داراب لایقی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۴۵ دربارهٔ عطار » اسرارنامه » بخش دوازدهم » بخش ۵ - الحکایه و التمثیل:
زمین در گرد این افلاک مینا
چو خشخشاسیت روی اب دریا
براین خشخاش بنگر تا که چندی
سزد گر بر غرور خود بخندی
دکتر سیدرضا میرفندرسکی
Übermensch در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۸:۳۶ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۳۷۳:
فوق العاده بود....
مجید مِندی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۴۱ دربارهٔ بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۳۴:
به رِنگِ چنبر دف در طلسم پیکر ما/به هرچه دست زنی منزل فغان خالیست
در دهخدا آمده است: رنگ . [ رِ ] (اِ) آهنگ مخصوص رقص . آهنگی که بتوان با آن رقصید . یک رِنگی ؛ آوازی که تابع یک مقام باشد مثل شهرآشوب . (فرهنگ نظام ). و همچنین چنبر دف حلقه چوبی دف را گویند.
سیامک یوسفی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۲۶ دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۰:
"الا به روزگاران" یعنی مهر از دل بیرون می توان کرد ولی زمان بسیار می خواهد
"حتی به روزگاران" یعنی هرگز مهر مورد نظر را از دل بیرون نمی توان کرد
سعدی میگوید "میشود" و شفیعی جواب میدهد "نمیشود"
شمس (ساقی) در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۷:۰۶ دربارهٔ شهریار » گزیدهٔ غزلیات » غزل شمارهٔ ۲ - مناجات:
قابل توجه عزیزان.
بهخوبی یادم هست که سال 92 این مبحث ژورنالیستی شائبه برانگیز عجیب سر و صدایی به پا کرد آنهم فقط به دلیل اینکه چرا روز شعر و ادب پارسی را به نام زندهیاد استاد شهریار نامگذاری کردند و در حق بزرگمرد دور از سیاست و درویشمسلکی مانند استاد شهریار مرحوم، جفایی بس بزرگ و نابخشودنی صورت گرفت.
هرچند دیوان قطور این غزلسرای توانا خود پاسخ یاوهگویان است که به دلیل زاویهای که با نظام جمهوری اسلامی داشتند ناخواسته استاد شهریار را مورد حمله قرار دادند؛ شهریاری که دیگر نبود اما آبروی شعر صدسالهی اخیر است هرچند سبک شعرش ادامهدهندهی حضرت حافظ علیهالرحمه و... است اما هر کاری که بکنند او شهریار است و نامش تا همیشه در تاریخ شعر و ادبیات این مرز و بوم، و حتی برون از مرزها مانند بزرگان هر قرنی ماندگار است.
در صورتی که اگر انصاف داشته باشیم به خوبی متوجه این مطلب میشویم که فقط در یکی دو بیت از شعر قوی همای رحمت استاد شهریار با سرودهی متوسط مفتون همدانی شباهت دارد و یا شاعری که شما نام بردهاید. که البته آن زمان فقط این شائبهی سرقت ادبی راجع به شعر مفتون همدانی بود که دیوانش 20 سال بعد از سرودن شعر همای رحمت استاد شهریار به چاپ رسیده است و بعدها بعضی افراد اشعار دیگری را نیز شبیه به شعر همای رحمت عنوان کردند نظیر سرودهی مرحوم استاد حسن میرخانی متخلص به (بنده) که ایشان استاد خوشنویسی بودند و اصلا تاریخ سرایش شعر ایشان بعد از همای رحمت بود و در واقع آنها بودند که به استقبال این غزل استاد شهریار رفته بودند. به نظر این کمین اگر سرقت ادبی هم شده باشد حتما مرحوم مفتون مرتکب چنین کاری شده نه استاد شهریار.
حتی غزل همای رحمت را صدها شاعر تضمین کردهاند و مرحوم پدرم (شمس قمی) نیز در سال 1345 مخمس تضمینی با این مطلع دارد :
سحر از سروش عرفان بشنیدم این ندا را
که رسید ساقیِ جان ، مِی جام هل اتی را
ز خم غدیر عشقت ، بزدم می ولا را"علی ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایهی هما را"
که همان زمان به چاپ رسیده و خیلی از خوانندگان مذهبی پس چند دهه هنوز میخوانند.در پایان عرض میکنم که ما نباید به دست خودمان بزرگان و پیشکسوتانمان را تخطئه کرده و نام ایشان را خدشهدار کنیم که مسلماً قهر طبیعت شامل احوالمان میشود و دست انتقام، روزی توسط نسل جدید گریبانمان را میگیرد.
دوستدارتان :سید محمدرضا شمس (ساقی) 🙏❤️
حسن محمد خانی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۵:۵۶ در پاسخ به مهدی دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۶:
سلام
من متوجه دو موضوع نشدم
یک اینکه منظور از شاه نعمت الله ولی از اینکه طوری رفتار میکرده که انگار خودش سفره دار است چه بوده؟
اگر هدفش شکستن غرور تیمور بوده و فهماندن این مسئله که این سفره را تو پهن نکردی بلکه خدا پهن کرده، پس چرا خودش را رزاق نشان می داد؟
دوم اینکه این داستان گرچه مفهوما ارتباط با این بیت دارد، ولیکن چطور میتوان گفت حافظ به این داستان اشاره داشته وقتی هیچ گونه نشانه ای از این داستان نگفته؟
حافظ صرفا گفته گدایی در حضور شاه گفت خدا رزاق است، حال این چه ربطی به اینکه تیمور میخواسته شاه نعمت الله را ضایع کند و نتوانسته دارد؟
Mr Mohammadi در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۲:۲۳ در پاسخ به شایان دربارهٔ خیام » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲:
این روایت رو هم من توی کتاب هستی و مستی آقای کریم فیضی دیدم.. منبعش کجاست؟
محمد باقر انصاری در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۳ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸۳:
به نام خدا، در حواشی متعددی که دوستان اهل ادب تقدیم کرده اند ندیدم حاشیه ای که واقعیت مقصود لسان الغیب حافظ را بیان کرده باشد. به نظر حقیر این ابیات زبان حال مولا امیر المؤمنین علیه السلام است، چرا که در شب ضربت خوردن در محراب عبادت فرمود: فزت و رب الکعبه، یعنی سوگند به خدای کعبه که رستگار شدم. رستگاری بخاطر شهادت اولاً و نجات از دست مردم بی وفا که گاهی آن حضرت مرگ خود از خدا طلب میکرد ثانیاً. حال با این مقدمه در برخی از ابیات مرور کنیم:
دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند. (غصه روزگار و مردم بی وفا)
و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند. (سحر نوزدهم ماه مبارک رمضان)
چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی !
آن شب قدر که این تازه براتم دادند.
هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
که بدان جور و جفا صبر و ثباتم داد. (پیامبر گرامی اسلام وقایع بعد از رحلتش را برای علی (ع) شرح داده بود).
بقیه ابیات هم توضیحات بیشتر این داستان است.
گردآفرید در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۵۱ در پاسخ به محمد رضوانی دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » عارف نامه » بخش ۵:
با عرض سلام به آقای رضوانی ارجمند. جنابعالی یکی دو مرتبه به اصطلاح زبانشناسی ارجاع داده اید اما تحلیل نادرست انجام داده اید. از منظر زبانشناسی مثلا یک فرهنگ نویس را تصور بفرمایید. واژه ها را همه می نویسد زشت و زیبا ندارد، اما..... یک اما ی بزرگ..... واژه ها را همگی برچسب می زند و قدر و اندازه و مفهوم و کاربرد و مکان و زمان و ریشه هر یک شرح می دهد. پس به دلیل کار تخصصی است که همه واژه ها یکسان می شوند اما این یکسانی یک یکسانی نظری است و نه عملی، دوست ارجمند، و در یک بافت علمی است و نه کوچه و خیابان! فرهنگ نویس به دشنام ها و البته دیگر کلمه ها برچسب می زند، محل و زمان کاربردش را و مطالب بسیار دیگری را در مورد آن شرح می دهد. کار بسیار تخصصی است. برای آنکه بهتر شرح دهم مثلا آیا ما می توانیم بگوییم پزشک در اتاق عمل بر سینه و شکم بیمار چاقو می زند و سپس حال بیمار بسیار خوب می شود، پس ما هم در کوچه و خیابان چنین کنیم؟! گسترش دشنام در سخن و برخی از اشعار سال های اخیر، نوعی حرکت است که در زبان قابل مشاهده است و دارای تحلیل و توضیح تخصصی است. با سپاس
گردآفرید در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۱:۰۰ در پاسخ به سورنا دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲ - مرداس تازی و فرزند ناخلفش ضحاک:
درود بر سورنای بسیار ارجمند. ممنونم از پاسخ شما. شما با این جمله آغاز می فرمایید که "رستم نمی دانست که سهراب فرزندش است"... پهلوان و قهرمان ما (البته فرشته نیست که بی عیب و نقص و خطا باشد) رستم... که البته در زمانی که سهراب حضور دارد، می شود اَبَر پدر ایرانی، نمونه اعلا و برتر پدر ایرانی.... در حال حفظ آب و خاک و جانفشانی برای وطن.... اما نمی داند سهرابی هست که فرزند اوست!! سخن من این است: 1) کسی که خانه اش آباد نیست چگونه می تواند وطنش را آباد کند؟ (یاد این جمله معروف دکتر حسابی می افتم که جهان سوم جایی است که خانه خراب می شود آنکه بخواهد وطنش را آباد کند!) 2) آیا این یک هشدار از سوی حضرت فردوسی به ما نیست که می گوید ایرانی دقت کن، پدرت اگر رستم هم باشد ممکن است از تو بی اطلاع باشد و به دلیلی که تو نمی دانی نابودت کند؟ (بکشد زارم و در شرع نباشد گنهش). نظر شخصی من در این مورد این است که حضرت فردوسی می کوشد که قهرمان هایش گاهی خطا کنند، تا از طریق شرح و بررسی ایشان، به ما فراز و فرودهای زندگی (به ویژه ابعاد فرهنگی-تاریخی زندگی ایرانی) را بیاموزد و چراغ راهمان باشد. به نظر من تمام خطاهایی که در قالب روابط والد (پدر یا مادر) و فرزند بروز می کند از همین جنس است. یعنی راهنمایی های عمیق در این حوزه که دارای ابعاد روانشناختی، جامعه شناختی، دینی، فرهنگی و تاریخی است. با سپاس فراوان
گردآفرید در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۰:۲۹ دربارهٔ ایرج میرزا » مثنویها » شمارهٔ ۱۴ - جواب به خردهگیر:
با عرض سلام و ادب و احترام
سوالی داشتم در مورد سبک این شعر که البته در ادبیات ایران و جهان مشابه هم بسیار دارد. هنگامی که در شعر یا متن ادبی از دشنام و ناسزا استفاده می شود، این رخداد به لحاظ زبانشناختی چگونه توصیف می شود؟ مثلا بسیاری از رخدادهای نه چندان دلچسب در متون مختلف از طریق استعاره قابل توضیح است. اما دشنام قابل توضیح نیست، یعنی نمی توانیم بگوییم که مثلا شاعر معنای زیبایی را در نظر داشته اما در لفظ ، از ناسزا برای شرح آن استفاده کرده است! که البته اگر هم چنین باشد باز کاربرد الفاظ ناشایست در متن توجیه نمی شود و به هر حال از حرمت لفظ کاسته می شود. خواهشمندم اگر کسی در این مورد اطلاعی دارد که دشنام در متن چگونه قابل توضیح و تحلیل است مرا راهنمایی فرماید. بسیار سپاسگزارم.
محمد مقدم در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۹:۰۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۷:
در باره بیت ۱۲ : بعد از انجام کارهای طبیعی لذت بخش و عشق به خود واقعی خودت ، یک کار ملکوتی دیگر هم انجام بده . کاری که قدسیان میکنند ( قدسیان بینم که شعر حافظ از بر میکنند)
محمد مقدم در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۵۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:
برای بیت ۲ محبت نموده در صورت امکان به حاشیه بیت ۸ غزل بعدی هم مراجعه فرمائید . اون کاملتره ( نظرهای چند روز قبل از این تاریخ)
محمد مقدم در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۳۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۹۸:
در بیت ۲ : وسوسه اهرمن همون « فضول نفس» هستش که « حدیث نفس » ها داره . گاهی حتی ممکنه به من بگه حاشیه بنویس بر ابیات بزرگان ، مردم به راهنمائی تو نیاز دارن و... گاهی میگه قرآن بخون ( که اگه گوش کنی از قرآن خونهائی میشی که حتی خود دیو و اهریمن از فرط خباثتت ازت فرار میکنن)
هانیه سلیمی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۸:۲۳ در پاسخ به علیرضا کاظمی دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۳۰:
سلام دوست عزیز، از سبک و سیاق شعری که گفتید تقریبا مشخص است که از مولانا نیست. در دیوان ایشان هم نیافتم چنین شعری
الف رسته در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۲۱ دربارهٔ عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۰۷:
«دردا که درین بادیه بسیار دویدیم
در خود برسیدیم و بجایی نرسیدیم»
پرسش خوبی است و پاسخ روشن آن در عرفان ایرانی داده شده است:
«باران که به دریا رسید برسید، و ستاره در روز ناپیدا شد در خود برسید» خواجه عبدالله انصاری
نمونه دیگر:
« هر که بما پیوست، از شبیخون قطیعت باز رست، هر که دل در کرم ما بست رخت از حجره غمان بربست، هر که ما را دید، جانش بخندید، به ما رسید او که در خود برسید، و او که در خود برسید، چه گویم که چه دید و چه شنید.» میبدی
نمونه دیگر
«ذلِکَ هُدَی اللَّهِ یَهْدِی بِهِ مَنْ یَشاءُ مِنْ عِبادِهِ این فضل خدا و لطف خدا است، او را داد که خود خواست، نه هر که رفت به منزل رسید، نه هر که رسید دوست دید. او رسید که در خود برسید، و او دید که در ازل روز قبضه هم او دید. » میبدی
احد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۱۰ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۶۶:
سلام
بیت ششم
«فقیر و خسته به درگاهت آمدم رحمی
که جز ولای توام نیست هیچ دست آویز »
از موقعیت بست شیخ طوسی (از خیابان آیت الله شیرازی)که به حرم حضرت رضا مشرف شوید قبل از تشرف به مضجع شریف این بیت با خط بسیار زیبا به چشم می خورد.
به قول حضرت مولانا:باید که جمله جان شوی، تا لایق جانان شوی
ای جایگاه حافظ و شعر دل انگیز اوست.
مهرداد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۳:۰۰ در پاسخ به کوروش دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن:
سلام ظاهرا ابله در اینجا به معنی سادگی و دوری از پیچیدگیه. یعنی آدمای پیچیده ره به جایی نمی برند.
مهرداد در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۰۲:۵۱ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر ششم » بخش ۷۹ - آواز دادن هاتف مر طالب گنج را و اعلام کردن از حقیقت اسرار آن:
زیرکی دان دام برد و طمع و کاز
در اینجا ظاهرا کاز درست است و به معنی طمع است.
حسن محمد خانی در ۱ سال و ۳ ماه قبل، دوشنبه ۱۳ فروردین ۱۴۰۳، ساعت ۱۹:۵۱ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۱: