رضا از کرمان در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۹:۵۵ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۵۲:
سلام
باتوجه به معانی مختلف کلمه دوچار درفرهنگ دهخدا،امکان داره یکی از دوستان یک معنی از این بیت ارایه بدن ممنون میشم خودم فکر میکنم ملاقات غیر منتظره صحیح تر از بقیه است
شاد باشید
مرتضی قراچی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۸:۲۴ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهرام گور » بخش ۱:
نهم پور زردشت پیشین بد اوی درسته و ابراهیم یا براهیم هم در مصرع بعدی درسته، اگر منابع تاریخی رو با دقت نگاه کنید اولا یک زرتشت نداریم و حداقل سه زرتشت خاص داریم که اولی به دوره پیشدادیان بر میگرده و دومی به زمان فریدون و سومی به زمان نزدیک هخامنشیان میرسه
همچنین زرتشت یک لقب هست برای پیشوایان دینی یا به اصطلاح پیامبران که بنقل منابع تاریخی لقبی هست از آسمان و ابراهیم منطبق میشه با مهر در زمان فریدون و بنوعی زرتشت دوم محسوب میشه که خودشم نسب داره از زرتشت قبلی که نه پشت قبلش است، اینا رو با تعنق در منابع تاریخی بخوبی میشه پیدا کرد
اما متاسفانه افرادی ماننر خالقی مطلق که تاریخ نمیشناسن و ادبیات هست تخصص شان، اینا رو الحاقی معرفی کردن، یعنی چون نتونستن پاسخ رو پیدا کنن و مسئله رو حل کنن اومدن صورت مسئله رو پاک کردن، بهتر است شاهنامه بایسنقری که کامل تر است نسبت با باقیه رو بخونید و الشاهنامه رو هم که به نثر عربی هسا بخونید
سیدمحمد جهانشاهی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۵۴ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۹۲:
بسیار بعید می دانم همایون شجریان ، بتواند خوانندهء قابل اعتنایی در موسیقی دستگاهی ایران گردد البته این نکته ، محال است مقبول طبع شجریان زدگانِ متعصب واقع گردد .
جهن یزداد در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۴۵ دربارهٔ فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰ - گفتاراندر زادن ویس از مادر:
هشت بیت مانده به پایان این امده
به هم رستند انجا دو نیازی
بهم بودند روز و شب به بازی
چو سالی ده بماندستند نازان
پس انگه رام بردند زی خراسان
که دانست و کرا امد گمانی
که حکم هر دو چونست اسمانی
بهنام صفری در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۲۰ دربارهٔ سعدی » گلستان » باب پنجم در عشق و جوانی » حکایت شمارهٔ ۱۱:
در متن آمده «...از مستعربان بغداد...»
مستعرب به عربشناسانِ غیر عرب می گویند.
آیا در آن دوران بغداد شهری عربی نبوده است؟
اشکان مشاهیری در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۶:۱۶ دربارهٔ سعدی » مواعظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۸:
عقل دل و عقل جان ...
صبر و شکیبایی ،
نبرد و شکست دادن فرعون درون (نفس اماره )
از خود رها شدن
در نهایت فنا در ذات حق .
بانو میم در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۵۱ در پاسخ به رضا دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۴:
درود بر شما با این توضیحات کامل و باورپذیر
مسافر در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۴:۱۰ دربارهٔ مولانا » دیوان شمس » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۰۲:
سلام
این غزل توسط آقای پرویز شهبازی در برنامه 986 گنج حضور به زبان ساده شرح داده شده است
می توانید ویدیو و صوت شرح غزل را در آدرسهای زیر پیدا کنید:
تورج حسنپور حسنی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۷ در پاسخ به شایق دربارهٔ سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶:
عرض ادب،
گمان نکنم بصورت پرسشی خواندن مصرع دوم با توجه به فحوای مصرع اول بیت چهارم درست باشه. چرا که شاعر حتی در ازای سر دادن هم حاضر به سرپیچی از عهد نیست، لذا طبیعیست که پس از سر دادن و سرنپیچیدن از وفا، آیندگان در حق وی اذعان کنند "که: "بسر برد وفا را"!"
امیرحسین صباغی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۳:۵۶ دربارهٔ کمالالدین اسماعیل » قصاید » شمارهٔ ۶۶ - الهزلیّات والاهاجی و الشّکایة وله فی هجو ضیاءالّدین المزدقانی:
شعر بینظیره. فقط ای کاش اینقدر با غلط املایی توی گنجور گذاشته نمیشد. دنبالکردنش سخت شده.
کوروش در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۴۳ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۱۶ - تعریف کردن منادیان قاضی مفلس را گرد شهر:
سپاسگزارم
کوروش در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۳۰ در پاسخ به رضا از کرمان دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۱ - گفتن نابینای سایل کی دو کوری دارم:
سپاسگزارم
کوروش در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۱:۲۹ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر دوم » بخش ۴۴ - ترک کردن آن مرد ناصح بعد از مبالغهٔ پند مغرور خرس را:
خیلی جالب بود اینجا حرفای مولانا به پیامبر اسلام
میلاد طاهرپور در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۱۰:۳۶ دربارهٔ عطار » مختارنامه » باب دوازدهم: در شكایت از نفس خود » شمارهٔ ۳۱:
بیت دوم مصرع اول خویشانند که نوشته خویشاند
سعید فرامندی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۴۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » ضحاک » بخش ۴:
در بخش 155 کوش نامه نام گذاری فریدون توسط پدرش آبتین را اینگونه توضیح میدهد «فَر ایدون _ فریدون»
سوی کودک آمد سرافراز شاه
همی کرد شادان به رویش نگاه
رخانش چو تابنده خورشید دید
به چهر اندرش فرّ جمشید دید
بخندید، گفتا فرّ ایدون بود
جهان را از این شادی افزون بود
فریدونش کردند از این فال، نام
ز دیدار او مرد و زن شادکام
سعید فرامندی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۹ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » جمشید » بخش ۲:
در قسمت 167 کوش نامه هویت ضحاک را اینگونه معرفی می کند که نام او به تازی قیس لهبوب است
براین بود ضحّاک تازی نژاد
که گفتیم و کردیم در نامه یاد
ز تازی اگر باز پرسیش نام
ورا قیس لهبوب خواند مدام
دگر نام او پارسی پهلوی
همی بیوراسب آید ار بگروی
علی ک در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۳۸ دربارهٔ مولانا » مثنوی معنوی » دفتر سوم » بخش ۱۵ - روان شدن خواجه به سوی ده:
واقعا در عجبم، وقتی داشتم نظرات را میخواندم با خودم فکر کردم حتما موقعی که دوستان فرهیخته دست به قلم شدند و نظراتشان را نوشتند احتمالا این ابیات هنوز در این بخش ثبت نشده بوده!!! نمیدانم
ده چه باشد شیخ واصل ناشده
دست در تقلید و حجت در زده
پیش شهرِ عقلِ کلی این حواس
چون خران چشمبسته در خراس
سعید فرامندی در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۹:۲۸ دربارهٔ فردوسی » شاهنامه » پادشاهی کیکاووس و رفتن او به مازندران » بخش ۱۱:
در کوش نامه دیو سپید را اینگونه معرفی می کند که از اهالی نوبه و پادشاهی نوبیا هست
یکی پهلوان بود ارندو به نام
نیا نوح پیغمبر و باب حام
تنی چون هیون داشت و چرمی سپید
ز نیروی او بوده بیم و امید
به گفتار نوبی چنان راندند
که دیو سپیدش همی خواندند
حسن عمرانی فر در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۰۸:۳۳ دربارهٔ جامی » هفت اورنگ » سبحةالابرار » بخش ۸۰ - حکایت آن پیر خارکش که از خار خواریش گل عزت می گشاد و جوان رعناوش که گل عزتش بوی خواری می داد:
این مثنوی به درستی یکی از شاهکارهای جامی علیه الرحمه است که هرچه آنرا میخوانم سیر نمیشوم. سراسر معرفت حق است.
کنم از جیب نظر تا دامن / چه عزیزی که نکردی با من
گذشته از هنرورزی و تسلط سعدی به کلمات که در صنایع بکار رفته و آرایه های شعری زیبا میتوان یافت (مثل بازی با کلمات خوار و خار و تعابیر زیبایی مثل دانه شُکر کاشتن با ضرباهنگ گامهای پیرمرد و ... ) دقت در بند بند این مثنوی آدمی را متوجه عمق دانایی شاعر میکند. ملاحظه بفرمایید که شخصیت اصلی یک پیرمرد است که اصولاً عمر مفید خود را پشت سر گذاشته و به ظاهر به مال و مقامی هم نرسیده، ناخوش احوال است و به درستی و راحتی هم نمیتواند راه برود، کاری هم که برای ارتزاق برگزیده جمع کردن خار از بیابان است، لباسی هم که به تن دارد ضخیم و تن آزار است و ... ولی با این همه به غایت شکرگزار! طوری که در بارگاه حق تعالی خود را در اندازه قدرشناسی از این همه نعمت که خدایش عطا کرده نمیداند! شاعر با این وصف خواسته به من و شما که قطعا در شرایط نسبی بهتری زیست را پشت سر میگذاریم یادآور شود که چنانچه چنین کاراکتری خود را حتی در اندازه و مقام شکر نمیداند تکلیف من و شما چه خواهد بود. ملاحظه در این نکته هم زیباست که داشتن آزادی و آزادگی که دو نعمت و دو تعریف جدا به حساب میآیند، را برای خود از بزرگترین موهبت های خداوند میدانند.
kaveh kaveh در ۱ سال قبل، شنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۲، ساعت ۲۱:۰۵ دربارهٔ حافظ » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۱: