گنجور

حاشیه‌گذاری‌های افسانه چراغی

افسانه چراغی

تاریخ پیوستن: ۱م آبان ۱۴۰۰

آمار مشارکت‌ها:

حاشیه‌ها:

۵۰۳

ویرایش‌های تأیید شده:

۴۳۹

ویرایش‌های بخش‌های تأیید شده:

۱


افسانه چراغی در ‫۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۸ در پاسخ به عارف دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۰:

در پاسخ به عارف گرامی

در بیت بالاتر می‌گوید: تو بر ریش خود، چه طاقت بیاوری و آن را بپذیری چه طاقت نیاوری و آن را بتراشی، سرانجام روزگار زیبایی به پایان می‌رسد (چاره‌ای از پذیرفتن آن نیست).

اگر من هم مثل تو که بر ریش خود تسلط داری و می‌توانی آن را نگه داری یا بتراشی، بر جان خود تسلط داشتم، اجازه نمی‌دادم که تا روز قیامت از تنم بیرون برود (اما سرانجام مدت عمر به پایان می‌رسد و چاره‌ای از پذیرفتن آن نیست).

افسانه چراغی در ‫۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۴ در پاسخ به امید صادقی دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۵:

در پاسخ به امید گرامی

ای بهشتی‌روی! آنچنان به تو مشغولم که یاد خویشتن در ضمیرم نمی‌آید.

ای یار زیبارو! چنان غرق عشق تو و محو تماشای تو هستم که خودم را فراموش کرده‌ام.

افسانه چراغی در ‫۶ روز قبل، چهارشنبه ۲۱ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۶:

چون گرانی به پیشِ شمع آید خیزش اندر میان جمع بِکُش

کشتن علاوه بر معنی رایج، معانی دیگری دارد: کوفتن، بر زمین زدن، تباه کردن

بیت به این معناست: اگر شخصی وارد شد که حضورش برای تو سنگین است و علاقه‌ای به دیدن او نداری، در بین جمع به او بی‌اعتنایی کن و او را نادیده بگیر؛ نیازی به خاموش کردن شمع نیست. اما اگر شکردهانی وارد شد، به او توجه کن و شمع را خاموش کن؛ زیرا با بودن او، نیازی به شمع نیست.

افسانه چراغی در ‫۱۲ روز قبل، پنجشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۶ - مبداء و معاد:

حافظ هم می‌گوید:

حدیث از مطرب و می گو و راز دَهر کمتر جو
که کس نگشود و نگشاید به حکمت، این معمّا را

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۱ دربارهٔ خاقانی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۳:

هر لحظه کشی ز صف عشاق چندان که به دست چپ شماری

با دست چپ شمردن کنایه از تعداد زیاد است؛ در قدیم برای حساب یکان و دهگان از انگشتان دست راست استفاده می‌کردند و صدگان و هزارگان را با دست چپ می‌شمردند.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، یکشنبه ۲۰ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳:

دهل به زیر گلیم ای پسر نشاید ...

دُهُل به زیر گلیم زدن کنایه از پنهان کردن کاری که بغایت آشکار است؛ یعنی پنهان کردنی نیست.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۱۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۰۷ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۳ - جان دادن شیرین در دخمه خسرو:

کشیده سرمه‌ها در نرگس مست ...

یکی از رسم‌های رایج در گذشته، کشیدن نقش و نگار بر روی دست عروس بوده است. شیرین خود را با انواع زیورها آراسته و مانند عروسان نقش بر دستش کشیده. مثل نقش حنا که امروزه نیز برخی آن را انجام می‌دهند.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، جمعه ۱۱ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۴۱:

مولانا بیش از هشتصد سال پیش در این رباعی، به یک اصل مهم خودشناسی اشاره می‌کند که امروزه یکی از توصیه‌های کلیدی روانشناسان است و بسیاری از مردم آن را باور دارند:

او می‌گوید: اگر کسی به شما این امید را داده که غم خوردن به شما کمکی می‌کند، آگاه باشید که فریب او را نخورید. اتفاقا اگر حال درونتان خوش باشد و دل آرام و روشن داشته باشید، همۀ جهان و کائنات با شما هم‌نوا و هماهنگ می‌شوند و یاری‌تان می‌کنند. اما اگر حال درونتان خوش نباشد و دل غمگین و تاریک داشته باشید، یاریگری از بیرون نخواهید داشت.

در ادبیات عرفانی ما حال خوش و شادمانی درونی جایگاه بلندی دارد. مولانا معتقد است اندیشه و حال درونت تعیین می‌کند که جهان بیرون چگونه با تو رفتار کند. در واقع رفتار جهان با تو، بازتابی از احوال درون خود توست.

انسان با فرستادن پیام شادی و حال خوب و انرژی مثبت به جهان، روی کائنات تاثیر می‌گذارد و نیروهای مثبت را به سمت خود فرا می‌خواند تا با یاری آنها، دنیای بیرون از وجودش نیز مانند دنیای درونش، روشن و خوش و آرام شود.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۳۰ دربارهٔ همام تبریزی » غزلیات » شمارهٔ ۱۴۲:

مرغ باغ ملکوتم نیَم از عالم ...

این بیت و بیت هشتم (با اندکی تغییر) در غزل منسوب به مولانا نیز آمده است.

 

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۹ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹:

نانی بده نان خواره را، آن ...

چقدر زیباست این بیت. آنان را که از عشق بویی نبرده‌اند، باید به نانی سرگرم کرد.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو:

به خرسندی برآور سر که رستی بلایی محکم آمد سرپرستی

سر پرستی: ریاست و بزرگی، پرستیدن سر، طلب بزرگی داشتن

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴:۱۲ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۱۱ - صفت شیرویه و انجام کار خسرو:

هر آن بَخته که دندانش بزرگ ...

بَخته: گوسفندِ نرِ سه ساله

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، شنبه ۵ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۴۵ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۱۰۶ - تمثیل موبد سوم:

چو گرگ افزون بوَد در ...

گرگ استعاره از مرگ است و شبان استعاره از انسان که با مرگ دست و پنجه نرم می‌کند. سرانجام چون زور مرگ بیشتر است، شبان باید بناچار خرقه خود را بیرون آورد یعنی جان خود را تقدیم کند. 

خرقه بازی در اینجا یعنی جان سپردن

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۱۱ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب چهارم در فواید خاموشی » حکایت شمارهٔ ۵:

دو صاحبدل نگه دارند مویی همیدون سرکشی و آزرم‌جویی

اگر رابطۀ دوستی بین دو انسان صاحبدل و آگاه به مویی برسد، آن را حفظ می‌کنند. همچنین اگر یک سر رابطه انسان بدرفتار و عصیانگری و سر دیگر انسان آبرومند و حرمت‌شناسی باشد، باز هم می‌توانند رابطۀ به مو رسیده را حفظ کنند؛ چون انسان آبرودار از ستیز و بحث و جدل با نادان پرهیز می‌کند. 

بیت بعد: اما اگر دو سر رابطه انسان‌های نادانی باشند، رابطه محکمی مانند زنجیر را پاره می‌کنند؛ چون هیچ یک کوتاه نمی‌آیند و آن قدر به هم ناسزا می‌گویند و بی‌احترامی می‌کنند که رشتۀ دوستی بین آنها پاره و تبدیل به دشمنی می‌شود.

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، چهارشنبه ۲ مهر ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۷:

در جایی دیدم که این بیت از ابوشکور بلخی دانسته شده. خدا آگاه است. 

افسانه چراغی در ‫۱ ماه قبل، دوشنبه ۳۱ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۳۱ دربارهٔ رهی معیری » ابیات پراکنده » باید خریدارم شوی:

این قطعه بسیار زیبا با اجرای دلنواز جناب آرمان گرشاسبی شنیدنی است.

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۱۰ دربارهٔ ابوسعید ابوالخیر » ابیات پراکندهٔ نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » تکه ۲۹:

سپاس از جناب یاسان کاملا درست فرمودید. در تایید سخن شما، این توضیح را می‌آورم:

محمّدبن منوّر، نواده شیخ ابوسعید، در سال 570 در کتاب «اسرارالتّوحید» که درباره زندگی و احوال شیخ نوشته‌، درباره این که ابوسعید شعری سروده یا نه، چنین آورده:

«درویشی بود در نیشابور، او را حمزه‌التُّراب گفتندی؛ از بس تواضعی که در وی بودی. روزی به شیخ رُقعه نبشت و شیخ بر ظَهر رقعه بنوشت این بیت را و بفرستاد: 

چون خاک شدی، خاکِ تو را خاک شدم

چون خاکِ تو را خاک شدم، پاک شدم

جماعتی برآنند که بیت‌ها که به زبان شیخ رفته است، او گفته است و نه چنانست؛‌ که‌ او را چندان استغراق بودی به حضرت حقّ، که پروای بیت گفتن نداشتی، اِلاّ این یک بیت‌ که‌ بر ظَهر رُقعه حمزه نبشت و این دو بیتِ دیگر، درست نگشته است که شیخ گفته است:

جانا! به زمین‌ خاوران،‌ خاری نیست

که‌ش با من و روزگار من کاری نیست

با لطف و نوازش‌ جمال‌ تو مرا

در دادن صد هزار جان عاری نیست

دیگر همه آن بوده است که از پیران یاد داشته است.»

(از کتاب «شاعران ایران از رودکی تا عطار» نوشتۀ نگارنده)

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، شنبه ۱۵ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۵۲ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » سهراب » بخش ۱۸:

یکی داستان است پر آب چشم...

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۲:۰۶ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۱ - اندرز شیرین خسرو را در داد و دانش:

بمانی مال، بدخواه تو باشد ببخشی، شحنه راه تو باشد

اگر مال را نگه داری، بدخواه تو می‌شود و اگر ببخشی، نگهبان تو خواهد بود.

افسانه چراغی در ‫۲ ماه قبل، پنجشنبه ۱۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۴۸ دربارهٔ نظامی » خمسه » خسرو و شیرین » بخش ۹۰ - زفاف خسرو و شیرین:

چو گازر شوی گردد جامه خام خورد مقراضه مقراض ناکام

اگر رنگ لباس با شست‌وشو برود و اصطلاحا سفید شود، بناچار قیچی می‌خورد و دیگر به درد پوشیدن نمی‌خورد.

۱
۲
۳
۲۶