مِهتی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۲۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
دوستان، عزیزان، هم زبانان
لطفا لطفا لطفا از شاعران و عارفان بت نسازید. به والله که همه اشخاص معروف و به نام ایرانی انسان بودن و شما نمیتونی انسانی رو پیدا کنی ک عاری از هر گونه اشتباه و گناه باشه.
جناب مولانا شاید اگر به دید الان بخوایم بهش نگاه کنیم هم شاهد باز بوده هم زن ستیز (نمونه بارزش اینه که توش اشعارش هیچ خبری از زنش نیست)
اما بازم دلیل نمیشه که ادم بدی بوده باشه. چون مولانا توی دوره الان که زندگی نمیکرده. در اون دوره فردی والا مقام بوده و البته که هنوز هم هست.
اما همین افراد والا مقام هم میتونن اشتباه کنن. شما خودتون ببینید اینقدر چشماتونو روی حقیقت بستید که یا میگید حتما حق داشت الفاظ رکیک استفاده کنه یا اینکه حتما منظوری داشته ک ما نمیتونیم درکش کنیم.
نه دوستان اگه به دید امروزی بهش نگاه کنیم کارشون به شدت سطحی و از روی عصبانیت هم بوده که معمولا از یه عارف و شاعر بعیده. اما در اون دوره به این اندازه ک ما فک میکنیم عجیب نبوده و هزلیات هم رایج.
پس مولانا به خودی خود پاک و عاری از هر اشتباه نیست. لطفا این بت سازی و قدیس سازی رو کنار بزارید.
علی میراحمدی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۹:۰۸ در پاسخ به دکتر حافظ رهنورد دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:
درود بر شما
دوست عزیز جناب حافظ سبکی در شعر خود دارد که اتفاقا همین سبک و روش سبب شده است که بیشترین مخاطبان را در میان شاعران ادبیات فارسی داشته باشد.
اما سبک و روش جناب حافظ این است که او هیچگاه شعر و غزل خود را به یک سمت نمیبرد و سعی میکند شعر و سخنش یک حالت سیال و روان و با احتمال مخاطبان بسیار باشد.
در مورد همین شعر،واژه خسرو میتواند دلالت بر فلان پادشاه باشد اما اگر چنین هم باشد باز هم محتوای شعر به مخاطب اجازه میدهد که برداشت عرفانی داشته باشد و آن دوستان ما سخن بیراهی نگفته و برداشت غلطی نداشته، همچنان که برداشت شما هم میتواند صحیح باشد.<br>
حافظ حتی در آن غزلیاتی که نام پادشاهان زمانش را هم آورده است باز هم سخنش حالت دوگانگی مدحی-عرفانی دارد.
به عنوان مثال غزل شماره 472 را بنگرید که اصلا با نام فلان حاکم یا پادشاه آغاز میشود اما در همین غزل بیت عرفانی بسیار معروفی وجود دارد که بارها و بارها توسط اهل دل و ارباب معرفت خوانده و زمزمه شده است و آن بیت این است:
گر چه دوریم به یاد تو قدح میگیریم
بعد منزل نبود در سفر روحانی
ملاحظه میکنید که یک بیت عرفانی بسیار مشهور در یک غزل مدحی قرار داده شده است و همین حالت دوگانگی شعر حافظ باعث شده است که همین غزل مدحی هم بتواند هویت عرفانی بیابد و در نتیجه دارای مخاطبی با دغدغه های عرفانی هم باشد.
بیت 5 همین غزل 472هم کاملا عرفانی است.
در بسیاری موارد این دوگانگی دوگانگی عاشقانه-عارفانه است که باعث میشود یک غزل هم مخاطبی با دغدغه های عشق زمینی داشته باشد و هم مخاطبی با دغدغه های عرفانی.
ازین موارد در دیوان خواجه بسیار است .پیشنهاد میکنم یکبار دیگر غزلهای مدحی حافظ را از با این دید دوگانه مدحی -عرفانی از نظر بگذرانید تا منظور مرا بهتر دریابید.
این که میگوییم دیوان حافظ یک متن ساده نیست و از زمین تا آسمان با اشعار شاعران پیش از خود حتی با غزلیات سعدی تفاوت دارد به خاطر وجود چنین ظرافتها و لطافتهایی است.
دامنه این بحث بسیار بسیار گسترده است و من میتوانم موارد بسیاری را برای شما بیاورم که شاید در آینده به چند مورد دیگر اشاره کنم.انشالله.
محمد مهدی فتح اللهی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۴ دربارهٔ جامی » دیوان اشعار » واسطة العقد » غزلیات » شمارهٔ ۱۰۴:
بنده ی عشق شدی ترک نسب گو جامی
که درین راه فلان ابن فلان چیزی نیست
محمد مهدی فتح اللهی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۸:۳۰ دربارهٔ عطار » منطقالطیر » حکایت طاووس » حکایت طاووس:
این شعر، عصاره ای از توحید است.معنای حقیقی توحید. قطره ای در دریا شدن. جزئی از کل شدن. کلید رستگاریست
دکتر حافظ رهنورد در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۳۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۹:
تُنگِ شکر خر بَلاش ور نخری سرکه باش
عاشق این میر شو، ور نشوی رو بمیر
دوستان گرامی این بیت هیچ اعوجاجی (؟) ندارد.
جلالالدین مولوی در این بیت میفرماید:
بلای عشق را شیرین بدان و این بلا را به بهای شکر بخر وگرنه عبوس و ترشرویی و درهم(چون عاشق نیستی)
عاشق عشق ورزیدن باش (عاشق این بزرگوار -میر- باش) اگر نه که برو و بمیر
.. منا.. در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۴۳ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷ - نالهٔ ناکامی:
به نظر من این شعر در خطاب به دنیاست.
بیژن امرایی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۶ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۰:
و درنهایت اشاره میشود که عشق سرآغازی دارد اما سرانجامی (پایانی) ندارد؛ و کسی که “سر” (خِرَد، منیت، یا حتی جان) دارد، نمیتواند عاشق واقعی باشد، چرا که عشق مستلزم فنا در معشوق است.
بمانید بمهر
بیژن امرایی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۵:۱۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۰۷۰:
بیت اول: «هر دل که طواف کرد گرد در عشق / هم کشته شد به آخر از خنجر عشق»
🔹 «طواف» یکی از اعمال اصلی در مراسم حج است و اشاره به نوعی عبادت و دوری زدن به گرد خانهٔ خدا دارد. در اینجا، عشق با مفهوم «کعبه» یا معشوق الهی مترادف شده است.
🔹 هر دلی که به درگاه عشق نزدیک شود و در گرد آن طواف کند، ناگزیر در پایان قربانی میشود؛ یعنی از خود میگذرد، فانی میگردد و «منِ» او از میان میرود.
🔹 «خنجر عشق» نماد فنا، رهایی از نفس و منیت است. این خنجر کشنده نیست؛ بلکه رهاییبخش است. کشته شدن به وسیلهٔ آن یعنی رسیدن به یگانگی با معشوق.
بیت دوم: «این نکته نوشتهاند بر دفتر عشق / سر اوست ندارد آنکه دارد سر عشق»
🔹 «دفتر عشق» یعنی مجموعهٔ قواعد و احکام عشق؛ اشاره به نوعی حقیقت ازلی که در ساحت عرفان و عشق الهی نوشته شده است.
🔹 «سر اوست ندارد» یعنی سر و پایان ندارد، بیانتهاست.
🔹 در عین حال، «سر» میتواند به معنی «خِرَد» یا «منیت» هم باشد. یعنی کسی که هنوز عقلگرایی دنیوی دارد، سر تسلیم نمیگذارد، یا هنوز خویش را دارد، نمیتواند وارد وادی بیسرانجام عشق شود.
🔹 بازی واژگانی زیبایی بین «سر» بهمعنای پایان و «سر» بهمعنای عقل/هویت وجود دارد.
مفاهیم کلیدی:
1. فنا در عشق: عاشق واقعی باید از خود و خویشتن بگذرد، به تعبیر عرفا «فنا فیالله» را تجربه کند.2. عشق، میدان رهایی است نه بقا: این خنجر عشق، کشندهٔ نفس و خویشتن انسان است نه جسم او3. 📖 عشق نظام خاصی دارد که با قواعد عقلمحور سازگار نیست.4. تضاد میان عقل و عشق: کسی که عقلگرایی صرف دارد، نمیتواند عاشق واقعی باشد.
از نظر سبکشناسی:
این شعر در قالب رباعی سروده شده، که معمولاً چهار مصرع دارد با وزن «لاحول ولا قوة الا بالله» یا وزنهای مشابه (در عروض فارسی به آن رباعیبحر میگویند).
ویژگیهای سبک:
زبان استعاری و نمادین
استفاده از واژگان عرفانی چون عشق، طواف، خنجر، دفتر/تضاد معنایی: طواف و کشتهشدن، سر و بیسرانجامی
سیدمحمد جهانشاهی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۳:۱۳ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۷:
چه دانم آنکه ، هرگز کس ندان است
خلیل شفیعی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۲:۰۴ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۵۱:
✅ نگاه اول: شرح مختصر غزل ۲۵۱ دیوان حافظ
📘 بر پایه نسخهٔ غنی ـ قزوینی
۱. شب وصل است و طی شد نامهٔ هجر / «سلامٌ فیهِ حَتّی مَطْلَعِ الفَجْر»
امشب شب دیدار است و دوران فراق به پایان رسیده. مانند شب قدر، این شب تا سحر سراسر در سلامت و آرامش است.۲. دلا در عاشقی ثابتقدم باش / که در این ره نباشد کار بیاجر
ای دل، در راه عشق پایدار بمان؛ زیرا در این مسیر هیچ رنجی بیپاداش نمیماند.۳. من از رندی نخواهم کرد توبه / و لو آذَیْتَنی بِالْهَجرِ و الْحَجر
از شیوه آزادمنشانهام دست نمیکشم، حتی اگر تو مرا با دوری و سنگدلی آزار دهی.۴. برآی ای صبح روشندل خدا را / که بس تاریک میبینم شب هجر
طلوع کن ای صبح روشنیبخش، به خدا پناه میبرم، چرا که شب فراق را بسیار تاریک میبینم.۵. دلم رفت و ندیدم روی دلدار / فغان از این تطاول آه از این زجر
دل باختم اما چهره معشوق را ندیدم. فریاد از این ستمگری و آه از از این رنج و شکنجه۶. وفا خواهی جفاکش باش حافظ / فَاِنَّ الرِّبْحَ و الْخُسرانَ فِی التَّجْر
اگر خواهان وفاداری هستی، باید رنج جفا را تحمل کنی؛ زیرا سود و زیان در تجارت عشق درهم آمیختهاند.⬅️ خلیل شفیعی ( مدرس ادبیات فارسی)
خرداد ماه ۱۴۰۴
مجید کاظم زاده در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۱:۵۹ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۷:
شاید برای شخصی گفته که که لایقش بوده
لاله نیکوسرشت در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۵:۳۸ دربارهٔ جیحون یزدی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۸:
سلام در بیت ششم چینم درست است، به اشتباه
چنیم تایپ شده است و در ویرایش هم نوشتم.
وحید نجف آبادی در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۴:۱۲ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۴۹:
درود، در جواب خانم فائزه
عاشق کل است خود کُل است او
عاشق خویش است و عشق خویش جو
Siavash F در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۱:۳۹ در پاسخ به بابک آمون دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵:
درود بر شما این عادی است در هر نسخه ای طوری گفته شده مثلاً در نسخه های چاپ مسکو یا شاهنامه تصحیح ژول مل ابیات با ابیات سایت یک سان هستند اما باز برخی جاها کم و زیاد دارد یا همین مثالی که شما زدید در کتاب شما برخی ابیات هستند که در اینجا حذف شده است همچنین در نسخه تک جلدی چاپ مسکوو نسخه ژول مل هم نیستند اما در نسخه ۹ جلدی چاپ مسکو و نسخه ۱۲ جلدی خالقی مطلق ابیاتی که شما گفتید موجود هستند منتها توضیح داده شده که چرا این ابیات حذف شده است و در کدام نسخه ها هست در کدام نسخه ها نیست خلاصه بگم گفته شده که این ابیات و بسیاری دیگر از ابیات دیگر چون از اعتبار کمی برخوردار هستند از شاهنامه های مختلف حذف شده البته با دلیل و مدرک گفته و توضیح داده اما اگر نسخه ۹جلدی چاپ مسکو یا شاهنامه ۱۲ جلدی خالقی مطلق را بتوانید تهیه کنید یا اگر بهه آنها دسترسی دارید مطالعه کنید متوجه خواهید شد امیدوارم موفق باشید
Siavash F در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۰۰:۴۱ در پاسخ به محمد رضا دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » داستان کاموس کشانی » بخش ۱۵:
درود بر شما دوست عزیز اینگونه نیست در تمام نسخههای شاهنامه این بیت موجود است به نسخه نه جلدی چاپ مسکو ویا به نسخه ۱۲جلدی خالقی مطلق مراجعه کنید البته نسخه های تک جلدی که بر اساس چاپ مسکو هستند منظورم نیست دقیقاً چاپهای ۹ جلدی منظورم هست که برای تحقیقات از آنها استفاده میشود برخی نسخه های دوجلدی هم توضیحاتی دارند اما زیاد نیست مثلاً درنسخه های ۹ جلدی یا ۱۲ جلدی توضیح داده شده که در کدام کتابها یا در کدام نسخه ها چه ابیاتی هست کدام نیست چرا نیست و کدام صحیح تر است امیدوارم موفق باشید
دکتر حافظ رهنورد در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۸:
علی آقا از دیگری ایراد گرفته که شعر در مدح خدا و پیغمبر است و برای یک پادشاه نیست؛ بعد هم ایراد دیگری در معنا گرفته که ردیف این غزل 'باد" است و دعاییست که یعنی امیدوارم اینگونه باشد.
بسیار هم عالی. علی آقا درست گفته
اما دوستان اگر خواجه حافظ همانطور که علی آقا گفت شعر را در مدح خدا گفته باشد و بسیاری از آن بادها دعایی باشد آنگاه معنای بیت اول میشود.
ای خدا امیدوارم که گردش افلاک در کنف خواست تو باشد و امیدوارم در هر جا و ناجایی حضور داشته باشی و الخ...
احمقانه نیست چنین شعری؟ امید به واضحات ذات حق؟
یک عقل کلی هم آمده حاشیه نوشته
در بیت آخر حافظ گفته خدایا من رازی (با ز نه با ض) نیستم تو فقط خدای دنیای ما باشی باید خدای همهی جهانها تو باشی نه خدای دیگه
بعد یکی دیگه آمده اینرا تایید کرده و گفته" منظورش از عقل کل حضرت محمده" و عقلش نرسیده که با این تشبیه حضرت را خار داشته (بلاتشبیه)
یعنی از این افتضاحتر نمیشود شعری به این روانی را مصادره به مطلوب کرد.
دکتر حافظ رهنورد در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۳:۱۹ در پاسخ به محدثه مرنگی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۰۷:
خیر تشبیه مرجح یا تفضیلی ندارد.
چون نگفته است قدوقامت تو مثل سرو است و هیچ سروی قدوقامتت را ندارد.
عباس بشارت نیا در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۷:۲۹ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۸:
انسان دارای هدف است و هدف نهایت کار اوست. معشوق همان هدف است و ملاقات با معشوق، همان رسیدن به هدف میباشد.
مسئله از اینجا شروع میشود که نگران رسیدن به هدف است و سئوال میکند، بالاخره من چه وقتی به هدفم میرسم؟ چون هدف مال خود انسان است و لذا پاسخ میشنود که هر وقت تو بخواهی به هدف میرسی.
یک نگاهی میکند و احساس میکند که برای رسیدن به هدف باید هزینهی فراوانی دهد، لذا شکایت میکند و پاسخ میگیرد که هدف ارزشش را دارد.
سئوال میکند که چه کسانی تا کنون به هدف رسیدهاند؟ پاسخ میشنود که به هدف برسی، آنها را خواهی دید.
میاد کمی ادا و اصول دربیاورد که باید به حقیقت رسید و تصویر حقیقت فایده ندارد، پاسخ میشنود که در راه و مسیر هم حقیقت و هم تصویر حقیقت، هر دو بکار میآید.
میخواهد فضا را عوض کند و میگوید وقتی در کلاس معنوی و صحبت هدف میرویم، غم باقی نمیماند، پاسخ میشنود که کلاس معنوی و گفتگو از هدف، استاد و همراه و رفیق لازم دارد.
میگوید در کلاس معنوی و تفکر پیرامون هدف، انسان مست میشود، از خود بیخود میشود، پاسخ میشنود که هر کلاسی لوازم خودش را دارد و نگران نباش که مثلا در کلاس شنا، فقط با یک مایو هستی.
نگران است که اگر پیر و فرسوده و بیحال به هدف برسم چه فایدهای دارد؟ پاسخ میشنود که در ذهن نرو، در راه هدف و هنگام رسیدن به هدف، هیچکس پیر و ناتوان و بیحال نیست.
باز دلش طاقت نمیآورد و طلب تعیین وقت و زمان میکند و با کنایه پاسخ میشنود که زمان یک توهم ذهنی است، هرگاه تو به واقع مشتری شوی، به هدف میرسی
در آخر هم میگوید این خواستن فقط مال یک نفر نیست و هر انسانی در درون خود این هدف را دارد، مهم است که با آن همراه شود و آن را بخواهد.
آوی باغی در ۲ ماه قبل، سهشنبه ۶ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۱۶:۲۱ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۹:
درود. به محض خواندن این شعر متوجه شدم فاقد وزن عروضی است. با نسخه خطی قرن دهم قمری مطابقت دادم و تردیدم به یقین انجامید. "ی" شناس بیجا پیش از است اضافه شده. در نسخه خطی هم این "ی" وجود ندارد.
بنابر این: چین است - رامین است - مسکین است
جناب فروغی با تمام احترامی که قایل هستم از خودشان این "ی" را در قافیه اضافه کرده اند و در نسخ خطی وجود ندارد. کاری به غایت مذموم
دکتر حافظ رهنورد در ۲ ماه قبل، چهارشنبه ۷ خرداد ۱۴۰۴، ساعت ۲۱:۳۳ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۱۲۹: