقی بسیار درست و بجایی است که با رعایت آن، آرامش بیشتری خواهیم داشت.
برگ بی برگی در ۲ ماه قبل، جمعه ۹ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۰:۲۸ در پاسخ به .فصیحی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸: